ورود آقايان را روي هوا زدم
مردی «غيرقابل پيش‌بيني»
r t kh l t kh
رامبد جوان اين‌روزها حال و روز خوشي دارد؛ او در سومين تجربه كارگرداني‌اش در سينما، فيلم «ورود آقايان ممنوع» را روي پرده‌ دارد كه بيش از 3 ميليارد تومان فروش داشته؛ افتخاري كه شايد براي كارگردانان بزرگ اين‌ روزهاي سينماي ايران هم هر چند سال يكبار نمي‌افتد!
r b kh l b kh


24654 268

در كل بهترين عنواني كه مي‌توان براي او به كار برد، «غيرقابل پيش‌بيني» است. رامبد جوان اين‌روزها حال و روز خوشي دارد؛ او در سومين تجربه كارگرداني‌اش در سينما، فيلم «ورود آقايان ممنوع» را روي پرده‌ دارد كه بيش از 3 ميليارد تومان فروش داشته؛ افتخاري كه شايد براي كارگردانان بزرگ اين‌ روزهاي سينماي ايران هم هر چند سال يكبار نمي‌افتد! ‌اين مطلب، گزيده‌اي است از صحبت‌هاي كارگردان موفق و خوشحال سينماي ايران‌. زماني كه خسته و كوفته از سر تمرين تئاتر جديدش «زني از گذشته» آمده بود و در كافه گالري تئاتر ايرانشهر در حال نوشيدن قهوه و خوردن كيك شكلاتي بود ما را با دنيايي از سؤالات روبه‌روي خود مي‌ديد.


نمايش «زني از گذشته» در تئاتر ايرانشهر

3-2 ماه پيش «محمد عاقبتي» نمايشنامه‌اي را به‌صورت جداگانه هم براي من فرستاد و هم براي سحر دولتشاهي. از آن‌جا كه اصولا خيلي تنبل هستم، ابتدا سحر نمايشنامه را خواند و با محمد عاقبتي براي همكاري به توافق رسيد و بعد من نمايشنامه را خواندم كه چون خيلي خوب بود، من هم پذيرفتم در اين نمايش در كنارشان باشم. اين نمايش را «رولند شيمل فينيگ»، نمايشنامه‌نويس معاصر آلماني نوشته كه بسيار كارش خوب است و اين نمايشنامه را در كشورهاي ديگري همچون آلمان، انگليس و بسياري از كشورهاي اروپايي روي صحنه برده‌اند كه همگي‌شان با استقبال زيادي روبه‌رو شده‌اند. «زني از گذشته»، داستان خانواده‌اي است كه در حال اسباب‌كشي هستند و در اين گيرودار، زني وارد خانه‌شان مي‌شود كه عشق دوران نوجواني و جواني مرد خانواده بوده است. اين زن با ورودش به اين خانواده، زندگي همه را تحت‌تاثير قرار داده و با مشكلات زيادي روبه‌رو مي‌كند.

در نمايش «زني از گذشته»، محمد عاقبتي نقش مرد خانواده را براي من درنظر گرفته است. در كل كارهاي محمد عاقبتي را خيلي دوست دارم و به نظر من هميشه بهترين‌ كارها را انجام داده است. دلم مي‌خواهد در همه كارهاي خوبي كه ساخته يا اجرا مي‌شوند، من هم به نوعي دخيل باشم، حتي اگر قرار باشد يك مستند خوب در آفريقا هم ساخته شود، دوست دارم من هم آن‌جا باشم(خنده). در كل تيم بازيگراني كه محمد عاقبتي براي «زني از گذشته» انتخاب كرده، بسيار قوي هستند؛ پانته‌آ بهرام، الهام كردا، سعيد چنگيزيان و سحر دولتشاهي.


پيشنهاد مي‌كنم همه اين تئاتر را ببينند

از 9 مردادماه نمايش «زني از گذشته» راس ساعت 18:30 در سالن شماره يك تماشاخانه ايرانشهر روي صحنه رفته و پيشنهاد مي‌كنم تمام كساني كه دوست دارند يك تئاتر متفاوت و جذاب را ببينند، به تماشاخانه ايرانشهر بيايند و لحظاتي خوش و ايده‌‌آل را آن‌جا تجربه كنند. همان‌طور كه مي‌دانيد اين روزها تماشاخانه ايرانشهر براي علاقه‌مندان به تئاتر به نوعي تبديل به يك پاتوق فرهنگي مناسب شده است زيرا در كنار سالن‌هاي بسيار مجلل و با امكانات، كافه‌گالري بسيار مناسب و ايده‌آلي دارد كه مي‌توان در آن قهوه‌اي نوشيد و با ديگران معاشرت كرد و يكسري امكانات ديگر. از آن‌جا كه گروه‌هاي تئاتري اجراكننده در تماشاخانه ايرانشهر به بخش خصوصي تعلق دارند‌ (برعكس گرو‌ه‌هايي كه در تئاتر شهر اجرا مي‌روند و هزينه‌هاي‌شان را دولت تامين مي‌كند)، تمام هزينه‌ها را خودشان تامين مي‌كنند و براي پرداخت هزينه سالن هم، مثلا از درآمد، 50 درصد گروه برداشت مي‌كند و مابقي را سالن‌دار كه البته اين رقم متغير است.


ديوانه‌ام بازي كنم؟

واقعا به اين نتيجه رسيدم كه وقتي در كاري كارگردان هستم، ديگر فكر بازي در همان كار را از سرم بيرون كنم چون خيلي سخت است هر 2 كار را بخواهي همزمان انجام بدهي و بايد فشار زيادي را تحمل كني و انرژي زيادي صرف كني. به‌نظرم وقتي بازيگرهاي خوبي در كارت داري، ديوانگي محض است بخواهي خودت هم در آن بازي كني. از طرفي در «ورود آقايان ممنوع» هم نقشي نبود كه واقعا بخواهم وسوسه شوم بازي كنم، اگر هم مي‌خواستم خودم در كار بازي كنم، بايد در فيلمنامه دست مي‌برديم كه كار اشتباهي بود. در پاسخ به اين‌ سوال كه چرا همسرم (سحر دولتشاهي) هم در اين كار حضور نداشت، بايد بگويم نه من طرحي براي حضور سحر دولتشاهي در اين كار داشتم و نه خودش. از طرفي تنها نقشي كه با ارفاق مي‌شد براي سحر درنظر گرفت، نقشي بود كه «بهاره رهنما» بازي كرده بود كه به‌نظرم با توجه به شرايط، بهاره گزينه بهتري براي آن نقش بود. هنگام روند انتخاب بازيگر براي شروع كارهايم، من به سحر دولتشاهي به ديد يك بازيگر نگاه مي‌كنم و او را در قالب كاراكتر مورد نظرم مي‌سنجم و خيلي حرفه‌اي به قضيه نگاه مي‌كنم، نه اينكه حتما چون همسرم است بايد در كارهايم نيز حضور داشته باشد. خودش هم اينگونه نيست.


ماجرايي كه «ورود آقايان ممنوع» داشت، اين بود كه يك مدير مدرسه (خانم دارابي) بالاخره بايد يكسري تغييرات در ظاهر و رفتارش اتفاق مي‌افتاد كه افتاد و از موضع مردستيزي و دشمني‌اش با مردان، پايين آمد. بعد از تغيير در ايده‌ها و تفكراتش، بالاخره مجبور شد آقاي جبلي را به‌عنوان نخستين مدرس مرد مدرسه‌اش استخدام كند و قانون ورود آقايان ممنوع را در مدرسه‌اش بشكند. چيزي كه بايد اتفاق مي‌افتاد، اين بود كه تماشاگران تصور كنند خانم دارابي و آقاي جبلي بنا به نقشه‌اي كه بچه‌هاي مدرسه براي‌شان كشيده بودند، عاشق هم شوند و با يكديگر ازدواج كنند. در طول بدنه فيلمنامه، ما دكتر (ماني حقيقي) و خانم معلم ادبيات (بهاره رهنما) را هم معرفي كرده بوديم و پايانش را بايد با يكسري اتفاقات خوشايند و شاد تمام مي‌كرديم. اين اتفاق افتاد اما نه آن‌طور كه تماشاچي انتظار داشت بلكه دكتر و خانم دارابي به هم رسيدند و آقاي جبلي و خانم معلم ادبيات كه شايد كمتر كسي تصورش را داشت. در فيلمنامه اصلي هم از ابتدا قرارمان همين بود.


ورود آقايان را روي هوا زدم

واقعيت اين است كه امروز آمار استقبال از فيلم «ورود آقايان ممنوع» آن‌قدر زياد بوده كه خودمان‌ هم باورمان نمي‌شود! اين قضيه براي ما بسيار لذت‌بخش است البته از ابتدايي كه شروع به ساخت اين فيلم كرديم، مي‌دانستيم موفق خواهد شد. اصلا وقتي فيلمنامه «پيمان قاسم‌خاني» را خواندم، آن را روي هوا قاپيدم و گفتم «امكان ندارد اين فيلم را من نسازم!» فيلمنامه پيمان بسيار قوي و جذاب بود، به علاوه اينكه شخصيت‌پردازي فوق‌العاده‌اي نيز داشت؛ مثلا پيمان شخصيت خانم دارابي (ويشكا آسايش) را بسيار خوب پرداخت كرده بود؛ كاري كه تا به امروز در سينماي كمدي ما براي يك خانم اتفاق نيفتاده. همچنين ديالوگ‌هاي زيبا، موقعيت‌هاي خوب و...؛ مگر يك كارگردان براي ساخت فيلمش چه چيزي از فيلمنامه مي‌خواهد؟ فيلمنامه پيمان واقعا تميز و حرفه‌اي بود. البته وقتي پيمان نسخه نهايي فيلمنامه را به من داد، حجم ديالوگ‌ها و تعداد سكانس‌ها خيلي بيشتر از ايني بود كه امروز مي‌بينيم. وقتي نشستيم و صحبت كرديم، با رضايت خود پيمان، يك بخش بزرگ از فيلمنامه كه مربوط به يك خيريه بود و يكسري اتفاقات جالب در آن مي‌افتاد را درآورديم و چند سكانس را حذف كرديم و يكي، ‌دو سكانس را كوتاه‌تر گرفتيم، تا نتيجه‌اش فيلمي بشود كه امروز مي‌بينيم. وقتي فيلمنامه‌نويس خوبي مثل پيمان قاسم‌خاني داشته باشي، خيلي راحت كارت پيش خواهد رفت، چراكه پيمان آدمي است كه مي‌تواني به راحتي نظرت را راجع به قسمت به قسمت فيلمنامه‌اش بدهي و همچنين خودش كمال همكاري را براي رسيدن به ايده‌آل‌ترين شكل ممكن انجام خواهد داد. در «ورود آقايان ممنوع» هم پيمان يا تلفني با ما در ارتباط بود يا مي‌آمد سر صحنه و تصحيح‌هايي كه فيلمنامه لازم داشت را انجام مي‌داد.


ماني حقيقي جاي حميد فرخ‌نژاد را گرفت

وقتي پيمان فيلمنامه «ورود آقايان ممنوع» را به من داد، تاكيد كرد نقش آقاي جبلي (معلم شيمي) را منحصرا براي «رضا عطاران» نوشته؛ وقتي خودم فيلمنامه را خواندم، مطمئن شدم كسي غيراز عطاران از پس اين نقش برنمي‌‌آيد. اواخر پاييز بود كه فيلمنامه به دست من رسيد و ما از ماه فروردين كار را كليد زديم، در اين مدت هم با رضا عطاران صحبت كرديم و به توافق رسيديم تا زمان فيلمبرداري، سر كار ديگري نباشد. درباره ويشكا آسايش هم پيمان قاسم‌خاني به من پيشنهاد داد نقش خانم دارابي را به او بدهيم، البته قبلا چند بار سعي كرده بودم با ويشكا آسايش همكاري داشته باشم اما هر بار به دلايلي اين اتفاق نيفتاد. بعدها متوجه شدم بهاره رهنما، ويشكا آسايش را براي اين نقش مناسب ديده بود و به پيمان گفته و پيمان هم به من گفته بود! حتي ماني حقيقي را هم پيمان به من پيشنهاد داد. البته براي نقش دكتر، پيمان ابتدا حميد فرخ‌نژاد را پيشنهاد داد كه با او تماس گرفتيم و او هم موافقتش را اعلام كرد اما با تهيه‌كننده بر سر مسائل مالي به توافق نرسيدند و مجبور شديم به يك نفر ديگر فكر كنيم و بعد از كلي بررسي، با پيمان، به اين نتيجه رسيديم كه ماني حقيقي بهترين گزينه ممكن است. واقعيت اين است كه روند انتخاب بازيگر، يك كار گروهي است كه به‌شدت نياز به هم‌فكري دارد. يعني از تهيه‌كننده و كارگردان بگيريد تا طراح صحنه، گريمور، منشي صحنه و... بايد در قالب يك گروه خوب و هماهنگ باشند تا كار به نتيجه برسد. اما در نهايت، مثل همه كارهاي ديگر يك پروژه، اين كارگردان كار است كه پيشنهاد اطرافيانش را بررسي مي‌كند و تصميم مي‌گيرد.


اگر واقعا همه چيز زندگي دست خودم بود، فاكتوري به نام مرگ را از آن پاك مي‌كردم؛ كاري مي‌كنم هيچ‌وقت نميرم چون خيلي لذت‌بخش است آدم زنده بماند و ببيند چه اتفاقاتي مي‌افتد و آدم‌هاي ديگر و نسل‌هاي بعدي چه شكلي‌اند و...


24655 847


فيلم جديدم پاييز شروع خواهد شد

اين‌روزها به همراه پيمان قاسم‌خاني و ماني حقيقي در حال شروع فيلم جديدمان هستيم كه احتمالا پاييز امسال جلوي دوربين مي‌رود و تمام سعي‌مان بر اين است كه به جشنواره فيلم فجر برسد. ماجراي اين فيلم از آن‌جا شروع شد كه من يك فيلم را ديدم كه خيلي از آن خوشم آمد، بعد به ماني حقيقي توصيه كردم فيلم را ببيند و او هم ديد و خيلي خوشش آمد، بعد رفتيم سراغ پيمان قاسم‌خاني و او را هم كشيديم داخل تيم‌مان. الان هم هر چند روز يك بار جلسات 3 نفره‌اي مي‌گذاريم كه در آن راجع به داستان و چگونگي ساختنش بحث و تبادل‌نظر مي‌كنيم. قرار است ماني حقيقي فيلمنامه اصلي را بنويسد و پيمان قاسم‌خاني چون فيلمنامه آقاي كمال تبريزي دستش است و زياد وقت ندارد، بازنويسي كلي فيلمنامه ماني را انجام دهد. شك ندارم فيلمي كه قرار است بسازيم، بسيار قوي‌تر از نمونه اصلي‌اش كه همان فيلمي است كه من ديد‌ه‌ام خواهد شد چون بارها چه به‌صورت تك‌نفره و چه به‌صورت گروهي دور هم نشسته‌ايم و تمام حفره‌هايي كه به‌نظرمان فيلمنامه داشت را تصحيح كرده‌ام و قصد داريم يك فيلمنامه بسيار قوي با چفت و بست درست و حسابي‌اي را بسازيم. ‌


چند كار متوسط و ضعيف داشتم اما حالا...

خودم هم قبول دارم بعد از كارگرداني چند كار متوسط يا ضعيف، با فيلم‌هاي «پسر آدم، دختر حوا» و «ورود آقايان ممنوع»، توانستم توانايي‌هايم را به معرض نمايش بگذارم؛ تغيير آنچناني در تفكراتم به‌وجود نيامد اما مسلما سال به سال آدم رشد مي‌كند، پخته‌تر مي‌شود و ديگر دستش مي‌آيد كه چگونه بايد مخاطب را جذب و راضي نگه دارد. چيزي كه در «ورود آقايان ممنوع» به من قوت قلب مي‌داد و حاضر شدم براي اين كار زحمت بكشم، فيلمنامه خوب و كامل پيمان قاسم‌خاني بود كه به نوعي تضمين موفقيت فيلم نيز بود. فكر مي‌كنم تمام فيلمنامه‌هاي پيمان كه در اين سال‌ها ساخته شده‌اند، همه‌شان از بهترين‌هاي سينماي ايران بوده‌اند؛ مثلا «مارمولك» در نوع خودش يك شاهكار بود كه اگر با ناملايمات روبه‌رو نمي‌شد، به‌نظرم امروز هم ركورددار فروش سينماي ايران بود يا «نان، عشق، موتور 1000» هم فيلم بسيار خوبي بود.


تيزر تبليغ تلويزيوني «ورود آقايان ممنوع» را خودم ساختم. اينكه خيلي‌ها مي‌گويند سابقه نداشته در تلويزيون اينقدر راحت خط قرمزها را رد كني و در تيزر تبليغاتي فيلم قسمت‌هايي را بگذاري كه هيچ‌كس تصورش را نمي‌كند اجازه نمايشش را بدهند، قبول ندارم. به‌نظرم اين خود تيزرسازها هستند كه از ترس رد كردن خط قرمزها، خيلي چيزها را از تيزرشان مي‌زنند و نتيجه‌اش را مي‌بينيم كه اصلا خوب درنمي‌آيد. خود من هم بارها تا لبه اين خط قرمزها رفته‌ام اما چون تجربه كاري زيادي در زمينه ساخت تيزرهاي تبليغاتي تلويزيوني دارم، ديگر همه چيز دستم آمده است. حدود يك سالي مي‌شود تيزر تبليغاتي نساخته‌ام اما آخرين تيزري كه ساختم، براي يك شركت لوازم خانگي و تلفن همراه بود كه يك شعار به‌يادماندني هم برايش طراحي كرديم كه هنوز هم از آن استفاده مي‌كنند.


24656 114


كاش مي‌شد هيتلر و بروسلي را كتك مي‌زدم!

واقعا خيلي دوست دارم دوران كودكي آدم‌هاي مشهور زيادي را ببينم كه چگونه بوده‌اند و كجا زندگي مي‌كرد‌ه‌اند. به‌ويژه 3 نفر؛ آدولف هيتلر، موتزارت و بروسلي! چون هر 3 نفر اين‌ها آدم‌هاي جالب و عجيبي هستند؛ حتي دوست داشتم خودم هم بچه بودم و همبازي‌شان مي‌شدم! فكر اينكه اگر اين اتفاق مي‌افتاد و من هم مي‌دانستم قرار است وقتي بزرگ شوند چه شخصيت‌هايي بشوند، چقدر وسط بازي‌مان كتك‌شان مي‌زدم، خيلي كيف دارد! بروسلي را هم آنقدر در بچگي مي‌زدم كه عقده‌اي شود(خنده!) دوست داشتم اگر فرصت مي‌شد يك شب شام در كنار شكسپير باشم، محبوبش كه همواره از آن حرف مي‌زده هم در كنارمان باشد و ببينم چه شكلي بوده.


بانجي جامپينگ، كابوس روز و شب من

خيلي دوست دارم شهامت پريدن از بانجي جامپينگ را يك روزي به دست بياورم. حتي چند‌بار هم تو ذهنم تا مرز اتفاقش رفته‌ام اما ترسيده‌ام و تند از پله‌هايش آمده‌ام پايين! تصور پايين پريدن يا ايستادن آن بالا هم عذابم مي‌دهد و مرا مي‌ترساند! حتي خطرناك‌ترين كار زندگي‌ام تا ‌امروز، فكر كردن به بانجي جامپينگي بوده كه ارتفاعش هم خيلي زياد است(خنده!)


توطئه فاميلي نگرفت، چون...

معتقدم سريال «توطئه فاميلي» كار نسبتا خوبي از آب درآمد و وقتي عكس‌العمل‌هاي مردم را در اماكن عمومي مي‌بينم، متوجه مي‌شوم نظر مثبتي روي كار داشته‌اند. مطمئنا اگر سريال من هم مانند سريال‌هاي ديگر هر شب و بدون وقفه پخش مي‌شد مخاطب ارتباط بهتري با آن برقرار مي‌كرد و قلاب‌شان به يكديگر چفت مي‌شد اما مسئولان تشخيص دادند به‌صورت يك‌شب درميان آن را پخش كنند و چون براي ايام نوروز آن را ساخته بوديم و 15 قسمت بيشتر نداشت، مسلما مخاطبان كمتري كار را مي‌ديدند. «توطئه فاميلي» يك داستان دنباله‌دار داشت كه اگر يك نفر از بين قسمت‌ها، فقط يك قسمت را هم از دست مي‌داد، ديگر سر درنمي‌آورد چه اتفاقاتي در آن افتاده و سردرگم مي‌شد. به‌نظر من يك‌شب درميان پخش كردن اين سريال به مجموعه كار آسيب زد.