صفحه 16 از 16 نخستنخست ... 61213141516
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 155 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

  1. #151
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    حجاب جسم را از پیش جان بردار ای ساقی

    مرا مگذار زیر این کهن دیوار ای ساقی


    به یک رطل گران بردار بار هستی از دوشم

    من افتاده را مگذار زیر بار ای ساقی


    به راهی می‌رود هر تاری از زلف حواس من

    مرا شیرازه کن از موج می زنهار ای ساقی


    چرا از غیرت مذهب بود کم غیرت مشرب؟

    مرا در حلقه‌ی اهل ریا مگذار ای ساقی


    چراغ طور در فانوس مستوری نمی‌گنجد

    برون آور مرا از پرده‌ی پندار ای ساقی


    شراب آشتی‌انگیز مشرب را به دور آور

    بده تسبیح را پیوند با زنار ای ساقی


    ادیب شرع می‌خواهد به زورم توبه فرماید

    به حال خود من شوریده را مگذار ای ساقی


    ز انصاف و مروت نیست در عهد تو روشنگر

    زند آیینه‌ی من غوطه در زنگار ای ساقی


    به شکر این که داری شیشه‌ها پر باده‌ی وحدت

    به حال خویش صائب را چنین مگذار ای ساقی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #152
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    به شکر این که داری دست بر میخانه ای ساقی

    مرا از دست غم بستان به یک پیمانه ای ساقی


    مصفا کن ز عقل و هوش ارواح مقدس را

    چمن را پاک کن از سبزه‌ی بیگانه ای ساقی


    خمار می پریشان دارد اوراق حواسم را

    مرا شیرازه کن چون گل به یک پیمانه ای ساقی


    اگر چه آب و خاک من عمارت بر نمی دارد

    ز درد باده کن تعمیر این ویرانه ای ساقی


    برآر از پرده‌ی مینا شراب آشنارو را

    خلاصی ده مرا زین عالم بیگانه ای ساقی


    به خورشید سبک جولان، فلک بسیار می‌نازد

    به دور انداز ساغر را تو هم مستانه ای ساقی


    حریف باده‌ی بی‌غش، ز غشها پاک می‌باید

    جدا کن عقل را از ما، چو کاه از دانه ای ساقی


    کشاکش می‌برد هر ذره خاکم را به صحرایی

    ز هم مگذار اجزای مرا بیگانه ای ساقی


    مرا سرمای زهد خشک چند افسرده دل دارد؟

    بریز از پرتو می، رنگ آتشخانه ای ساقی


    نگردد پشتبان رطل گران گر قصر هستی را

    به راهی می‌رود هر خشت این غمخانه ای ساقی


    اگر از خاک برداری به یک پیمانه صائب را

    چه کم می‌گردد از سامان این میخانه ای ساقی؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #153
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چشم خونبارست ابر نوبهار زندگی

    آه افسوس است سرو جویبار زندگی


    اعتمادی نیست بر شیرازه‌ی موج سراب

    دل منه بر جلوه‌ی ناپایدار زندگی


    یک دم خوش را هزاران آه حسرت در قفاست

    خرج بیش از دخل باشد در دیار زندگی


    باده‌ی یک ساغرند و پشت و روی یک ورق

    چون گل رعنا خزان و نوبهار زندگی


    چون حباب پوچ، از پاس نفس غافل مشو

    کز نسیمی رخنه افتد در حصار زندگی


    خاک صحرای عدم را توتیا خواهیم کرد

    آنچه آمد پیش ما از رهگذار زندگی


    سبزه زیر سنگ نتوانست قامت راست کرد

    چیست حال خضر یارب زیر بار زندگی


    دارد از هر موجه‌ای صائب درین وحشت‌سرا

    نعل بیتابی در آتش جویبار زندگی

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #154
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    زهی رویت بهار زندگانی

    به لعلت زنده، نام بی‌نشانی


    دو روزی شوق اگر از پا نشیند

    شود ارزان متاع سرگرانی


    بدآموز هوس عاشق نگردد

    نمی‌آید ز گلچین باغبانی


    تجلی سنگ را نومید نگذاشت

    مترس از دور باش لن‌ترانی


    شراب کهنه و یار کهن را

    غنیمت دان چو ایام جوانی


    اگر عاشق نمی‌بودیم صائب

    چه می‌کردیم با این زندگانی؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #155
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دایم ستیزه با دل افگار می‌کنی

    با لشکر شکسته چه پیکار می‌کنی؟


    ای وای اگر به گربه‌ی خونین برون دهم

    خونی که در دلم تو ستمکار می‌کنی


    شرمنده نیستی که به این دستگاه حسن

    دل می‌بری ز مردم و انکار می‌کنی؟


    یوسف به خانه روی ز بازار می‌کند

    هر گه ز خانه روی به بازار می‌کنی


    چشم بدت مباد، که با چشم نیمخواب

    بر خلق ناز دولت بیدار می‌کنی


    یک روز اگر کند ز تو آیینه رو نهان

    رحمی به حال تشنه‌ی دیدار می‌کنی


    رنگ شکسته را به زبان احتیاج نیست

    صائب عبث چه درد خود اظهار می‌کنی؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 16 از 16 نخستنخست ... 61213141516

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/