مرا با روز تنها بگذاريد
من رخصت زادن مي خواهم.
مرا با روز تنها بگذاريد
من رخصت زادن مي خواهم.
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
شما آن گاه که مرا يافتيد هنوز خودرا نجسته بوديد. مومنان همه چنين اند. ازين رو ايمان چنين کم بهاست.
اکنون به شما مي گويم که مرا گم کنيد وخود را بيابيد. وتنها آن گاه که همگان مرا انکار کرديد، نزد شما باز خواهم آمد.
دوستت دارم خدا
كوچولوی تو
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
و مردمان خیابان چقدر تاریکند
دو روز رفت، و تقویم ها ورق خوردند
و چشم...چشم... و این چشم های بی احساس
برای گریه نکردن بهانه آورند.....
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گرماي وجودم را سرمايي زمستاني گرفته
نغمه هاي دلم درد ست
فرياد سكوت سخت ست
فراموشي را بايد دلم بخواند
تا ...
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
چقدر از اینكه كورم خسته ام
به من میگوین تو نمی بینی
به من میگویند چون كوری پس نمی فهمی
سخت است كه دیگران كورت پندارند
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
با باراني ترين نگاهم به درگاه ملكوتي تو پناه ميجويم ونام هاي مقدس تورا با ذره ذره
وجودم تكرار ميكنم: يانور... يانورالنور... يامنورالنور... ياكل نور... عاشقانه تو را
مي خواهم واميد دارم كه مرا بي اجابت نخواهي گذاشت...
وجودم خسته از آزمون هاي دشوار توست... مي گن صبر کوچيکت چهل ساله واي از روزي که تو بخواي چهل سال صبوري کني و ما بنده هاي کم طاقت تو نتونيم دووم بياريم...خداي مهربونم خسته ام!کي مي دونه درون اين چهره ي آروم من چي
مي گذره غير از خودت... من همونم؟
نه!
من ديگه حتي شب و روزت رو هم گم کردم.فقط اينو مي دونم که در سخت ترين و مهمترين جلسه ي آزمون تو قرار گرفتم؛ آره سخت ترينه چون که داري منو با عزيزانم با تکه هاي وجودم امتحان ميکني. تو هم مثل يه معلم سخت گير و دلسوز دست گذاشتي رو نقطه ضعفم...از خودت مي خوام که تو امتحانت دستم رو بگيري.
گله اي نيست ؛
تورا به خاطر داشته ها و نداشته ها و گرفته ها ستايش...
خدايا تو را تا ابد سپــــاس...
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
معشوقا! عطشان عشقه عشقت بر شجره وجودم غوغا مي كند، سيرابش كن.
خدايا! جاودان آتشبان آتش عشقت در وجودم باش، ضجه عاجزانه ام را بشنو و روحم را، كه از فرط خستگي از انتظار ديدارت، سر به ديوار تن مي كوبد، عروج، مژده ده.
مرا درياب در منتهاي فقر فضايل، مرا درياب در انتهاي كوچه هاي تنگ رذايل.
مرا درياب در اعماق گندآب بي تو بودن و بياموز به من سبز بودنرا، به من بياموز جوانه زدن را.
خداي من! مرا درياب در ميان گردباد دلبستگيها كه مي شكند ساقه وجودم را، وجودي كه هزار غنچه عشق دارد، هزار غنچه عشق.
مرا درياب قبل از شكستن، پيش از آنكه در سياهي همچون يلداي گناهان محو شوم.
اي ماندگار! اي ماندني ترين عشق! اي رعناترين! اي يكتا ياور ناز! اي شيرين زيستن! اي باعث بزرگي! اي بزرگ! اي جدا از من و با من! اي بي نياز از من و دوستدار من! اي استاد مهرباني! اي مهربان! اي صادقترين!
اين صداي من است عاشقانه ترين صدايي كه مي خواند! صميمانه ترين سخن ها را در دوستي ات، كه بسي كمتر از دل است، مي گويم: از دست رفتن را براي به دست آوردنت با تمام وجود استقبال مي كنم و شادمان از مهر تو در سينه ام، به دنيا مي خندم.
تو بگو چگونه سپاس گويم نعمات بي دريغت را، كه بر من فرو ريخته اي! آه! زباني نيست، عملي نيست، تحفه اي نيست در سپاس اين همه بخشايش.
اين اشك هاي بي حساب، قصري از آينه خواهند شد نمايانگر تو در آسمان، براي عاشق ترين نادان! نادان ترين عاشق!
اي تواناترين عشق! تواني ده بسيار، در گذشتن از بندگانت كه مي تواني،و مهرباني سرشار، بي كران، عظيم، بي نظير، پاك، خالص چنان خودت. ياري كن زندگي را، نه آن گونه كه هست، بلكه همان گونه كه بايد باشد، باور كنم.
پاكترينم! به صداقت احساسم سوگند به پاكي خودت، دوستت دارم. اي تو در امروز و فرداي من! به خلوص كلامت سوگند، اين عشق سرشار را تو در سينه ام نهاده اي.
شريفا! كار من به كارگيري تشبيه و استعاره نيست و مهارتي هم در نگارش ندارم. نمي دانم چه مي گويم تنها از گرمي خوب نگاهت حرفهايي مي گويم كه نشان دوستي بي حد من است.
اما نه، نيست!
بگذار بارانت را بر خود احساس كنم آه، اي بارش مكرر نور!
بگذار به يقين در دوستي ات برسم و رود زيبايي شوم كه از ميان سبزه زاران به آرامي و طنازي و دلپذيري و رعنايي راه رسيدن به دريا را عاشقانه مي پويد و شايد در انتظار رسيدن نيست كه، شوق رفتن و در راه بودن، خود، شعفي عاشقانه است.
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
خدایا کجایی چرا به ندای من گوش نمی دهی مگر خودت نگفتی ادعونی استجوب الدعا چقدر بگوییم هل من ناصر ینصرنی چقدر دست به هوا صدایت کنم یا غیاث المثتغیثین پس خدایا آخرین عهدم را با تو میبندم تا بی حساب شویم پایان امیدم را روز برفی قرار بده آن را به بهمن نرسان روزی که فاصله منو تو یک آسمان برفی است روزی که را حت بخوابم وبروم نه اینکه بمانم وسالها حسرت بخورم .من در تمام دورانم اورا از تو خواستم نه چیز دیگری خودت بهتر از هر کس دیگری میدانی پس روز به روز عاشقترم کن تا نتوانم فراموشش کنم ذره ای کمش نکن چون به انتخابم شکی ندارم همه دم از نا امیدی میزنند ولی به رویم نمی آورند دیگر دعا های سجاده مادر هم کاری نمیکند خودت میدانی این دلسوخته تنها جرمش فامیلی بود نه چیز دیگری .وعدگاهمان را فراموش نکن روز اول برفی نزدیک نزدیک تو تنها یک آسمان فاصله پس امیدوارم قبل از روز برفی وصالش را با خود ببینم درس زندگی بدون اورا براش بگویم گلستانی از درد ها یم را به امید روز برفی در نز دیکترین فاصله ام با تو....اینک منم یه جاده ی بی انتها تا کجا خواهم دوید نمی دانم میخواهم بدانم میخواهم بمانم میخواهم که در این جاده ی دور زندگی را به شور رنگها بیارایم آری من میخواهم که ترانه ی عشقم را در سایه سار عشق ومحبت بخوانم واینبار ما رها شدگان از پیله های غم میخواهیم تا دستانمان را بکاریم سبز خواهیم شد میدانم میدانم میخواهیم فانوس های روشن عشق را به رسم دوستی بر سر در خانه بیاویزیم تا انسانهای زمینی تنها نمانند میخواهیم با دیو مرگ بجنگیم وجاودانه شویم به یاد عشق ودوستی به یاد مهربانی ومحبت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
من در این تنهایی فكر یك بره روشن هستم كه بیاید علف خستگی ام را بچرد
سهراب
خسته ام از همه خستگی ها
خسته ام از خسته ام گفتن ها
معبودا كجایی ؟
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
چون موج می آیی و دل از شوق رسیدن
عمری ست که چون صخره نشسته سر راهت
باران خدایی و بر این دره ی متروک
می باری و می ریزی از آن چشم سیاهت
انگار که کار من آواره تمام است
با خنده پر جاذبه گاه به گاهت.....
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)