جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «2 نگاه به يك طرح»،«براي غلبه بر ترس!»،«از کوچه هاي کوفه تا کوچه هاي شهر ما»،«تا عدالت علي»،«مبارزه با فساد يا انحراف؟»،«اشتباه در تطبيق»،«دوراهي ورزش و جوانان به كجا ميرود؟»،«اشکهامان ازعجزمان است»،«روان تاريخي دو سياست علوي- اموي»،«مبادله ثروت با توسعه»و...كه برخي از آنها در زير ميآيد.
جام جم:2 نگاه به يك طرح
«2 نگاه به يك طرح»عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم مهدي فضائلي است كه در آن ميخوانيد؛9 سال موضوع هستهاي ايران شاهد افت و خيزهاي فراوان بوده است. اين موضوع گاهي در صدر مسائل جهان و گاهي در حاشيه قرار گرفته است.
ماههاي اخير نيز به دلايل مختلف از جمله بنبست خودساخته گروه 5+1 در مذاكرات، تحولات پيشبيني نشده كشورهاي منطقه و بحرانهاي اقتصادي و بعضا اجتماعي در كشورهاي غربي خصوصا بعضي اعضاي گروه 5+1 مانند آمريكا و انگليس موجب شد يك بار ديگر موضوع هستهاي ايران به حاشيه برود، هر چند فعاليتهاي هستهاي كشورمان طبق برنامه برنامه پيش رفته و در حال اجراست. در همين حال، روسيه با طرح موسوم به گام به گام كه بر اساس قرائن موجود با ديگر اعضاي گروه 1+5 خصوصاً آمريكا هماهنگ شده است، تلاش ميكند ابتكار عمل موضوع هستهاي ايران را در دست خود بگيرد و يك بار ديگر در قامت يك كشور تأثيرگذار در معادلات بينالمللي ظاهر شود.ارائه رسمي طرح گام به گام در سفر اخير صالحي وزير امور خارجه كشورمان به مسكو از سوي لاوروف، در كنار سفر اخير نيكلاي پاتروشف دبير شوراي امنيت فدراسيون روسيه به ايران و طرح ارائه بستهاي متنوع شامل مسائل دوجانبه، منطقهاي، بينالمللي و هستهاي نشان ميدهد رويكرد جديد مسكو به ايران در حال تغيير است. تغييري كه اگر چه با توجه به سوابق روسها نبايد كاملاً خوشبينانه ارزيابي شود در عين حال نميتوان به راحتي از كنار آن عبور كرد.
بعد از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، سالها طول كشيد تا عنوان «جنگ سرد جديد» دوباره مبناي برخي تحليلها در معادلات بين روسيه و آمريكا قرار گيرد. استراتژي ملي آمريكا توسط بوش پدر در آوريل 91 (زمان فروپاشي اتحاد جماهير شوروي) طي يك نطق راديويي اين گونه به جهانيان اعلام شد: «جهان به اين نتيجه رسيده كه نه نظام چند قطبي و نه نظام دو قطبي، بلكه تنها نظام تك قطبي است كه ميتواند صلح و امنيت جهان را تضمين كند و اينك ايالات متحده آمريكا به دليل قدرت اقتصادي و نظامي بيرقيب، بيش از هر كشور ديگري استحقاق رهبري نظام تك قطبي را دارد.» و پوتين در سال 2007 به صراحت اعلام كرد: «ما طرفدار جهان چندقطبي هستيم و خود من طرفدار اين ايده هستم و با يكجانبهگرايي مخالفم. آمريكا نميتواند جهان را تكقطبي اداره كند...» و البته طي 16 سال فاصله ادعاي رهبري جهان توسط دولتمردان آمريكا و مخالفت پوتين، اين جمهوري اسلامي ايران بود كه با شجاعت و پايداري در مقابل يكه تازي آمريكا ايستادگي كرد.از منظري خوشبينانه توأم با واقعبيني، رويكرد جديد روسيه به ايران در اين مقطع زماني و از جمله ارائه طرح گام به گام در موضوع هستهاي ميتواند محصول گزارههاي زير باشد.اداره يك قطبي جهان توسط ايالات متحده آمريكا، ادعايي است واهي كه امروز بيش از هر زمان روشن و آشكار شده است.
تحولات منطقه شمال آفريقا و غرب آسيا (خاورميانه) حاكي از آن است كه غرب و خصوصاً آمريكا نميتواند حتي موقعيت خود را در حد دوران جنگ سرد، حفظ كند.مشكلات روزافزون دنياي غرب در حوزه اقتصاد و بحرانهاي اجتماعي، آينده تاريكي در برابر آنها ترسيم كرده است.تحولات در كشورهاي منطقه ناشي از امواج بيداري اسلامي است.جمهوري اسلامي ايران كانون الهامبخش بيداري اسلامي است.فشارها، تهديدات و تحريمها نميتواند جمهوري اسلامي ايران را از پيگيري اهدافش باز دارد.موضوع هستهاي ايران، رويكرد نظامي ندارد و صرفاً در چارچوب گفتوگوهاي ديپلماتيك قابل حل و فصل است.گزارههاي فوق، بعضا با صراحت و بعضا تلويحا توسط مقامات روس بيان شده و بعضي هم ناگفته در ذهن دولتمردان روس وجود دارد.
در يك نگاه بدبينانه روسيه ممكن است همچون گذشته بخواهد با كارت ايران در مقابل آمريكا بازي كند ولي بايد بداند و ميداند كه:
1) جمهوري اسلامي ايران در اين همكاري خسارتي نخواهد ديد، چرا كه اهدافش را طبق برنامه دنبال خواهد كرد و مادامي كه از نتيجه بخش بودن اقداماتش مطمئن نشود، گامي برداشته نخواهد شد. 2) اين نگاه به ايران، همواره مانع تعاملات راهبردي بين دو كشور بوده و در صورت تكرار اين مانع جديتر از قبل ادامه پيدا خواهد كرد. 3) چنين نگاهي به ايران، جريانهاي سياسي مخالف همكاري ايران با روسيه را در داخل ايران تقويت خواهد كرد و اين خسارت ديگر روسيه براي همكاريهاي بعدي با ايران خواهد بود. 4)در اين صورت روسيه نشان خواهد داد به رغم ژستي كه گرفته همچون رقباي غربياش از درك واقعيتها ناتوان است.
بنابراين قدم به قدم طرح «گام به گام» روسيه را دنبال ميكنيم تا ببينيم كدام يك از اين دو نگاه غالب خواهد شد.
كيهان:براي غلبه بر ترس!
«براي غلبه بر ترس!»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن ميخوانيد؛حملات چند روز اخير رژيم صهيونيستي به نوار غزه، كرانه باختري رود اردن و قدس شرقي نشان داد كه تل آويو شرايط را براي خود «غيرعادي» ارزيابي مي كند، حمله اين رژيم به مرزداران مصري كه طي سه دهه اخير اقدامي بي سابقه بود هم تاكيد مضاعفي است بر اينكه در ارزيابي صهيونيست ها، وضعيت بحراني است. هم زمان با تشديد اين حملات اين سؤال براي محافل سياسي و اطلاعاتي به وجود آمد كه آيا اين حملات آثار باليني يك جنگ بزرگ از سوي رژيم بحران زده اسرائيل است.
حمله اخير به غزه و كرانه به اين بهانه صورت گرفت كه يك فلسطيني در يك عمليات شهادت طلبانه نزديك به 10صهيونيست را به هلاكت رسانده است ولي چه كسي است كه نداند اولا اين اقدام پس از آن انجام شده كه طي ماه هاي اخير دهها زن و كودك فلسطيني به دست صهيونيست ها به شهادت رسيده اند و ثانيا اقدام شهادت طلبانه توسط فردي و در نقطه اي نمي تواند مجوز حمله به مناطق و افراد ديگر باشد بنابراين كاملا واضح است كه عمليات جنايتكارانه رژيم تل آويو دليل ديگري داشته و ربطي به عمليات شهادت طلبانه يك يا چند فلسطيني نداشته است.
حمله اخير صهيونيست ها- بخصوص به مرزداران مصري- نشان مي دهد كه اسرائيل نگراني جدي امنيتي دارد. باز شدن گذرگاه جنوبي رفح و تردد نسبتا آسان از اين مرز نشان داد كه دامنه مشغله هاي امنيتي مرزي اسرائيل كه تا پيش از تحولات اخير منطقه محدود به 38 كيلومتر مرز فلسطين با لبنان بود، اينك به بخش اعظم مرز فلسطين با همسايگان سرايت كرده است. رژيم صهيونيستي كمتر از دو ماه در مرز با لبنان، سوريه و اردن ناچار به درگيري با آوارگان فلسطيني بود كه براي اولين بار پس از 63 سال به سمت خانه و كاشانه خود در فلسطين حركت كرده و با نظاميان اسرائيلي مواجه گرديدند.
در همين روز تظاهرات عظيمي از قاهره تا بندر العريش- نزديكترين شهر مصري به غزه- عليه اسرائيل به راه افتاد. مجموعه اين رخدادها نشان داد كه مرزهاي زميني براي اين رژيم كاملا ناامن است. تل آويو با حمله به مرزداران مصري نشان داد كه از نگاه اسرائيل هم دوره ماه عسل رابطه تل آويو- قاهره به پايان رسيده است.
رژيم صهيونيستي از درون نيز با شرايط كاملا بي ثباتي مواجه است. تظاهرات چند صد هزار نفره در تل آويو و دهها هزار نفري در 16 شهر ديگر اين رژيم نشان داد كه شهروندان غاصبي كه بخشي از ارتش اسرائيل را تشكيل داده اند اينك خود به يك چالش امنيتي و سياسي براي ارتش اسرائيل تبديل شده اند. دقيقا به همين دليل بود كه رژيم صهيونيستي رودربايستي با تظاهركنندگان را كنار گذاشت و آنان را جواناني اوباش و بي هويت كه حس وطن پرستي در آنان مرده است، لقب داد. سران اسرائيل غاصب شرايط داخلي خود را بسيار خطرناك مي بينند و معتقدند چالش يهودي- اسرائيلي بيش از هر چالش ديگر مي تواند اين رژيم را به كام مرگ بفرستد. بر اين اساس رژيم صهيونيستي براي آنكه توجهات داخل و خارج را به نقطه ديگري معطوف نمايد و نيز بر احساس ضعف خود غلبه كند، دست به حمله اي آسان- عليه مردمي بي دفاع- زد. اما اين مي تواند مقدمه يك سلسله اقدامات ضدصهيونيستي جديد از سوي فلسطيني ها باشد چرا كه اگر رژيم تل آويو براي غلبه بر احساس ضعف نياز به حمله دارد فلسطيني ها براي ضعيف تر كردن اسرائيل و تكميل وضعيت ناامني اطراف آن به حمله روي مي آورند.
حملات اخير رژيم صهيونيستي سبب شد كه حماس و جهاد اسلامي «آتش بس داوطلبانه» و تحفظي كه بعد از پايان جنگ 22روزه- 29 دي 1387- داشته و از پاسخ نظامي دادن به حملات نظامي رژيم صهيونيستي اجتناب مي كردند را، كنار بگذارند. اين موضوع فضاي رواني جديدي را عليه دولت و نظاميان حاكم بر اين رژيم در داخل به وجود مي آورد و بر اين اساس اقدام نتانياهو و باراك انتحاري به حساب مي آيد اما از يك منظر ديگر، اسرائيل به شدت به صف آرايي نظامي براي غلبه بر ترس امنيتي و هماهنگ سازي بخش هاي مختلف احتياج دارد. نگاهي به مواضع رهبران اين رژيم در حوزه امنيت و مانورهاي داخلي و منطقه اي آن و تلاشي كه براي افزايش بودجه نظامي (از 9 ميليارد دلار در سال 2010، به 18 ميليارد دلار در سال 2011) به كار بستند به خوبي نشان مي دهد كه از نظر نتانياهو و باراك راه برون رفت از شرايط ناهموار داخلي و منطقه اي افزودن بر تحركات نظامي و امنيتي در فضاي داخلي و منطقه اي است. از اين رو نبايد تعجب كرد از اينكه نتانياهو در فضاي منطقه آشكارا مي گويد «ارتش سايبري اسرائيل آماده حمله به تاسيسات فني و تكنولوژيك ايران است» و يا يك مقام امنيتي اسرائيل با صراحت به مجله آلماني اشپيگل مي گويد: «ما داريوش رضايي نژاد -دانشجوي رشته برق- را كشته ايم» و نيز تعجبي ندارد كه در فضاي داخلي، نتانياهو سه روز مانور نظامي برگزار مي كند و استان نقب در جنوب (Negev) را آماده پناه دادن به يك ميليون نفر شهروند پناهجوي احتمالي مي كند. دولت غاصب اسرائيل اينك شرايط را خراب تر از آن مي داند كه بتواند با وعده هاي صلح و آرامش بر عدم اطمينان هاي داخلي غلبه كند.
يك زماني شعار سران رژيم صهيونيستي اين بود كه نيروي نظامي در مرز مي جنگد تا كشاورز يهودي در حيفا، تل آويو، صغد، نهاريا و... كشاورزي كند حالا همان كشاورز را براي اينكه با اسرائيل همراه شود به پناهگاه هاي نقب مي برند و به او مي گويند موجوديت اسرائيل در خطر است.ا ما پيام اقدامات نظامي نتانياهو در غزه براي مردم منطقه اين است كه رژيم صهيونيستي به احتمال زياد به دور جديدي از تنش نظامي عليه مردم منطقه متوسل مي شود و لذا يك مراقبت جدي و هماهنگي هاي منطقه اي براي خنثي كردن اسرائيل ضروري است دقيقا از همين منظر بايد به تحركات ضد سوري آمريكا و اروپا نگاه كرد.
تحركات كنوني رژيم صهيونيستي ثابت كرد كه مباحثه فرسايشي پيرامون صلح به پايان رسيده است. در يك دوره زماني- حد فاصل اجلاس مادريد 1991 تا همين چند ماه پيش كه پايان ماموريت ميچل اعلام شد- آمريكايي ها روي مذاكرات صلح بعنوان تنها راه حل كاهش تنش ها تاكيد مي كردند و جناحي در رژيم صهيونيستي- امثال پرز و حزب كاديما- وجود داشتند كه معتقد بودند براي تثبيت اسرائيل و سرزمين هاي 48 بايد با فلسطيني ها تا اندازه اي كنار آمد و جناحي هم - به رهبري عرفات و سپس عباس- در فلسطيني ها وجود داشت كه معتقد بود آمريكا و اسرائيل آماده پذيرش كشوري ذيل نام فلسطين هستند اما اينك موقعيت همه اين ها ضعيف شده و به موازاتي كه در اسرائيل جنگ سالاران قدرت گرفته اند، در آمريكا نيز برنامه صلح به شكست رسيده و از سوي ديگر در ميان فلسطيني ها مقاومت به تنها گزينه تبديل شده است. بنابراين مي توان گفت حملات دو روز پيش اسرائيل به غزه- در آستانه اجلاس شهريورماه مجمع عمومي سازمان ملل كه قرار است در آن بحث تشكيل كشور فلسطين به رأي گذاشته شود- پايان رسمي روند سازش بود كه ابتدا اسرائيل پاي آن را امضا زد و سپس حماس طي بيانيه اي رسمي آن را اعلام كرد. اين مسئله فضاي جديدي را به وجود مي آورد و جبهه مقاومت را انسجام و مشروعيت بيشتري مي بخشد.
حمله جنگنده هاي رژيم صهيونيستي به منطقه تحت حاكميت دولت مصر در رفح به خوبي ثابت كرد كه نه فقط مصري ها علاقه اي به پيمان كمپ ديويد ندارند بلكه اسرائيل هم از تداوم آن مايوس گرديده است. فراخواندن سفيران دو دولت هم تاكيد ديگري بر اين مسئله بود. البته پيش از اين هم موسسه زاگبي در نظرسنجي عمومي و اختصاصي- نخبگان- گفته بود «بيش از 51 درصد از مصريان خواستار لغو پيمان كمپ ديويد- كه پيماني امنيتي، سياسي و اقتصادي است- و بستن سفارت رژيم صهيونيستي هستند و در ميان احزاب سنتي هم رهبري پيدا نمي شود كه با صراحت از لزوم تداوم پايبندي مصر به مفاد اين پيمان دفاع كند.» در فاصله دو ماه اخير- بعد از نظرسنجي زاگبي- فاصله مصري ها از اسرائيل بيشتر شده و ميزان هواداران قطع رابطه با تل آويو- بر اساس نظرسنجي يك موسسه مصري و روزنامه دولتي الاهرام- به حدود 70 درصد از جمعيت مصر رسيده است. اسرائيل غاصب از مصر مايوس شده و اين در حالي است كه چهره هاي شاخص امنيتي اين رژيم -نظير مائير داگان و ژنرال گابي اشكنازي- معتقدند مصر به زودي به مسئله اول امنيتي ما تبديل مي شود در حالي كه تاكنون ايران مسئله اول امنيتي اسرائيل محسوب مي شده است.
شايد يك پيام ديگر حملات اخير رژيم صهيونيستي به غزه و ربودن بيش از 20 فلسطيني در كرانه باختري، اين باشد كه نتانياهو مي خواهد به جامعه ملل بگويد پايبند آن چه كه در اجلاس مجمع عمومي شهريورماه راجع به فلسطين به تصويب مي رسد، نيست و ملتي ذيل نام فلسطين را به رسميت نخواهد شناخت. هر چند كه آنچه در صحن مجمع عمومي- براساس طرح مشترك فرانسه، انگليس و آلمان- احتمالا به تصويب خواهد رسيد، قرباني كردن كشور الهام بخش و پيامبرخيز فلسطين در سرزمين هاي 1967 يعني تنها 22 درصد از خاك اين كشور مي باشد و اين يك خيانت فراموش نشدني و بسيار خطرناك است اما در عين حال رژيم صهيونيستي با حملات عليه غزه مي خواهد بگويد حتي همين مقدار را هم به رسميت نمي شناسد و ابايي از توسل به جنگ عليه ساكنان آن ندارد. اگر جامعه بين الملل اندكي نسبت به سرنوشت فلسطيني ها احساس مسئوليت مي كردند بايد با واكنش نظامي به اسرائيل و بمباران متقابل مناطقي در تل آويو و حيفا به اين رژيم يادآور مي شدند كه حمله عليه شهروندان فلسطيني با واكنش متقابل جهاني مواجه مي گردد اما ميان فضاي سرد حاكم بر مجمع عمومي و داغي آنچه عليه غزه اعمال مي شود، فاصله اي ژرف وجود دارد.
در يك جمعبندي بايد گفت آنچه در روزهاي گذشته عليه ساكنان غزه و مرز داران مصري انجام شد به هيچ وجه يك حادثه و يا يك اقدام مقطعي و گذرا نبود اين به احتمال بسيار زياد آغاز يك مرحله جديد از تنش آفريني صهيونيست ها در محيط داخلي و محيط منطقه اي خواهد بود. اين رژيم براي بقا چاره اي ندارد جز اينكه صداي خود را تا آنجا كه مي تواند بالا ببرد و دندان هاي خود را به ديگران نشان دهد اما البته حالا ديگر دهه 1320 يا 1330 و يا 1340 نيست حالا حزب الله، حماس، سوريه، ايران، مردم مصر و... مي دانند كه اين فريادها براي غلبه بر ترس است و زمان آن فرا رسيده كه اين موجود ترسو را خلاص كرد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)