صفحه 12 از 16 نخستنخست ... 28910111213141516 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 120 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

  1. #111
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خاکی به لب گور فشاندیم و گذشتیم

    ما مرکب ازین رخنه جهاندیم و گذشتیم


    چون ابر بهار آنچه ازین بحر گرفتیم

    در جیب صدف پاک فشاندیم و گذشتیم


    چون سایه‌ی مرغان هوا در سفر خاک

    آزار به موری نرساندیم و گذشتیم


    گر قسمت ما باده، و گر خون جگر بود

    ما نوبت خود را گذراندیم و گذشتیم


    کردیم عنانداری دل تا دم آخر

    گلگون هوس را ندواندیم و گذشتیم


    هر چند که در دیده‌ی ما خار شکستند

    خاری به دل کس نخلاندیم و گذشتیم


    فریاد که از کوتهی بازوی اقبال

    دستی به دو عالم نفشاندیم و گذشتیم


    صد تلخ چشیدیم زهر بی مزه صائب

    تلخی به حریفان نچشاندیم و گذشتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #112
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما دستخوش سبحه و زنار نگشتیم

    در حلقه‌ی تقلید گرفتار نگشتیم


    خود را به سراپرده‌ی خورشید رساندیم

    چون شبنم گل، بار به گلزار نگشتیم


    در دامن خود پای فشردیم چو مرکز

    گرد سر هر نقطه چو پرگار نگشتیم


    چون خشت نهادیم به پای خم می سر

    بر دوش کسی همچو سبو بار نگشتیم


    ما را به زر قلب خریدند ز اخوان

    بر قافله از قیمت کم، بار نگشتیم


    چون یوسف تهمت زده، از پاکی دامن

    در چشم عزیزان جهان، خوار نگشتیم


    صد شکر که با صد دهن شکوه درین بزم

    شرمنده‌ی بیتابی اظهار نگشتیم


    افسوس که چون نخل خزان دیده درین باغ

    دستی نفشاندیم و سبکبار نگشتیم


    فریاد که سوهان سبکدست حوادث

    شد ساده ز دندانه و هموار نگشتیم


    صائب مدد خلق نمودیم به همت

    درظاهر اگر مالک دینار نگشتیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #113
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    جز غبار از سفر خاک چه حاصل کردیم؟

    سفر آن بود که ما در قدم دل کردیم


    دامن کعبه چه گرد از رخ ما پاک کند؟

    ما که هر گام درین راه دو منزل کردیم


    دست ازان زلف بدارید که ما بیکاران

    عمر خود در سر یک عقده‌ی مشکل کردیم


    باغبان بر رخ ما گو در بستان مگشا

    ما تماشای گل از روزنه‌ی دل کردیم


    آسمان بود و زمین، پله‌ی شادی با غم

    غم و شادی جهان را چو مقابل کردیم


    ای معلم سر خود گیر که ما چون گرداب

    قطع امید ز سر رشته‌ی ساحل کردیم


    رفت در کار سخن عمر گرامی صائب

    جز پشیمانی ازین کار چه حاصل کردیم؟

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #114
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    صبح در خواب عدم بود که بیدار شدیم

    شب سیه مست فنا بود که هشیار شدیم


    پای ما نقطه صفت در گرو دامن بود

    به تماشای تو سرگشته چو پرگار شدیم


    به شکار آمده بودیم ز معموره‌ی قدس

    دانه‌ی خال تو دیدیم، گرفتار شدیم


    خانه پردازتر از سیل بهاران بودیم

    لنگرانداخت خرد، خانه نگهدار شدیم


    نرود دیده‌ی شبنم به شکر خواب بهار

    عبث افسانه‌طراز دل بیدار شدیم


    عالم بیخبری طرفه بهشتی بوده است

    حیف و صد حیف که ما دیر خبردار شدیم


    صائب از کاسه‌ی دریوزه‌ی ما ریزد نور

    تا گدای در شه قاسم انوار شدیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #115
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    گر چه از وعده‌ی احسان فلک پیر شدیم

    نعمتی بود که از هستی خود سیر شدیم


    نیست زین سبز چمن کلفت ما امروزی

    غنچه بودیم درین باغ، که دلگیر شدیم


    گر چه از کوشش تدبیر نچیدیم گلی

    اینقدر بود که تسلیم به تقدیر شدیم


    دل خوش مشرب ما داشت جوان عالم را

    شد جهان پیر، همان روز که ما پیر شدیم


    تن ندادیم به آغوش زلیخای هوس

    راضی از سلسله‌ی زلف به زنجیر شدیم


    صلح کردیم به یک نفس ز نقاش جهان

    محو یک چهره چو آیینه‌ی تصویر شدیم


    صائب آن طفل یتیمیم در آغوش جهان

    که به دریوزه به صد خانه پی شیر شدیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #116
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما تازه روی چون صدف از دانه‌ی خودیم

    خرسند از محیط به پیمانه‌ی خودیم


    ما را غریبی از وطن خود نمی‌برد

    در کعبه‌ایم و ساکن بتخانه‌ی خودیم


    از هوش می‌رویم به گلبانگ خویشتن

    در خواب نوبهار ز افسانه‌ی خودیم


    نوبت به کینه جویی دشمن نمی‌دهیم

    سنگی گرفته در پی دیوانه‌ی خودیم


    در بوم این سیاه دلان جغد می‌شویم

    ورنه همای گوشه‌ی ویرانه‌ی خودیم


    گرد گنه به چشمه‌ی کوثر نمی‌بریم

    امیدوار گریه‌ی مستانه‌ی خودیم


    چون کوهکن به تیشه‌ی خود جان سپرده‌ایم

    در زیر بار همت مردانه‌ی خودیم


    صائب ز فیض خانه بدوشی درین بساط

    هر جا که می‌رویم به کاشانه‌ی خودیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #117
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما در شکست گوهر یکدانه‌ی خودیم

    سنگ ملامت دل دیوانه‌ی خودیم


    چون بلبل از ترانه‌ی خود مست می‌شویم

    ما غافلان به خواب ز افسانه‌ی خودیم


    در خون نشسته‌ایم ز رنگینی خیال

    چون لاله دلسیاه ز پیمانه‌ی خودیم


    گیریم گل در آب به تعمیر دیگران

    هر چند سیل گوشه‌ی ویرانه‌ی خودیم


    دست فلک کبود شد از گوشمال و ما

    مشغول خاکبازی طفلانه‌ی خودیم


    ما چون کمان ز گوشه نشینی درین بساط

    هر جا رویم معتکف خانه‌ی خودیم


    صائب، شده است برق حوادث چراغ ما

    تا خوشه چین خرمن بی‌دانه‌ی خودیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #118
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چندان که چو خورشید به آفاق دویدیم

    ما پیر به روشندلی صبح ندیدیم


    یک بار نجست از دل ما ناوک آهی

    از بار گنه همچو کمان گر چه خمیدیم


    چون شمع درین انجمن از راستی خویش

    غیر از سر انگشت ندامت نگزیدیم


    افسوس که با دیده‌ی بیدار چو سوزن

    خار از قدم آبله پایی نکشیدیم


    از آب روان ماند به جا سبزه و گلها

    ما حاصل ازین عمر سبکسیر ندیدیم


    بیرون ننهادیم ز سر منزل خود پای

    چندان که درین دایره چون چشم بریدیم


    هر چند چو گل گوش فکندیم درین باغ

    حرفی که برد راه به جایی، نشنیدیم


    صائب به مقامی نرسیدیم ز پستی

    از خاک چو نی گر چه کمربسته دمیدیم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #119
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چشم امید به مژگان‌تر خود داریم

    روی خود تازه به آب گهر خود داریم


    به گل ابر بهاران نبود دهقان را

    این امیدی که به دامان‌تر خود داریم


    چیست فردوس که در دیده‌ی ما جلوه کند؟

    ما گمانها به غرور نظر خود داریم!


    گوشه‌ی دامن خالی است، که چشمش مرساد!

    آنچه از توشه‌ی ره بر کمر خود داریم


    خشک گردید و نشد طفلی ازو شیرین کام

    خجلت از نخل دل بی ثمر خود داریم


    زانهمه قصر که کردیم بنا، قسمت ما

    خشت خامی است که در زیر سر خود داریم


    شعله از عاقبت سیر شرر بی‌خبرست

    چه خبر ما ز دل نوسفر خود داریم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #120
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    ما گرانی از دل صحرای امکان می‌بریم

    یوسف بی‌قیمت خود را ز کنعان می‌بریم


    همچو گل یک چند خندیدیم در گلشن، بس است

    مدتی هم غنچه سان سر در گریبان می‌بریم


    ریشه‌ی ما نیست در مغز زمین چون گردباد

    رخت هستی از بساط خاک آسان می‌بریم


    گر چه چندین خرمن گل را به یکدیگر زدیم

    دامن و دست تهی زین باغ و بستان می‌بریم


    نیست برق خرمن گل، پنجه‌ی گستاخ ما

    ما به جای گل ز گلشن چشم حیران می‌بریم


    می‌کند منزل تلافی راه ناهموار را

    ما به امید فنا از زندگی جان می‌بریم


    نیست صائب بی‌غمی از وصل گل آیین ما

    ما ز قرب گل چو شبنم چشم گریان می‌بریم

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 12 از 16 نخستنخست ... 28910111213141516 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/