صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 97 , از مجموع 97

موضوع: دیوان شمس تبریزی (غزلیات)

  1. #91
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    زهی باغ زهی باغ که بشکفت ز بالا زهی قدر و زهی بدر تبارک و تعالی
    زهی فر زهی نور زهی شر زهی شور زهی گوهر منثور زهی پشت و تولا
    زهی ملک زهی مال زهی قال زهی حال زهی پر و زهی بال بر افلاک تجلی
    چو جان سلسله ها را بدرد به حرونی چه ذاالنون چه مجنون چه لیلی و چه لیلا
    علم های الهی ز پس کوه برآمد چه سلطان و چه خاقان چه والی و چه والا
    چه پیش آمد جان را که پس انداخت جهان را بزن گردن آن را که بگوید که تسلا
    چو بی واسطه جبار بپرورد جهان را چه ناقوس چه ناموس چه اهلا و چه سهلا
    گر اجزای زمینی وگر روح امینی چو آن حال ببینی بگو جل جلالا
    گر افلاک نباشد به خدا باک نباشد دل غمناک نباشد مکن بانگ و علالا
    فروپوش فروپوش نه بخروش نه بفروش تویی باده مدهوش یکی لحظه بپالا
    تو کرباسی و قصار تو انگوری و عصار بپالا و بیفشار ولی دست میالا
    خمش باش خمش باش در این مجمع اوباش مگو فاش مگو فاش ز مولی و ز مولا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #92
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    میندیش میندیش که اندیشه گری ها چو نفطند بسوزند ز هر بیخ تری ها
    خرف باش خرف باش ز مستی و ز حیرت که تا جمله نیستان نماید شکری ها
    جنونست شجاعت میندیش و درانداز چو شیران و چو مردان گذر کن ز غری ها
    که اندیشه چو دامست بر ایثار حرامست چرا باید حیلت پی لقمه بری ها
    ره لقمه چو بستی ز هر حیله برستی وگر حرص بنالد بگیریم کری ها
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #93
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا چه نغزست و چه خوبست چه زیباست خدایا
    از آن آب حیاتست که ما چرخ زنانیم نه از کف و نه از نای نه دف هاست خدایا
    یقین گشت که آن شاه در این عرس نهانست که اسباب شکرریز مهیاست خدایا
    به هر مغز و دماغی که درافتاد خیالش چه مغزست و چه نغزست چه بیناست خدایا
    تن ار کرد فغانی ز غم سود و زیانی ز تست آنک دمیدن نه ز سرناست خدایا
    نی تن را همه سوراخ چنان کرد کف تو که شب و روز در این ناله و غوغاست خدایا
    نی بیچاره چه داند که ره پرده چه باشد دم ناییست که بیننده و داناست خدایا
    که در باغ و گلستان ز کر و فر مستان چه نورست و چه شورست چه سوداست خدایا
    ز تیه خوش موسی و ز مایده عیسی چه لوتست و چه قوتست و چه حلواست خدایا
    از این لوت و زین قوت چه مستیم و چه مبهوت که از دخل زمین نیست ز بالاست خدایا
    ز عکس رخ آن یار در این گلشن و گلزار به هر سو مه و خورشید و ثریاست خدایا
    چو سیلیم و چو جوییم همه سوی تو پوییم که منزلگه هر سیل به دریاست خدایا
    بسی خوردم سوگند که خاموش کنم لیک مگر هر در دریای تو گویاست خدایا
    خمش ای دل که تو مستی مبادا به جهانی نگهش دار ز آفت که برجاست خدایا
    ز شمس الحق تبریز دل و جان و دو دیده سراسیمه و آشفته سوداست خدایا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #94
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    زهی عشق زهی عشق که ما راست خدایا چه نغزست و چه خوبست و چه زیباست خدایا
    چه گرمیم چه گرمیم از این عشق چو خورشید چه پنهان و چه پنهان و چه پیداست خدایا
    زهی ماه زهی ماه زهی باده همراه که جان را و جهان را بیاراست خدایا
    زهی شور زهی شور که انگیخته عالم زهی کار زهی بار که آن جاست خدایا
    فروریخت فروریخت شهنشاه سواران زهی گرد زهی گرد که برخاست خدایا
    فتادیم فتادیم بدان سان که نخیزیم ندانیم ندانیم چه غوغاست خدایا
    ز هر کوی ز هر کوی یکی دود دگرگون دگربار دگربار چه سوداست خدایا
    نه دامیست نه زنجیر همه بسته چراییم چه بندست چه زنجیر که برپاست خدایا
    چه نقشیست چه نقشیست در این تابه دل ها غریبست غریبست ز بالاست خدایا
    خموشید خموشید که تا فاش نگردید که اغیار گرفتست چپ و راست خدایا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #95
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    لب را تو به هر بوسه و هر لوت میالا تا از لب دلدار شود مست و شکرخا
    تا از لب تو بوی لب غیر نیاید تا عشق مجرد شود و صافی و یکتا
    آن لب که بود کون خری بوسه گه او کی یابد آن لب شکربوس مسیحا
    می دانک حدث باشد جز نور قدیمی بر مزبله پرحدث آن گاه تماشا
    آنگه که فنا شد حدث اندر دل پالیز رست از حدثی و شود او چاشنی افزا
    تا تو حدثی لذت تقدیس چه دانی رو از حدثی سوی تبارک و تعالی
    زان دست مسیح آمد داروی جهانی کو دست نگه داشت ز هر کاسه سکبا
    از نعمت فرعون چه موسی کف و لب شست دریای کرم داد مر او را ید بیضا
    خواهی که ز معده و لب هر خام گریزی پرگوهر و روتلخ همی باش چو دریا
    هین چشم فروبند که آن چشم غیورست هین معده تهی دار که لوتیست مهیا
    سگ سیر شود هیچ شکاری بنگیرد کز آتش جوعست تک و گام تقاضا
    کو دست و لب پاک که گیرد قدح پاک کو صوفی چالاک که آید سوی حلوا
    بنمای از این حرف تصاویر حقایق یا من قسم القهوه و الکاس علینا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #96
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    رفتم به سوی مصر و خریدم شکری را خود فاش بگو یوسف زرین کمری را
    در شهر کی دیدست چنین شهره بتی را در بر کی کشیدست سهیل و قمری را
    بنشاند به ملکت ملکی بنده بد را بخرید به گوهر کرمش بی گهری را
    خضر خضرانست و از هیچ عجب نیست کز چشمه جان تازه کند او جگری را
    از بهر زبردستی و دولت دهی آمد نی زیر و زبر کردن زیر و زبری را
    شاید که نخسپیم به شب چونک نهانی مه بوسه دهد هر شب انجم شمری را
    آثار رساند دل و جان را به موثر حمال دل و جان کند آن شه اثری را
    اکسیر خداییست بدان آمد کاین جا هر لحظه زر سرخ کند او حجری را
    جان های چو عیسی به سوی چرخ برانند غم نیست اگر ره نبود لاشه خری را
    هر چیز گمان بردم در عالم و این نی کاین جاه و جلالست خدایی نظری را
    سوز دل شاهانه خورشید بباید تا سرمه کشد چشم عروس سحری را
    ما عقل نداریم یکی ذره وگر نی کی آهوی عاقل طلبد شیر نری را
    بی عقل چو سایه پیت ای دوست دوانیم کان روی چو خورشید تو نبود دگری را
    خورشید همه روز بدان تیغ گزارد تا زخم زند هر طرفی بی سپری را
    بر سینه نهد عقل چنان دل شکنی را در خانه کشد روح چنان رهگذی را
    در هدیه دهد چشم چنان لعل لبی را رخ زر زند از بهر چنین سیمبری را
    رو صاحب آن چشم شو ای خواجه چو ابرو کو راست کند چشم کژ کژنگری را
    ای پاک دلان با جز او عشق مبازید نتوان دل و جان دادن هر مختصری را
    خاموش که او خود بکشد عاشق خود را تا چند کشی دامن هر بی هنری را
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #97
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    ای از نظرت مست شده اسم و مسما ای یوسف جان گشته ز لب های شکرخا
    ما را چه از آن قصه که گاو آمد و خر رفت هین وقت لطیفست از آن عربده بازآ
    ای شاه تو شاهی کن و آراسته کن بزم ای جان ولی نعمت هر وامق و عذرا
    هم دایه جان هایی و هم جوی می و شیر هم جنت فردوسی و هم سدره خضرا
    جز این بنگوییم وگر نیز بگوییم گویید خسیسان که محالست و علالا
    خواهی که بگویم بده آن جام صبوحی تا چرخ به رقص آید و صد زهره زهرا
    هر جا ترشی باشد اندر غم دنیی می غرد و می برد از آن جای دل ما
    برخیز بخیلانه در خانه فروبند کان جا که تویی خانه شود گلشن و صحرا
    این مه ز کجا آمد وین روی چه رویست این نور خداییست تبارک و تعالی
    هم قادر و هم قاهر و هم اول و آخر اول غم و سودا و به آخر ید بیضا
    هر دل که نلرزیدت و هر چشم که نگریست یا رب خبرش ده تو از این عیش و تماشا
    تا شید برآرد وی و آید به سر کوی فریاد برآرد که تمنیت تمنا
    نگذاردش آن عشق که سر نیز بخارد شاباش زهی سلسله و جذب و تقاضا
    در شهر چو من گول مگر عشق ندیدست هر لحظه مرا گیرد این عشق ز بالا
    هر داد و گرفتی که ز بالاست لطیفست گر حاذق جدست وگر عشوه تیبا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 10 از 10 نخستنخست ... 678910

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/