چنانچه مقامات تركيه بر ادامه مسير فعلي كه منجر به تنش هاي بيشتر و واگرايي مي شود اصرار ورزند تا آنجا كه ايران ناچار شود ميان تركيه و سوريه يكي را انتخاب كند، منطق منافع راهبردي و شناخت ايدئولوژيك، ايران را به سوي انتخاب سوريه سوق خواهد داد.
cleardot رضا گرمابدرى

سفر احمد داود اوغلو وزير امورخارجه تركيه در هفته گذشته نظر رسانه هاي برتر جهان را به خود جلب كرد. علت توجه، وضعيت در حال تحول منطقه و وجود ابهامات و نبود ديدگاه دقيق و حساب شده درباره چشم انداز اين وضعيت پرالتهاب و متزلزل است. خاصه آنكه، قريب به اتفاق اين رسانه ها در بازتاب خبر اين ديدار، محور: «گفت وگو درباره تحولات سوريه» را برجسته كرده و به عنوان موضوع اصلي گفت وگو از آن ياد كردند. اگر چه پس از پايان مذاكرات هر دو وزير در گفت وگوي رسانه اي شركت كردند و به سوالات خبرنگاران پاسخ دادند، اما هر دو نفر سعي كردند در پاسخ به سوالات مربوط به تحولات سوريه بسيار محتاطانه و كلي پاسخ دهند تا نكات خاصي از مباحث اصلي مطرح شده در مذاكرات در اين باره افشا نشود. اين شيوه برخورد از يك طرف از اهميت ويژه موضوع ناشي مي شود و از طرف ديگر، بازگوكننده اين است كه هر چند ممكن است در مباحث موردنظر طرفين پيشرفت هايي حاصل شده باشد، اما به نتيجه نرسيده و بايد آن را به گونه اي ديگر ادامه دهند. در هر صورت اين ديدار شاخه اي ديگر به تنه پر شاخ و برگ تحولات منطقه اضافه كرد كه از جهات مختلف مي تواند بر امور مرتبط با سوريه، ضمن شفاف كردن برخي مسائل پنهان و يا تحريف شده در نهايت به اين نتيجه برسد كه چرا ميان روش تركيه و ايران در برخورد با تحولات سوريه تفاوت وجود دارد و كدام درست است و به نتيجه مي رسد.

الف- جايگاه بحث: بيداري اسلامي به حركت درآمده از شمال آفريقا پس از اينكه به يك توفان پرانرژي و قدرتمند تبدل شد و بنياد حكومت هاي طولاتي و ريشه دار چند كشور آفريقايي را ويران ساخت خاورميانه عربي را در برگرفت. برخورد اين توفان سهمگين و ويرانگر با كشورهاي اين منطقه دو مرحله اي بود، در مرحله اول، شوك سنگيني به بيشتر و يا همه اين كشورها وارد كرد تا آنجا كه حكام بيشتر اين كشورها احتمال مي دادند ممكن است فردا كه سپيده مي دمد آنها حاكم نباشند و چه بسا مجبور باشند در جايي پنهان شوند و يا به كشوري امن فرار كنند، يعني همان كاري را كنند كه «بن علي» كرد و در اولين فرصت به عربستان گريخت. در اين مرحله، سرعت حركت توفاني آغاز شده، آنقدر زياد و ناگهاني و به گونه اي انفجاري بود كه نه تنها اين حكام غافلگير شدند كه تمام حاميان غربي آنها از جمله آمريكا هم غافلگير شد، تا آنجا كه نمي توانستند در برابر آن واكنش نشان دهند و زماني هم كه واكنش نشان دادند، بسيار متزلزل و بدون محاسبه بود كه ناچار بودند بارها آن را تغيير دهند؛ اما در مرحله دوم، وضع به شكل ديگري بود. توفان به پا خاسته در اين مرحله با كشورهاي منطقه گزينشي برخورد كرد. حكامي كه سرمايه و قدرت برخورد بيشتر داشتند و مخالفان شان كمتر و ضعيف تر بودند، مانند عربستان و كويت و... با ترفندهايي توانستند فعلاً جان سالم به در برند؛ اما كشورهايي كه از اين جهات در نقطه مقابل قرار داشتند، در دستان قدرتمند اين توفان گرفتار شدند، مانند يمن و بحرين و تا حدودي اردن كه در حال حاضر در وضعيت مبهم و فرجام نامشخص به سر مي برند. آنچه كه اين روزها در سوريه مشاهده مي شود بر حسب ظاهر، جغرافيا، مليت، در هم ريختگي و... در اين بحث واقع مي شود كه بايد در جاي خود بحث شود كه صرف اشتراك در چند وجه ذكر شده بايد درباره سوريه هم همانگونه بحث و تحليل شود كه درباره كشورهاي پيش گفته، بحث مي شود يا خير؟ و مي توان با دليل و منطق اثبات كرد كه سوريه يك «استثناي شبيه» است.

ب) ذي نفعان تحولات: تحولات در حال وقوع ذي نفعان و مرتبطان به شرح ذيل دارد:

1- حكام كشورهاي تحول يافته يا در حال تحول: بن علي و حسني مبارك و نزديكان آنها از حيث خويشاوندي و مناصب حكومتي در گروه كشورهاي تحول يافته قرار دارند و قذافي و نزديكان خويشاوند و صاحب منصبان حكومتي وي در ليبي و «عيسي بن حمد آل خليفه» و نزديكان خويشاوند و صاحب منصبان حكومتي وي در بحرين و عبدالله صالح و نزديكان خويشاوند و صاحب منصبان حكومتي وي در يمن و بشار اسد و نزديكان خويشاوند و صاحب منصبان حكومتي وي در سوريه در زمره كشورهاي در حال تحول قرار مي گيرند.

2- كشورهاي مشابه: منظور كشورهايي هستند كه از جهات بسياري شبيه به كشورهاي در حال تحولند. مانند عربستان، كويت، امارات و... اين گروه از كشورها از لحاظ ساختار حكومتي، فرهنگي، اجتماعي و... شبيه به كشورهاي تحول يافته يا در حال تحول هستند و به سبب اينكه هر آن ممكن است آتش پنهان اعتراض در اين كشورها شعله ور شود، حكام آن بسيار مضطرب و نگرانند.

3- غرب به سركردگي آمريكا: تحولات موصوف در جغرافيايي انجام گرفته و همچنان ادامه دارد كه از گذشته هاي تقريباً دور و به ويژه در عصر جديد مورد توجه كشورهاي استعمارگر غربي بوده در حال حاضر هم هستند و چه بسا اهميت اين جغرافيا در اوضاع فعلي جهاني بيشتر هم شده است و به همين سبب، كشورهاي استكباري و در رأس آنها آمريكايي ها، با اين تحولات به شدت پيوند دارند.

4- تركيه: اين كشور را از طريق مباحث تاريخي، ايده هاي آينده،نيازهايي كه براي ارتقاي جايگاه در مسائل مربوط به اتحاديه اروپا دارد، اختلافات مرزي با سوريه و ... درگير اين تحولات است.

5- ايران: با اينكه برخي از مقامات غربي در ظاهر انتساب اين ظرفيت ها را به بيداري اسلامي نفي مي كنند، در خفا به آن ايمان دارند. پذيرش اين مهم به معناي ارتباط ذاتي اين قيام ها با ايده و پيام انقلاب اسلامي است. از اين زاويه ارتباط متقابل ايران و تحولات مذكور بسيار گسترده مي شود.

ج- جايگاه سوريه در تحولات: همانطور كه پيشتر اشاره شد در ظاهر با وجود برخي ويژگي ها، سوريه در كنار ساير كشورهاي منطقه قرار مي گيرد، اما در واقع سوريه يك «استثناء» است، به اين معنا كه سوريه از حيث سرشت و موقعيت حكومتي با ساير كشورهايي كه در جغرافياي اين تحولات قرار دارند، فرق مي كند. بر خلاف تمام آن كشورها، سوريه جلودار خط مقاومت است و به سبب پايداري در اين موضع، تاوان سنگيني پرداخته و مورد خشم و غضب آمريكا، غرب و بسياري از كشورهاي عربي قرار گرفته است. در تمام كشورهايي كه ذكر آنها رفت اعتراضات كاملاً بومي و داخلي و از سراعتراض به ظلم ها و محروميت هاي درازمدت و نااميدي از اصلاح امور و نجات از وضعيت رقت بار موجود بوده است. اين ويژگي كه ذكر شد و به هر خيزش و جنبشي مشروعيت مردمي و طبيعي بودن مي دهد و جاي چند و چون را درباره حركت ايجاد شده مي بندد، در اعتراضات سوريه وجود ندارد. نه اينكه همه مردم سوريه حامي نظام هستند و نظام مخالف مردمي ندارد، يعني اينكه اجانبي با دخالت در امور سوريه و سازماندهي افراد خاص و تحريك كساني كه به هر دليل زمينه و آمادگي اعتراض را دارند، آشوب، اعتراض، تخريب و كشتار راه انداخته اند، تا به افكار عمومي دنيا بقبولانند كه آنچه در سوريه مي گذرد مانند آن چيزي است كه در مصر، تونس، ليبي، يمن و ... مي گذرد، به عبارتي كشورهايي مانند آمريكا و عربستان كه از ناحيه بيداري اسلامي مردم منطقه خسارت هاي فراواني ديده اند و نسبت به آينده منطقه نيز بيمناكند با يك فرصت طلبي به دنبال آن هستند كه به زور پول، سلاح ، فريب و تبليغات، حكومت بشار اسد را سرنگون كنند، تا ما به ازاي ارزشمندي در مقابل صدماتي كه به آنها وارد شده، دريافت كنند. به اعتقاد آمريكا، كشورهاي غربي و عربي، سرنگون شدن حكومت بشار اسد آنقدر ارزشمند و گرانبها است كه بتواند بيش از خسارت هايي را كه به آمريكا، غرب و كشورهاي عربي وارد شده است، جبران كند. چرا كه در صورت سقوط حكومت بشار اسد و جايگزين شدن حكومتي همسو با آمريكا و غرب و كشورهاي عربي، معادلات منطقه به نفع آنها دستخوش تحول مي شود.

د- جايگاه و نسبت تركيه با بحث: از آغاز توطئه پيچيده عليه حكومت سوريه، كشور تركيه باشيبي ملايم و لحني آرام مقابل اين كشور قرار گرفت و به موازات شدت گرفتن تخريب و كشتار در سوريه، لحن مقامات تركيه عليه سوريه شديدتر شد تا آنجا كه علناً در مقابل سوري ها قرار گرفتند و نشان دادند كه در اين مسئله در جبهه آمريكا هستند. اين در حالي بود كه مقامات تركيه در برخورد با تحولات منطقه دچار دوگانگي بدون توجيه و سوال برانگيز شده بودند. آنها در قضاياي مصر و تونس جانب مردم را گرفتند، در ليبي ابتدا محكم از قذافي حمايت كردند و اخيراً با بياني ملايم به سمت مخالفان قذافي متمايل شدند، در يمن چندان فعال نبودند و در بحرين نيز از مردم مظلوم بحرين حمايت نكردند. بدرفتاري تركيه با حكومت سوريه تنها به موضعگيري هاي منفي مقامات تركيه عليه حكومت سوريه خلاصه نمي شود. تركيه در دو مرحله ميزبان، نشست مخالفان سوريه بود، با ايجاد اردوگاه در مرز با سوريه پيش از درگيري هاي مرزي سوريه با مخالفان، به نوعي به كمك مخالفان رفت و به گفته برخي مقامات سوريه، بخشي از سلاح هايي كه در اختيار مخالفان حكومت سوريه قرار دارد، از طريق مرز تركيه وارد سوريه شده است. تنها بهانه تركيه در حمايت از مخالفان اين است كه آنها مردمند و تقاضاهاي منطقي و حقوقي انساني دارند كه حكومت سوريه بايد به آنها توجه كند. مقامات تركيه در اين ادعا به اين مهم توجه نمي كنند اگر اينها مردم عادي و محروم هستند پس اين همه سلاح از كجا آمده و قتل عام هايي كه از نيروهاي امنيتي سوريه شده چگونه توسط مردم عادي امكان پذير است. ميليون ها انساني كه در سراسر سوريه با راه پيمايي از حكومت سوريه حمايت كرده اند در كدام بخش از نگاه تركيه قرار دارند. حمايت گسترده دستگاه تبليغي غرب و كشورهاي عربي از مخالفان و مهاجمان كه با فريب و دروغ هاي بسياري همراه است چگونه بايد تحليل شود. به نظر مي رسد مقامات تركيه اشتباهاً به اين نتيجه رسيده اند يا آنها را به اين نتيجه رسانده اند كه سوريه وارد جاده يك طرفه با سرنوشت محتوم سقوط شده است و تركيه مي تواند با سرمايه گذاري كلان در اتفاقي كه به نظر آنها قطعي است، با حضور در معادله اي كه به زعم آنها پس از سقوط بشار اسد، شكل مي گيرد، مي تواند به بسياري از آمال و آرزوهايش برسد، حال آنكه واقع امر بسيار رقيق تر و متفاوت تر از آن چيزي است كه مقامات تركيه تصور مي كنند.

ه- جايگاه و نسبت ايران با بحث: همه دنيا از نوع روابط ايران با سوريه آگاه است و ايران هم نبايد آن را پنهان نگه دارد. وجود حكومت فعلي سوريه اين ويژگي را دارد كه توانسته مخاصمات جدي موجود در منطقه را در وضعيت انجماد نگه دارد و براي بازيگران اصلي منطقه امكان عرضه اندام محدود و كم خطر را فراهم سازد و اين بازيگران را به واسطه تحركات كم و بيشي كه دارند در مرز نارضايتي كم فعال حفظ كند، اين وضعيت به همه بازيگران فرصت مي دهد تا ديدگاه ها و ايده هاي شان را مطرح كنند و با احتياط و حساب شده گام بردارند تا طرف مقابل را به واكنش نسنجيده وادار نكنند. اگر چه اين وضعيت كسي را راضي نمي كند، اما مهم تر اين است كسي را هم آنقدر عصباني نمي كند. كه دست به اقدام نسنجيده زند. در حال حاضر، همه اين وضعيت را با ويژگي هايي كه شرح آن رفت پذيرفته اند. به احتمال قوي با ساقط شدن حكومت سوريه اين وضعيت آنچنان بر هم خواهد خورد كه همه حسرت آن را بخورند و از اينكه آن را برهم زدند و يا جلوي برهم خوردن آن را نگرفتند افسوس بخورند. اعماق صورت مسئله براي ايران روشن و بر اساس آن موضع ايران هم مشخص است. ضمن اينكه مسائل سوريه پيوند جدي با منافع ايران دارد. از نگاه ايران حكومت سوريه در حال حل و فصل مشكلات است و چنانچه دخالت هاي خارجي قطع شود حكومت قادر است وضعيت را به حالت عادي برگرداند و چنانچه تركيه واقع بينانه تر به موضوع نگاه كند، جانب حكومت سوريه را مي گيرد . تعامل ايران و تركيه از اين زاويه مي تواند نتايج رضايت بخشي را به دنبال داشته باشد تا آنجا كه قادر است جغرافياي گسترده اي را در منطقه تحت پوشش قرار دهد و آنقدر به پيش رود كه آمال تركيه از اين طريق تحقق پيدا كند. چنانچه مقامات تركيه بر ادامه مسير فعلي كه منجر به تنش هاي بيشتر و واگرايي مي شود اصرار ورزند تا آنجا كه ايران ناچار شود ميان تركيه و سوريه يكي را انتخاب كند، منطق منافع راهبردي و شناخت ايدئولوژيك، ايران را به سوي انتخاب سوريه سوق خواهد داد. چه خوب است مقامات تركيه اين ضرورت ايراني را درك كنند و با پيش گرفتن رفتاري هوشمندانه و آينده نگرانه مانع از رسيدن ايران به نقطه ناگزير شوند. ان شاء الله