صفحه 22 از 29 نخستنخست ... 12181920212223242526 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 211 تا 220 , از مجموع 287

موضوع: حیــــــــــــــــــدر بابایه سلام (شهـــــــــریار)

  1. #211
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بیداد رفت لاله بر باد رفته را

    یا رب خزان چه بود بهار شکفته را



    هر لاله ای که از دل این خاکدان دمید

    نو کرد داغ ماتم یاران رفته را



    جز در صفای اشک دلم وا نمی شود

    باران به دامن است هوای گرفته را



    وای ای مه دو هفته چه جای محاق بود

    آخر محاق نیست که ماه دو هفته را



    برخیز لاله بند گلوبند خود بتاب

    آورده ام به دیده گهرهای سفته را



    ای کاش ناله های چو من بلبلی حزین

    بیدار کردی آن گل در خاک خفته را



    گر سوزد استخوان جوانان شگفت نیست

    تب موم سازد آهن و پولاد تفته را



    یارب چها به سینه این خاکدان در است

    کس نیست واقف اینهمه راز نهفته را



    راه عدم نرفت کس از رهروان خاک

    چون رفت خواهی اینهمه راه نرفته را



    لب دوخت هر کرا که بدو راز گفت دهر

    تا باز نشنود ز کس این راز گفته را



    لعلی نسفت کلک در افشان شهریار

    در رشته چون کشم در و لعل نسفته را
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #212
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شب به هم درشکند زلف چلیپائی را

    صبحدم سردهد انفاس مسیحائی را



    گر از آن طور تجلی به چراغی برسی

    موسی دل طلب و سینه سینائی را



    گر به آئینه سیماب سحر رشک بری

    اشک سیمین طلبی آینه سیمائی را



    رنگ رؤیا زده ام بر افق دیده و دل

    تا تماشا کنم آن شاهد رؤیائی را



    از نسیم سحر آموختم و شعله شمع

    رسم شوریدگی و شیوه شیدائی را



    جان چه باشد که به بازار تو آرد عاشق

    قیمت ارزان نکنی گوهر زیبائی را



    طوطیم گوئی از آن قند لب آموخت سخن

    که به دل آب کند شکر گویائی را



    دل به هجران تو عمریست شکیباست ولی

    بار پیری شکند پشت شکیبائی را



    شب به مهتاب رخت بلبل و پروانه وگل

    شمع بزم چمنند انجمن آرائی را



    صبح سرمی کشد از پشت درختان خورشید

    تا تماشا کند این بزم تماشائی را



    جمع کن لشکر توفیق که تسخیر کنی

    شهریارا قرق عزلت و تنهائی را
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #213
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را

    نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را



    کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم

    به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را



    به یاد یار دیرین کاروان گم کرده رامانم

    که شب در خواب بیند همرهان کاروانی را



    بهاری بود و ما را هم شبابی و شکر خوابی

    چه غفلت داشتیم ای گل شبیخون جوانی را



    چه بیداری تلخی بود از خواب خوش مستی

    که در کامم به زهرآلود شهد شادمانی را



    سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل

    خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را



    نسیم زلف جانان کو که چون برگ خزان دیده

    به پای سرو خود دارم هوای جانفشانی را



    به چشم آسمانی گردشی داری بلای جان

    خدا را بر مگردان این بلای آسمانی را



    نمیری شهریار از شعر شیرین روان گفتن

    که از آب بقا جویند عمر جاودانی را
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #214
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    زندگی شد من و یک سلسله ناکامیها

    مستم از ساغر خون جگر آشامیها



    بسکه با شاهد ناکامیم الفتها رفت

    شادکامم دگر از الفت ناکامیها



    بخت برگشته ما خیره سری آغازید

    تا چه بازد دگرم تیره سرانجامیها



    دیرجوشی تو در بوته هجرانم سوخت

    ساختم این همه تا وارهم از خامیها



    تا که نامی شدم از نام نبردم سودی

    گر نمردم من و این گوشه گمنامیها



    نشود رام سر زلف دل آرامم دل

    ای دل از کف ندهی دامن آرامیها



    باده پیمودن و راز از خط ساقی خواندن

    خرم از عیش نشابورم و خیامیها



    شهریارا ورق از اشک ندامت میشوی

    تا که نامت نبرد در افق نامیها
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #215
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    طبعم از لعل تو آموخت در افشانیها

    ای رخت چشمه خورشید درخشانیها



    سرو من صبح بهار است به طرف چمن آی

    تا نسیمت بنوازد به گل افشانیها



    گر بدین جلوه به دریاچه اشگم تابی

    چشم خورشید شود خیره ز رخشانیها



    دیده در ساق چو گلبرگ تو لغزد که ندید

    مخمل اینگونه به کاشانه کاشانیها



    دارم از زلف تو اسباب پریشانی جمع

    ای سر زلف تو مجموع پریشانیها



    رام دیوانه شدن آمده درشان پری

    تو به جز رم نشناسی ز پریشانیها



    شهریارا به درش خاک نشین افلاکند

    وین کواکب همه داغند به پیشانیها
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #216
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا

    باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا



    یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی

    ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا



    ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس

    ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا



    ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند

    در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا



    مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی

    بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا



    شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست

    گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا



    در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن

    پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا



    کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون

    اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا



    گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان

    چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #217
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

    تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب



    ساز در دست تو سوز دل من می گوید

    من هم از دست تو دارم گله چون ساز امشب



    مرغ دل در قفس سینه من می نالد

    بلبل ساز ترا دیده هم آواز امشب



    زیر هر پرده ساز تو هزاران راز است

    بیم آنست که از پرده فتد راز امشب



    گرد شمع رخت ای شوخ من سوخته جان

    پر چو پروانه کنم باز به پرواز امشب



    گلبن نازی و در پای تو با دست نیاز

    می کنم دامن مقصود پر از ناز امشب



    کرد شوق چمن وصل تو ای مایه ناز

    بلبل طبع مرا قافیه پرداز امشب



    شهریار آمده با کوکبه گوهر اشک

    به گدائی تو ای شاهد طناز امشب
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #218
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    صدای سوز دل شهریار و ساز حبیب

    چه دولتی است به زندانیان خاک نصیب



    به هم رسیده در این خاکدان ترانه و شعر

    چو در ولایت غربت دو همزبان غریب



    روان دهد به سر انگشت دلنواز به ساز

    که نبض مرده جهد چون مسیح بود طبیب



    صفای باغچه قلهک است و از توچال

    نسیم همره بوی قرنفل آید و طیب



    به گرد آیه توحید گل صحیفه باغ

    ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب



    دو شاهدند بهشتی بسوی ما نگران

    به لعل و گونه گلگون بهشت لاله و سیب



    چو دو فرشته الهام شعر و موسیقی

    روان ما شود از هر نگاهشان تهذیب



    مگر فروشده از بارگاه یزدانند

    که بزم ما مرسادش ز اهرمن آسیب



    صفای مجلس انس است شهریارا باش

    که تا حبیب به ما ننگرد به چشم رقیب
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #219
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت

    وی جام بلورین که خورد باده نابت



    خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر

    از خواب برآرم که نبینند به خوابت



    ای شمع که با شعله دل غرقه به اشگی

    یارب توچه آتش که بشویند به آبت



    ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی

    یارب نفتد ولوله وای غرابت



    در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را

    ای زلف که داد اینهمه پیچ و خم و تابت



    عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق

    تا چند بخوانیم به اوراق کتابت



    ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست

    در کنج خرابات نبینند خرابت



    دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر

    بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت



    آهسته که اشگی به وداعت بفشانیم

    ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت



    ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست

    شوری بجز از غلغله چنگ و ربابت



    در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت

    حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت



    ای آه پر افشان به سوی عرش الهی

    خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت



    شهریست بهم یار و من یک تنه تنها

    ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #220
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    ای جگر گوشه کیست دمسازت

    با جگر حرف میزند سازت



    تارو پودم در اهتزاز آرد

    سیم ساز ترانه پردازت



    حیف نای فرشتگانم نیست

    تا کنم ساز دل هم آوازت



    وای ازین مرغ عاشق زخمی

    که بنالد به زخمه سازت



    چون من ای مرغ عالم ملکوت

    کی شکسته است بال پروازت



    شور فرهاد و عشوه شیرین

    زنده کردی به شور و شهنازت



    نازنینا نیازمند توام

    عمر اگر بود می کشم نازت



    سوز و سازت به اشک من ماند

    که کشد پرده از رخ رازت



    گاهی از لطف سرفرازم کن

    شکر سرو قد سرافرازت



    شهریار این نه شعر حافظ بود

    که به سرزد هوای شیرازت
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 22 از 29 نخستنخست ... 12181920212223242526 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/