ژانر : معمایی، علمی تخیلی، هیجانی
کارگردان :J.J. Abrams
نویسنده : J.J. Abrams
تاریخ اکران : 10 جون 2011
زمان فیلم : 112 دقیقه
زبان : انگلیسی
درجه سنی : PG-13
میانگین امتیاز منتقدین :
مشاهده تریلر این فیلم(کلیک کنید)
بازیگران :
Joel Courtney
Jessica Tuck
Ryan Lee
Joel McKinnon Miller
Zach Mills
Amanda Michalka
و ...
نقد و بررسی کامل فیلمSuper 8 (سوپر 8)
منتقد : راجر ایبرتشبی پر از رمز و راز، با بچه هایی که به اینطرف و آن طرف شهر با دوچرخه های چراغ دارشان در حال حرکت هستند و اشعه های مرموزی که توسط نور چراغ این دوچرخه ها قابل مشاهده هستند و چندین و چند عامل دیگر باعث می شود که فیلم «سوپر 8» بی اختیار ما را یاد یک فیلم قدیمی و برجسته اسنیون اسپیلبرگ بیاندازد. قهرمانان نوجوان و مصمم ما در «سوپر 8» رازی استثنائی را کشف می کنند و در صدد هستند تا آن را هر طور که شده در جهت حل معمای آن بر آیند.
وقتی ما می فهمیم که استیون اسپیلبرگ تهیه کننده این فیلم است، نظریه اتفاقی بودن شباهت های این فیلم، با یکی دیگر از آثار این کارگردان رد می شود. کارگردان فیلم، جی جی آبرامز موفق به معرفی کاراکتر هایی فیلم به شیوه قانونمند و منحصر به فرد خود بکند. درست مانند همان کاری که او در ساخت فیلم هایی مانند ماموریت غیر ممکن 3، "Star Trek" ، و بخصوص سریال استثنائی لاست (گمشده) انجام داد. کاری که کاراکتر های فیلم در صدد انجام آن هستند و شیوه روایت آن ما را یاد معصومیت و پاکی فیلم “E.T.” ، البته با چاشنی جلوه های ویژه فیلم های قرن بیست و یکمی می اندازد. این دو فیلم، هر کدام به دو فیلم مجزا قابل تقسیم هستند: قسمت اول معرفی کننده دنیای زیبای کودکان است و قسمت دوم درباره آنچه که تماشاگران امیدوارند در ادامه فیلم اتفاق بیافتد. «فیلم سوپر 8» هم موفق می شود یک روایت استثنایی و فریبنده، از یک زندگی را بر روی پرده سیتنما را، حداقل تا فرا رسیدن قسمت دوم فیلم ، به تصویر بکشد.
داستان سوپر 8 در دهه 1970 می گذرد و فیلم با معرفی قهرمان 12 ساله خود، جو لمب ( با بازی جوئل کورتنی) که مشغول کمک به دوست صمیمی و نزدیک اش چارلز است تا بتوانند یک فیلم 8 میلی متری (درباره زامبی ها!) بسازند تا شاید با شرکت در یک جشنواره محلی و نمایش آن، بتوانند نقطه پرتابی برای رسیدن به آرزوهای خود پیدا کنند. همان طور که می توانید حدس بزنید این کار هم باید پنهانی انجام شود، البته نه به خاطر آنکه والدین بچه ها این کار را ممنوع کرده باشند، بلکه به این خاطر که انجام این کار به طور پنهانی، برای بچه ها جذابیت بیشتری دارد. بچه ها هم با تاثیر گرفتن از کارگردانان جوان و نابغه آن دوران (که اسپیلبرگ هم یکی از آنهاست) لوکیشن ها، لباس ها و چهره سازی های تحسین برانگیزی برای هر چه بهتر شدن فیلم خود فراهم می کنند.
البته در این میان، دختری 14 ساله با نام آلیس هم بسیار به کار این گروه نوجوان می آید. او نه تنها قرار است نقش مادر زامبی ها را بازی کند(!) بلکه شبها مخفیانه ماشین پدرش را قرض می گیرد (می دزدد) و این گروه را به لوکیشن های شبانه ای که معمولا باید در تمام فیلم های ترسناک وجود داشته باشد می رساند. (این لوکیشن ها در فیلم ایستگاه های قطار هستند).
یک شب سر صحنه فیلمبرداری بچه ها اتفاق عجیبی می افتد. قطاری مشغول پدیدار شدن در تاریکی شب است و چارلز با فریاد زدن کلمه Action فرمان آغاز فیلمبرداری را می دهد و جو و آلیس شروع به اجرای نقش های خود و گفتن دیالوگ های خود، در حین رد شدن قطار می کنند. ناگهان بارکش دیگری ظاهر می شود که به سرعت به سمت قطار قبلی در حرکت است. در اثر تصادف حاصل از برخورد این دو قطار با همدیگر، قطار اول در هم می شکند و هر آنچه را که بر سر راهش است را از جمله ماشین های سنگین را مانند تکه های دومینو به این سو و آن سو و هوا پرت می کند. شاید شما از خود سوال کنید که امکان ندارد یک ماشین سنگین پر از فلز و پر از بار به این راحتی به هوا پرتاب شود اما درباره این صحنه باید بگویم که شاید شما اشتباه فکر می کنید، این صحنه، اکشنی بسیار خوش ساخت و حتی به زیبایی صحنه سقوط هواپیما در فیلم "Knowing." می باشد.
بله. اتفاقی عجیب در حال رخ دادن است اما برای آنکه لذت دیدن فیلم را از شما کم نکنم بهتر است که نگویم چه اتفاقی. بخشی از لذت تماشای فیلم همان حدس بیننده است که واقعا چه چیزی درون قطار بوده است و یا چه اتفاق نگران کننده ای در حال رخ دادن است. مثلا سگ جویی در قسمتی از فیلم ناپدید می شود. وقتی او می خواهد یک آگهی برای پیدا شدن سگش بر روی تابلوی اعلانات بچسباند، متوجه می شود که تابلوی اعلانات پوشیده شده از آگهی های بیشمار کسانی است که سگشان را گم کرده اند. بعد از آن نقشه ای بدست می آورند که نشان می دهد سگ های گمشده تاکنون کجا ها پیدا شده اند. محل پیدا شدن این سگ ها که با نقطه نشان داده شده است، درست دایره ای را دور شهر و بیرون از آن نشان می دهد. بله. تمامی سگ ها از این شهر به بیرون از آن فرار می کنند.
در همین حین عناصر انسانی دیگر فیلم نیز به آن اضافه می شوند. مادر جویی مدتی قبل در اثر یک سانحه به طرز دلخراشی در کارخانه ذوب آهن کشته شده است و جویی هنوز نتوانسته با این قضیه کنار بیاید. پدرش هم هنوز در غم از دست دادن فرزندش است و نمی تواند نیاز های عاطفی فرزندش را بر آورده کند. جویی هم جذب آلیس می شود که اگر چه دو سال از او بزرگتر است، اما با او بسیار مهربان و همدرد است. همچنین یک صحنه عجیب و تاثیر گذار وجود دارد که جویی به آلیس در گریم کمک می کند.
اینکه بزرگسالان در چنین فیلم هایی غایب باشند امری تقریبا ضروری است. کودکان فیلم خود را تا گردن گرفتار مشکلات می کنند اما والدین و بزرگسالان به کندی متوجه این نکته که اتفاقات عجیبی در حال رخ دادن است می شوند. دلیل تمام این اتفاقات، در دل محموله عجیبی است که در یکی از واگن های قطار وجود دارد که حتی نیروی هوایی امریکا را نیز برای تجسس بیشتر به شهر می کشاند. اگر دلیل دخالت نیروهای نظامی امریکا را در این مساله را هم از طریق آنچه که این فیلم ارائه می کند نتوانید متوجه بشوید، به راحتی و به شکلی غریزی، تنها با در نظر گرفتن ده، دوازه تا از فیلم های مشابه قبلی می توانید بفهمید که اتفاقی عجیب و ترسناک در حال روی دادن است و نیروهای نظامی امریکا هم آنجا احضار شده اند تا این اتفاق عجیب، که اکنون از دست آنها خارج شده است، کماکان مخفی بماند و کسی متوجه نباشد . البته بچه های قصه ما اولین کسانی هستند که این محموله عجیب و اتفاقات بعد از آن را کشف می کنند!
طی یک ساعت ابتدایی فیلم «سوپر 8» من به معنای واقعی کلمه تحت تاثیر کیفیت ساخت فیلم قرار گرفتم. فیلم دقیقا مانند آن است که شما مشغول تماشای یکی از کلاسیک های نمایش داده نشده اسپیلبرگ هستید. بعد از این یک ساعت، نکته ای باعث می شود که کمی روند فیلم افت کند. متاسفانه در مقطعی از داستان، رابطه کلیدی بین آلیس و پدرش به طور 180 درجه عوض می شود. پدر جویی هم کم کم بیشتر به جای آنکه خودش باشد، آنچه می شود که برای هر چه پر هیجان تر شدن توطئه اصلی فیلم لازم است تا بشود. نحوه نمایش تهدید و توطئه فیلم هم با صحنه هایی نچندان روشن و با جلوه های ویژه ای نچندان عالی می باشد. ما معمولا انتظار داریم که داستان های مربوط به انسان ها و خطراتی که موجودیت انسان ها را تهدید می کند به شکلی زیبا و تاثیر گذار ساخته شوند، اما متاسفانه این صحنه ها در فیلم «سوپر 8» چندان خوش ساخت نیستند.
اما با تمام این موارد، سوپر 8 فیلمی شگفت انگیز و بسیار زیبا است. دیدن این فیلم تماشاگر را دلتنگ می کند، البته دلتنگ نه برای دهه هفتاد، بلکه برای دیدن آن شیوه از فیلمسازی که در دهه هفتاد وجود داشت. زمانی که به بینندگان جوان ، داستانی گفته می شد که صحنه های اکشن در دل داستان قرار داشتند و نه آنکه مثل الان فیلمی ببینند بی سر و ته و پر از صحنه های اکشن تند و خشن بدون هدف. آبرامز با نوجوانان قدیم رفتاری توام با مهربانی و توجه دارد که کمتر در فیلم های حال حاضر پیدا می شود. او از دوربینش برای نشان دادن احساست موجود در فیلم، آن هم در شهری کوچک نهایت استفاده را کرده است.
آبرامز توانسته با استفاده از کاراکتری های جویی، آلیس، چارلز، و بخصوص کری فیلمی درخور توجا ارائه کند. شما می دانید که این روز ها فیلم های اکشن و آنهایی که درباره سرقت هستند چقدر صحنه ها و جلوه های ویژه انفجار و متخصصین مربوط این صحنه ها دارند؟ خب کری هم در این فیلم نوجوانی است همیشه مشغول بازی کردن با کبریت و وسایل آتش بازی است! قبلا در کلاس ها و مدرسه های ما همیشه نوجوانانی بودند که به کبریت بازی و کلا اینجور کارها علاقه مند بودند و بزرگترهایشان هم همیشه بهشان می گفتند که با ادامه این کارها روزی مثلا انگشتت را از دست خواهی داد! اما ما از کری تشکر می کنیم که حداقل ما را به یاد تفریحات نوجوانان قدیم انداخت و نه نوجوانان جدید!
منتقد : راجر ایبرت
مترجم :مهدی افشارهاتهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)