دورتر از آنچه که فکر کنی می روم به سرزمین برف و یخ
می روم تا در آنجا مثل تو بشوم
سرد و یخ زده
دورتر از آنچه که می تونی ببینی
در آسمان مه گرفته در سکوت سرد شکنده صبح می روم
تنها ، قدم می زنم و می روم
دورتر از آنچه که فکر کنی می روم به سرزمین برف و یخ
می روم تا در آنجا مثل تو بشوم
سرد و یخ زده
دورتر از آنچه که می تونی ببینی
در آسمان مه گرفته در سکوت سرد شکنده صبح می روم
تنها ، قدم می زنم و می روم
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
مبین اوراق هستی را سفیدی------كجا باشد به ما نور امیدی؟
نخواهم بشكنم هرگز دلی را------ولیكن تیره ام بنموده دنیا
اگر عاقل اگر احمق بباشم------نمك بر زخم كس هرگز نپاشم
مرا باشد طریق صبر بر درد-----اگر مستم اگر بیخواب و شبگرد
شده سهمم ز دنیا اشك و ماتم------چه دانی درد ناپیدای این غم؟
مپنداری كه بر موجی سوارم----------كه از كار زمانه شكوه دارم
سیاهی بیند این چشمان كم سو------بدین جور و جفاها كرده ام خو
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
بر سنگ مزارم بنويسيد آشفته دلي خفته در اين خلوت خاموشي
او زاده غم بود و ز غم هاي جهان گشته فراموش
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
افسوس كه بر سنگ مزاری ننویسند
كآشفته دلی خفته در این خلوت خاموش
بر زنده چو هرگز نشود نیم نگاهی
از مرده كه گیرد خبری كوروش باهوش؟
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
به دريايي در افتادم كه پايانش نمي بينم
كسي را پنجه افكندم كه درمانش نمي بينم
فراقم سخت مي آيد وليكن صبر مي بايد
كه گر بگريزم از سختي رفيق سست پيمانم
شبان آهسته مي نالم مگر دردم نهان ماند
بگوش هر كه در عالم رسيد آواز پنهانم
دمي با دوست در خلوت به از صد سال در عشرت
من آزادي نمي خواهم كه با يوسف به زندانم
من آن مرغ سخندانم كه در خاكم رود صورت
هنوز آواز مي آيد بمعني از گلستانم
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
سوز دل بين که ز بس آتش اشکم دل شمع
دوش بر من ز سر مهر چو پروانه بسوخت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
تنهايي ام را با تو قسمت مي كنم سهم كمي نيست
گسترده تر از عالم تنهايي من عالمي نيست
غم آنقدر دارم كه مي خواهم تمام فصلها را
بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
بر سفره ي رنگين خود بنشانمت بنشين غمي نيست
حواي من بر من مگير اين خودستاني را كه بي شك
تنهاتر از من در زمين و آسمانت آدمي نيست
آيينه ام را بر دهان تك تك ياران گرفتم
تا روشنم شد : در ميان مردگانم همدمي نيست
همواره چون من نه : فقط يك لحظه خوب من بينديش
لبريزي از گفتن ولي در هيچ سويت محرمي نيست
من قصد نفي بازي گل را و باران را ندارم
شايد به زخم من كه مي پوشم ز چشم شهر آن را
دردستهاي بي نهايت مهربانش مرهمي نيست
شايد و يا شايد هزاران شايد ديگر اگرچه
اينك به گوش انتظارم جز صداي مبهمي نيست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
از زندگي از اين همه تكرار خسته ام
از هاي و هوي كوچه و بازار خسته ام
دلگيرم از ستاره و آزرده ام ز ماه
امشب دگر ز هر كه و هر كار خسته ام
دل خسته سوي خانه تن خسته مي كشم
آخ ... كزين حصار دل آزار خسته ام
بيزارم از خموشي تقويم روي ميز
وز دنگ دنگ ساعت ديوار خسته ام
از او كه گفت يار تو هستم ولي نبود
از خود كه بي شكيبم و بي يار خسته ام
تنها و دل گرفته و بيزار و بي اميد
از حال من مپرس كه بسيار خسته ام
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
صبح می خواست که بیدار شود بعد از تو
تا که خورشید پدیدار شود بعد از تو
رو به رو آینه ای منتظر دیدن توست
شاید امروز سبکبار شود بعد از تو
آه دیشب چه نوشته است کنار چشمت؟
نکند آینه بیمار شود بعد از تو.....
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
سكوتم را به باران هديه كردم
تمام روزها را گريه كردم
نبودي در فراق شانه هايت
به هر خاكي رسيدم تكيه كردم...
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)