شگفتیهای روانشناسی
در عصر حاضر، هم انواع تصادفات شدید و مرگبار زیاد شده و هم آمار سکتههای قلبی و مغزی افزایش یافتهاست. در این شرایط، عدهی زیادی از افراد آنچنان دچار شکستگیهای متعدد استخوانی، خونریزیهای شدید، لهشدن عضلات و... میشوند که از نقطهنظر اطرافیان و حتی پزشکان، نزدیک به مرگ تصور میشوند و گاه این افراد دچار ایست قلبی و مغزی هم میگردند و در سطح جهانی، بیماران یا مصدومان در شرایط ایست قلبی و تنفسی، مرده تصور شده و با معاینهی پزشک و صدور جواز دفن به سردخانه منتقل میشوند اما در این شرایط هم تعدادی از این افراد، هوشیار و زنده میشوند و گاه تا سالها زندگی میکنند.
عدهای از بیمارانی که با ایستادن حرکات قلب و تنفس، مرده تصور میشوند، با شوک الکتریکی، ماساژ قلبی یا تزریق برخی داروها، دوباره به زندگی برمیگردند. عدهی قابل ملاحظهای از این افراد که پس از مرگ ظاهری، دوباره به زندگی برگشتهاند، از رؤیتها و شهودهای شگفتانگیزی صحبت میکنند.
«دکتر ملوین مورس»، یکی از پژوهشگران برجسته در اینزمینه و استاد دانشگاه «سیاتل» در واشنگتن، علاوهبر نوشتن چندین مقالهی پزشکی و تخصصی در مجلات پزشکی معتبری همچون «لانست»، کتابهایی نیز در مورد پژوهش بر روی پروندههای پزشکی صدها کودک یا نوجوان کوچکتر از 12ساله تألیف کرده که این افراد، لحظات نزدیک به مرگ یا حتی دقایقی کوتاه پس از ایست قلبی و تنفسی را تجربه کرده بودند. انتخاب هوشمندانهی کودکان و نوجوانان برای اینکار تحقیقاتی، به این دلیل است که این گروههای سنی، نه اطلاعات یا نگرانیهای خاصی از مرگ دارند و نه در اینزمینه، مطالب زیادی از دیگران شنیده یا مطالعه کردهاند.
اشارهای به مجموعهی ادراکات لحظات نزدیک به مرگ
دکتر «مورس» در کتاب «ادراکات لحظات نزدیک به مرگ و تحولات روحی آن» چنین نوشته است:
- احساس مردهبودن: زمانی که فرد به این احـساس میرسد، دیگر نه فــرزند کسیست و نه هــمسر کسی.
- احساس آرامش و بیدردی: بهویژه پس از تــصادفات بـسیار شدید جــادهای یا دردهای بسیار شدید سکتههای قلبی، در شرایطی که فرد در این زمان سر و صدای اطرافیان را میشنود، اما این صداها برای او بیمعنی و بیمفهوم هستند.
- احساس خروج روح از بدن: در فرد، این احساس پدیدمیآید که گویی روح، روان یا آگاهی او، از بدنش خارج شده و کالبد خود را در شرایطی که پـزشکان و پرستاران برای برگشتن او به زنـدگی فــعالیت میکنند، مشاهده میکند و اگر فوت در منزل باشد، از بالا به افراد خانواده مینگرد که گریان و برآشفته هستند، درحالیکه او درنهایت آرامش و با تعجب و شگفتی، به کار آنان نگاه میکند.
- تجربهی تونلِ مرگ: در لحظاتی که روان یا آگاهی بر بالای جسم به حالت مـواج و بـیوزنــی قرارگرفته، فرد احساس میکند از طریق یک تونل، بهسرعت و باقدرت به بالا کشیده شده یا همچون جاروبرقی مکیده میشود.
- مشاهدهی کالبدهای ساختهشده از نور: فرد در زمان حرکت سریــع در تــونل مـرگ، انسانهایی را در اطراف مشاهده میکند که مانند مجسمههای بلورین، تمام وجودشان از نور ساخته شده و یا نور را به اطراف منتشر میسازند. او مرتب احساس میکند که آن انسانهای بلورین، شفاف و نورانی، افرادی هستند که او را بهشدت و عاشقانه دوستدارند.
- دیدن یک وجود مقدس و منور: پس از عبور از تونل، فرد از یک دروازهی بسیار پرنور به یک باغ بزرگ مملو از گل میرسد و در این مکان، یک کالبد نــورانی به او نزدیک شده و پـس از مـحبت و عنــایت، به او میگوید که کارهای ناتمام زیادیست که باید بهخاطر انجام آنها برگردد.
- بازبینی مجدد تمام سالهای زندگی: بهوسیلهی آن وجود نورانی یا بهصورت خودبهخود، مانند یک فیلم سینمایی، در چند لحظه تمام وقایع مهم زندگی، در برابر دیدگانش عبورمیکند.
- تنبلی یا عدم تمایل به بازگشت به زندگی: در آن باغ پرگل و فضای آکنده از محبت، عشق و عنایت، فرد، دیگر تمایلی برای برگشت به زندگی ندارد، هرچند آن کالبد نورانی به او اصرار میکند که کارهای زیادیست که باید انجام شود.
- تحولات شخصیتی و رفتاری: افرادی که از آن دروازهی بسیار نورانی به باغی پرگل وارد میشوند، تحولات روحی و رفتاری بسیار زیادی پیدا میکنند و درکل، انسانهای خیلی بهتری میشوند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)