صفحه 7 از 16 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 155

موضوع: دیوان اشعارصائب تبریزی

  1. #61
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    کو جنون تا خاک بازیگاه طفلانم کنند؟

    روبه هر جانب که آرم، سنگبارانم کنند


    هست بیماری مرا صحت چو چشم دلبران

    می‌شوم معمورتر چندان که ویرانم کنند


    تازه چون ابرست از تردستیم روی زمین

    می‌شود عالم پریشان، گر پریشانم کنند


    بسته‌ام چشم از تماشای زلیخای جهان

    چشم آن دارم که با یوسف به زندانم کنند


    می‌فشارم چون صدف دندان غیرت بر جگر

    گر به جای آبرو، گوهر به دامانم کنند


    گر به دست افتد چو ماه نو، لب نانی مرا

    خلق از انگشت اشارت تیربارانم کنند


    نور من چون برق صائب پرده‌سوز افتاده است

    نیستم شمعی که پنهان زیر دامانم کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  2. #62
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    نیستم غمگین که خالی چون کدویم می‌کنند

    کز می گلرنگ، صاحب آبرویم می‌کنند


    گرچه می‌سازم جهانی را ز صهبا تر دماغ

    هر کجا سنگی است در کار سبویم می‌کنند


    گر چه بی‌قدرم، ولی از دیده چون غایب شوم

    همچو ماه عید مردم جستجویم می‌کنند


    می‌کننداز من توقع صد دعای مستجاب

    مشت آبی گر کرم بهر وضویم می‌کنند


    کار سوزن می‌کند با سینه‌ی صد چاک من

    رشته‌ی مریم اگر صرف رفویم می‌کنند


    از ره تسلیم، چون شکر گوارا می‌کنم

    زهر اگر صائب حریفان در گلویم می‌کنند

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  3. #63
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    هر چه دیدیم درین باغ، ندیدن به بود

    هر گل تازه که چیدیم، نچیدن به بود


    هر نوایی که شنیدیم ز مرغان چمن

    چون رسیدیم به مضمون، نشنیدن به بود


    زان ثمرها که گزیدیم درین باغستان

    پشت دست و لب افسوس گزیدن به بود


    دامن هر که کشیدیم درین خارستان

    بجز از دامن شبها، نکشیدن به بود


    هر متاعی که خریدیم به اوقات عزیز

    بود اگر یوسف مصری، نخریدن به بود


    لذت درد طلب بیشتر از مطلوب است

    نارسیدن به مطالب، ز رسیدن به بود


    جهل سررشته‌ی نظاره ربود از دستم

    ور نه عیب و هنر خلق ندیدن به بود


    مانع رحم شد اظهار تحمل صائب

    زیر بار غم ایام خمیدن به بود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  4. #64
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    می‌کند یادش دل بیتاب و از خود می‌رود

    می‌برد نام شراب ناب و از خود می‌رود


    هر که چون شبنم درین گلزار چشمی باز کرد

    می‌شود از آتش گل آب و از خود می‌رود


    از محیط آفرینش هر که سر زد چون حباب

    می‌زند یک دور چون گرداب و از خود می‌رود


    پای در گل ماندگان را قوت رفتار نیست

    یاد دریا می‌کند سیلاب و از خود می‌رود


    زاهد خشک از هوای جلوه‌ی مستانه‌اش

    می‌کشد خمیازه چون محراب و از خود می‌رود


    وصل نتواند عنان رفتن دل را گرفت

    موج می‌غلتد به روی آب و از خود می‌رود


    نیست این پروانه را سامان شمع افروختن

    می‌کند نظاره‌ی مهتاب و از خود می‌رود


    دست و پایی می‌زند هر کس درین دریا چو موج

    بر امید گوهر نایاب و از خود می‌رود


    بی‌شرابی نیست صائب را حجاب از بیخودی

    جای صهبا می‌کشد خوناب و از خود می‌رود

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  5. #65
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    دل از مشاهده‌ی لاله‌زار نگشاید

    ز دستهای حنابسته کار نگشاید


    ز اختیار جهان، عقده‌ای است در دل من

    که جز به گریه‌ی بی‌اختیار نگشاید


    خوش آن صدف که گر از تشنگی کباب شود

    دهان خویش به ابر بهار نگشاید


    شکایت گره دل به روزگار مبر

    که هیچ‌کس بجز از کردگار نگشاید


    زمین و چرخ بغیر از غبار و دودی نیست

    خوش آن که چشم به دود و غبار نگشاید


    مراست از دل مغرور غنچه‌ای، صائب

    که در به روی نسیم بهار نگشاید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  6. #66
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    پیرانه‌سر همای سعادت به من رسید

    وقت زوال، سایه‌ی دولت به من رسید


    پیمانه‌ام ز رعشه‌ی پیری به خاک ریخت

    بعد از هزار دور که نوبت به من رسید


    بی‌آسیا ز دانه چه لذت برد کسی؟

    دندان نمانده بود چو نعمت به من رسید


    شد مهربان سپهر به من آخر حیات

    در وقت صبح، خواب فراغت به من رسید


    صافی که بود قسمت یاران رفته شد

    درد شرابخانه‌ی قسمت به من رسید


    مجنون غبار دامن صحرای غیب بود

    روزی که درد و داغ محبت به من رسید


    این خوشه‌های گوهر سیراب، همچو تاک

    صائب ز فیض اشک ندامت به من رسید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  7. #67
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    خواری از اغیار بهر یار می‌باید کشید

    ناز خورشید از در و دیوار می‌باید کشید


    عالم آب از نسیمی می‌خورد بر یکدگر

    در سر مستی نفس هشیار می‌باید کشید


    شیشه‌ی ناموس را بر طاق می‌باید گذاشت

    بعد ازان پیمانه‌ی سرشار می‌باید کشید


    تا درین باغی، به شکر این که داری برگ و بار

    برگ می‌باید فشاند و بار می‌باید کشید


    آب از سرچشمه صائب لذت دیگر دهد

    باده را در خانه‌ی خمار می‌باید کشید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  8. #68
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    چون صراحی رخت در میخانه می‌باید کشید

    این که گردن می‌کشی، پیمانه می‌باید کشید


    کم نه‌ای از لاله، صاف و درد این میخانه را

    با لب خندان به یک پیمانه می‌باید کشید


    پیش ازان کز سیل گردد دست و پای سعی خشک

    رخت خود بیرون ازین ویرانه می‌باید کشید


    حرص هیهات است بگشاید کمر در زندگی

    تا نفس چون مورداری، دانه می‌باید کشید


    عشق از سر رفت بیرون و غرور او نرفت

    ناز مهمان را ز صاحب خانه می‌باید کشید


    نیست آسایش درین عالم، که بهر خواب تلخ

    منت شیرینی افسانه می‌باید کشید


    مدتی بار دل مردم شدی صائب، بس است

    پا به دامن بعد ازین مردانه می‌باید کشید

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  9. #69
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    من نمی‌آیم به هوش از پند، بیهوشم گذار

    بحر من ساحل نخواهد گشت، در جوشم گذار


    گفتگوی توبه می‌ریزد نمک در ساغرم

    پنبه بردار از سر مینا و در گوشم گذار


    از خمار می گرانی می‌کند سر بر تنم

    تا سبک گردم، سبوی باده بر دوشم گذار


    کرده‌ام قالب تهی از اشتیاقت، عمرهاست

    قامت چون شمع در محراب آغوشم گذار


    گر به هشیاری حجاب حسن مانع می‌شود

    در سر مستی سری یک بار بر دوشم گذار


    شرح شبهای دراز هجر از زلف است بیش

    پنبه‌ای بر لب ازان صبح بناگوشم گذار


    می‌چکد چون شمع صائب آتش از گفتار من

    صرفه در گویایی من نیست، خاموشم گذار

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



  10. #70
    سرپرست
    شعار بلد نیستم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    ایران زمین
    نوشته ها
    25,693
    تشکر تشکر کرده 
    20,666
    تشکر تشکر شده 
    10,290
    تشکر شده در
    4,519 پست
    حالت من : Motarez
    قدرت امتیاز دهی
    4892
    Array

    پیش فرض

    سینه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار

    صبحی ادراک نکردیم درین فصل بهار


    گریه‌ای از سرمستی به تهیدستی خویش

    چون رگ تاک نکردیم درین فصل بهار


    ابر چون پنبه‌ی افشرده شد از گریه و ما

    مژه‌ای پاک نکردیم درین فصل بهار


    جگر سنگ به جوش آمد و ما سنگدلان

    دیده نمناک نکردیم درین فصل بهار


    لاله شد پاک فروش از عرق شبنم و ما

    عرقی پاک نکردیم درین فصل بهار


    غنچه از پوست برون آمد و ما بیدردان

    جامه‌ای چاک نکردیم درین فصل بهار


    با دو صد خرمن امید، ز غفلت صائب

    تخم در خاک نکردیم درین فصل بهار

    در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت



صفحه 7 از 16 نخستنخست ... 34567891011 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/