در روز رونمايي از كتاب «آواي جاودان» چهرهاي حضور داشت که بيش از همه مدعوين سرشناس مورد توجه بود. پريدخت بنان، همسر غلامحسين بنان يكي از مفاخر موسيقي و هنر ايران، خانمي سرزنده و مهربان با موهاي سپيد ميزبان هنرمندان سرشناس و ياران بنان بود. پريدخت بنان باوجود خستگي حاصل از مهمان نوازي اين اجازه را داد تا دقايقي هرچند كوتاه با او به گفتوگو بنشينيم.
وقتي با بنان ازدواج كردم در اوج شهرت بود اما هميشه اين سوال را از من ميپرسند چرا بنان اينقدر محبوب و مورد احترام مردم است؟ ميتوانم بگويم كه شايد مهمترين عامل عشقي بود كه به مردم داشت. هميشه ميگفت بزرگترين افتخارم اين است كه وقتي از كوچه و بازار رد ميشوم صداي مردمي را ميشنوم كه ترانههايم را ميخوانند. او واقعا از اين لذت ميبرد و هميشه به اين دليل براي مردم كار ميكرد. ارزشي كه بنان براي مردم قائل بود قابل بيان نيست.
بي شك الهه ناز ترانهاي است كه خيليها بنان را با آن ميشناسند اما جالب است بدانيد كه بنان الهه ناز را براي كارگرها خواند و خيلي عجيب است كه از اساتيد دانشگاه و مردم كوچه و بازار همه عاشق آن شدند. خودش هم هميشه از اين موضوع تعجب ميكرد.
شكايت
يكي از خصوصيات بنان اين بود كه تا شعري را نميخواند و حس نميكرد، امكان نداشت آنرا بخواند. او اگر تحتتاثير آهنگي قرار نميگرفت آن را اجرا نميكرد. خيلي از آهنگهاي بنان را وقتي ببينيد، حتي به خدا هم شكايت كرده است.
نذر امام حسين(ع)
اين موضوع هم جالب است كه چرا اسم بنان را غلامحسين گذاشتند. مادر بنان چند دختر بهدنيا آورده و او تنها پسر خانواده و آخرين بچه بود. مادر و پدرش نذر ميكنند اگر پسري بهدنيا بياورند اسمش را غلامحسين بگذارند و عاشورا لباس سقاها را بپوشد و شربت بدهد. بنان از بچگي با روضه و تعزيه بهشدت آشنا بود. خودش تعريف ميكرد كه از همانجا متوجه شده كه ميتواند اين راه را ادامه دهد. جالبتر اينكه تمام فاميل بنان و حتي پدرش كاملا مخالف خواننده شدنش بودند و پدرش بهشرطي به او اجازه خوانندگي را داده بود كه اين حرفه و شغلش نباشد.
اصالت هنري
بنان اصالت هنرياش را دوست داشت. شبها و روزهايي بوده كه من و بنان به غذاي خانه هم احتياج داشتيم. اين اتفاق بارها و بارها افتاد اما هيچگاه دستش را جلوي كسي دراز نكرد و هنرش را نفروخت. حتي ما وقتي به جايي دعوت ميشديم امكان نداشت دست خالي برويم. خدا بيامرزد رهي معيري را، شبي ميخواستيم با ايشان به خانه آقاي علي دشتي برويم. آقاي معيري وقتي بستهاي را دست من ديد گفت: «اين چيه؟» گفتم:«كادوي كوچكي براي آقاي دشتي...» گفت:« اين نخستين باري نيست كه شما دست پر هستيد درحاليكه در اين شرايط وظيفه نداريد.» من گفتم:«تا به امروز اين عادت را داشتيم و بعد از اينهم ترك نخواهيم كرد.» در يكي از مهمانيها وقتي سوار ماشين شديم پيشخدمت خانه، يك بسته بزرگ را داخل ماشين گذاشت. بنان گفت:« اين چيه؟» گفت: «آقاي فلاني دادند.» بنان گفت:« اين بسته را ببريد و به آقا بگوييد كه آنرا براي خودتان برداريد.» او اين تيپي بود.
بي حاشيه
ما زندگي آرامي داشتيم هرچند هر شب خانه ما پر از مهمان بود. سفره كوچكي باز بود و نان و پنير و سبزي دور هم ميخورديم. به جرات ميگويم هر روز در خانه من بهروي همه باز بود. نه فقط هنرمندان و تحصيلكردهها و... بلكه همه.
لالايي: شكلگيري رابطه من و بنان بسيار مفصل است اما در يك عيد نوروز در شيراز آشنا شديم. مادرم عاشق صداي بنان بود زمانيكه حتي بنان را نديده بود و من هنوز با او ازدواج نكرده بودم. وقتي راديو را باز ميكرد و بنان بود، گوش ميكرد و به پهناي صورت اشك ميريخت. چون خودش اهل هنر بود، دستگاههاي موسيقي را ميشناخت و حتي ديوان حافظ را از حفظ بود. يادم نميرود زماني كه بچه بوديم لالايي ما تفالي بود كه مادرم به حافظ ميزد و ما به خواب ميرفتيم. من هم از بچگي در خانواده اهل ذوق و هنرپرور بزرگ شدم.
دوستان نزديك : ما دوستان زيادي داشتيم اما رهي معيري، ابوالحسن ورزي، كرمانشاهي، فرهنگ شريف خيلي به بنان نزديكتر بودند. آقاي شجريان آن موقع جوان بود ولي اين اواخر ايشان از دوستان بسيار نزديك بنان بود. شاگرد اصلي بنان هم آقاي ابراهيمي هستند كه امشب اينجا حضور داشتند.
موسيقي : بنان تقريبا همه انواع موسيقي را دوست داشت و براي همه ارزش قائل بود. هركدام برايش جا و مقامي داشت حتي پاپ اما خب به اصالت خيلي اهميت ميداد.
روزي كه بزرگان به ياد بنان دور هم جمع شدند
مـرا عاشقي شيدا تو كردي
روز جمعه هفدهم تيرماه، «برج خيام» در شهرك غرب ميزبان جمعي از سرشناسترين هنرمندان ايران بود. پريدخت بنان و هومن صدر پسرخوانده بنان ميزبان تعداد زيادي از هنرمندان جديد و قديم كشور بودند تا در كنار رونمايي از كتاب «نواي جاودان»، ساعاتي را به ياد خواننده مطرح سالهاي دور و خالق الهه ناز در كنار يكديگر باشند.
محمدرضا شجريان و عباس كيارستمي بيشك، سرشناسترين مهمانان حاضر در سالن آمفي تئاتر برج خيام به شمار ميرفتند اما آدمهاي بزرگ ديگري هم بودند كه حتي با وجود كهولت سن، خود را به آنجا رسانده بودند تا روزهاي خوش گذشته را بارديگر زنده كنند. بزرگاني مثل فرهنگ شريف، محمدعلي كشاورز، همايون خرم، خانم فخري ملك پور، بيژن بيژني، هنگامه اخوان، فرهاد فخرالديني، اكبرعالمي، جواد لشگري، داريوش پيرنياكان، معيني كرمانشاهي و...
استاد در وصف استاد
محمدرضا شجريان در اين مراسم گفت:«وقتي به تهران آمدم، آخر دوران فعاليت حرفهاي استاد بنان بود و ايشان بيشتر سرپرست برنامههاي موسيقي راديو بود و بر اين برنامهها نظارت ميكرد. يك روز كه براي اجراي قطعهاي به يكي از استوديوهاي راديو رفته بودم استاد كارم را گوش داد و بعد به من گفت: «شجريان! موقع خواندن زور نزن و شعر را مثل زماني كه (آ) دكلمه ميكني روان بخوان. تو بايد وقتي ميخواني صداي خودت را بشنوي؛ منظور استاد بنان اين بود كه بايد دانسته آواز خواند يا آواز را مديريت كرد. بنان زماني با دنياي حرفهاي موسيقي خداحافظي كرد كه به معناي واقعي در اوج و قله موسيقي ايران بود؛ هم از نظر توانايي و تكنيك و هم از نظر شهرت اما او آدم بسيار خاصي بود و شيوه آوازي منحصر به فردي داشت.»
مجله زندگی من /برترینها
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)