حضور مؤثر پدر
من آنگه سر تا جور داشتم كه سر در كنار پدر داشتم
در گذشته بی پدری خیلی عادی تر از امروز بود . آن زمان،نبود پدر در كانون خانواده بیشتر به علت مرگ و میر بود ، نه جدایی ، ترك خانواده یا ازدواجمجدد ، در حال حاضر اكثر بچه هایی كه پدر ندارند ، از سرپرستانی برخوردارند كه می توانند بار مسئولیت آنها را ، به نیكوترین شیوه ، بر دوش كشنداماتاكنون به فكر چه كسی رسیده است كه بداند این قبیل اشخاص ترجیح می دهند چنین وظایفی را نپذیرند یا آن را به دیگری واگذار كنند ؟
پیامدهای شگفت انگیز یك پژوهش علمی – اجتماعی جدید حكایت از آن دارد كه از دست دادن پدر بر اثرعوامل امروزی و اختیاری،مسلماً ناگوارتر از فقدان وی به علت مرگ است . وانگهی كامیابی كودكانی كه مادرانشان طلاق گرفته و دوباره شوهر نكرده اند ، تقریباً از هر نظر كمتر از كودكانی است كه پدرشان مرده و مادرشان بیوه شده است .
یكیاز نابسامانی های فرهنگی ،این است كه مردهابیشتر به ناسازگاری گرایش دارند و این خود سبب می گردد كه آنان توجه پدرانه شان را تقریباً از كف بدهند و چه بسا همین امر باعث می شود كه بنیان خانواده رو به ضعف بگذارد . از همین روست كه در برخی جوامع سفارش اكید بر این است كه باید مردها را در برابر فرزندانشان متعهد ساخت و البته در این رهگذر ، ازدواج یكی از راهكارهای مهم به شمار می رود .
این روزها پدران همیشه نقش دوم را در تربیت اطفال خانواده به عهده دارند؛ اما چون پرورش فرزندان ، وظیفه ای دشوار ، پرتنش و بسیار خسته كننده است ، پدر و مادر می توانند پشتیبان هم بوده ، به یاری یكدیگر بشتابند . آنان قادرند كمبودهای همدیگر را جبران كنند و نیرو و توانایی خویش را فزونی بخشند .
بدون تردید حضور مداوم پدر در منزل باعث می شود كه مهارت های كلامی و چاره جوییفرزند افزون گشته و به پیشرفت های چشمگیر تحصیلی بینجامد . بر اساس بررسی های انجام گرفته،معلوم شده است كه بودن پدر در خانواده از عوامل تعیین كننده پیشرفت دختران در ریاضیات به حساب می آید . در مورد پسران هم نتایج به طرز چشمگیری یكسان است . تحقیقات نشان می دهد كه بین حضور پدر در كانون خانواده و توانایی های پسرانشان در درس ریاضی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد . مطالعات دیگر ، بیان كننده رابطه میان تربیت پدرانه و هوش كلامی پسران است .
شایداینمسئلهكمتر بهنظرتان رسیده باشد كه در تعالیم پدر ، نوعی ابراز همدلی و همدردی نهفتهاستكه مورد نیاز هر جامعه منظم و متشكل از اشخاص مطیع قانون ، همیار و دلسوزاست. در میان اشخاص تحت بررسی ، مهمترین عاملی كه در دوران طفولیت سبب تقویت حس همدردی می گردد ، نقش پدر در مواظبت از بچه است .
البته هنوز دلیل اصلی این موضوع روشن نشدهاست وامكان دارد كه در كنار هم بودن پدران و فرزندانشان حالتی از همدردی و شفقت پدید آورد و این امر به چگونگی بازی كردن پدران با فرزندان،یا طرز استدلال آنها مرتبط باشد .
همه مزایای عواطف تمام عیار پدرانه ، نصیب بچه نمی شود ، بلكه پرورش فرزند ، پدران را ترغیب می كند تا عادات شخصی خود از قبیل دوراندیشی ، همیاری ، دوستی ، اعتماد و از خود گذشتگی را رشد دهند و تمام این ویژگی ها به منافع اقتصادی منجر می شود . وجود فرزندان در خانواده سبب می گردد كه مردان اهمیت الگو و سرمشق مناسب بودن را دریابند .
بچه هایی كه جدا از پدران واقعی خود زندگی می كنند
دسته دیگری كه از فقدان موجودی به اسم پدر در خانواده رنج می كشند ، زنان هستند . بدون تردید،شماری از زنان بی حضور مردان ، زندگی خوبی را می گذرانند . در حالی كه وجود مردی بد و گمراه در زندگی زن ، فاجعه انگیز و مصیبت بار است . به نظر می آید كه نبود مرد در زندگی خانوادگی ، در ظلم و ستمگری نسبت به كودكان بی تاثیر نیست و عاملی برای خشونت بیشتر نسبت به زن شمرده می شود .
این مسئله تا حدی جنبه ریاضی دارد . هر قدر تعداد مردان مجرد در اجتماع بیشتر شود ، رخدادهای خشونت آمیز برای زنان افزایش می یابد .
به منظور تجدید روابط میان پدران و فرزندان ، باید دگرگونی هایی را كه در چند دهه اخیر صورت گرفته و به فرد گرایی ریشه داری انجامیده است ، از بین برد و بار دیگر ازدواج را به عنوان اصل و عرف اجتماعی در جامعه تثبیت كرد . در ضمن دست به اقدامات مفید هم می توان زد . برای مثال كارگزاران به متأهل ها بیش از مجردها مرخصی بدهند و نیز ساعات كاری آنان را متغیر سازند . همچنینبزرگان دینی می توانندبامقاومت در برابر وسوسه های نفسانیافرادكه با از بین بردن" روابط صحیح و متعهدانه" سدی رویاروی ازدواج ایجاد می كند ، زمینه های اخلاقی را كه در فرهنگ طلاق و تجرد موجود است ، اصلاح و ازدواج را توصیه و تجویز كنند .
همین طور مشاوران ازدواج و تشكیل زندگی مشترك می توانند كار را با تعصب و سوگیری در جهت حمایت از ازدواج آغاز كنند و بر نیازهای خانواده یا حداقل احتیاجات مراجعه كننده تأكید ورزند . از تمام این ها گذشته ،باید برای زن و شوهرهایی كه صاحب فرزندهستند دوره انتظار بیشتری برای طلاق تعیین گردد و مشاوره در مورد ازدواج ، اجباری شود .
چنانچه بخواهیم در اجتماعی با معیارهای انسانی زندگی كرده و پیشرفت كنیم ، باید تمام موانعی را كه سبب جدایی پدران از خانواده هایشان می گردد ، از میان برداریم و بدانیم كه برای ما هیچ چیز مهمتر از این موضوع نیست.
منبع: سایت تبیان
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)