ساخت و پاخت کردن
سال به سال دریغ از پارسال
سال را صبر کرده ای ماه را هم صبر کن
سالها گذرد تا شنبه به نوروز افتد
سالی به دوازده ماه
سالی که نکوست از بهارش پیداست ( .... ماستی که ترش است از تغارش پیداست)
سایه اش را با تیر زدن
سبیل دود دادن یا سبیل کسی را دود دادن
سبیل کسی را چرب کردن
سپر بلا بودن
سپلشت اید و زن زاید و مهمان عزیزت برسد
ستاره کوره ماه نمیشه
ستاره ی اسمان نقش زمینه /// خودم انگشتر و یارم نگینه
ستاره سهیل است
ستم بر ستم دیده عدل است و داد ( جفا پیشگان را بده سر به باد....)
سحر خیز باش تا کامروا باشی
سخن هرچه گویی همان بشنوی ( نگر تا چه کاری همان بدروی....)
سخنی که دلی بیازارد تو بگذار تا دیگری بیارد
سراپا گوش بودن
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)