نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: اصطلاحات دانشگاهي جديد

  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    اصطلاحات دانشگاهي جديد

    دانشجوي سال اولي: دانشجويي كه فكر مي كند با تحصيلات دانشگاهي ميتواند آيندهي بهتري براي خودش بسازد.

    دانشجوي سال دومي:
    دانشجويي كه فكر نميكند با تحصيلات دانشگاهي بتواند آيندهي بهتري براي خودش بسازد.

    دانشجوي سال سومي:
    دانشجويي كه مطمئن شده است با تحصيلات دانشگاهي نخواهد توانست آيندهي بهتري براي خودش بسازد.

    دانشجوي سال چهارمي:
    دانشجويي كه ديگر نه فكر ميكند، نه به چيزي اطمينان دارد و نه آيندهي براي خود متصور است.

    مشروط: دانشجويي كه به خاطر علاقهي زيادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار گرفته و از اين رو دانشگاه او را ملزم كرده است كه در ترم بعدي بيش از حد معيني واحد انتخاب نكند تا به بقيه هم برسد! كلمه مشروط از «مشروطه ميآيد كه عدهاي معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ايران شد. عدهي ديگري هم معتقدند كه رونق گرفتن كار مشروطها باعث اضمحلال مشروطه شد.
    تقلب: دانش دوپينگي

    سهميه: دوپينگ قانوني.

    گوسپند: نوعي جانور كه جز نوشتن جزوه، حفظ جزوه و پاس كردن درس از روي جزوه هيچ كار ديگري در دانشگاه نميكند. چنين موجوداتي در دانشگاههاي مشهور بيشتر ديده ميشوند و فرق آنها با ساير گوسپندان در اين است كه نه كلهي اين گوسپندان قابل استفاده است و نه پاچهي خوشمزهاي دارند.

    جزوه:
    دستنوشتههايي كه گمان ميشود عصارهي يك كتاب است. اما در واقع تفالهي بخشي از آن است. دستگاه تفالهگيري «استاد» ناميده ميشود.

    استاد حل تمرين:
    دانشجوي ترم بالاتري كه در ازاي گرفتن شندرغاز پول و شنيدن لفظ «استاد» چنان از خودبيخود ميشود كه تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سي چهل تا دختر و پسر ميدهد.

    خرخوان:
    نوعي خر كه توانايي مطالعهي مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفهي اين موجودات در دورهي دبيرستان بسته ميشود و در كلاسهاي كنكور به بلوغ ميرسند. اين موجودات اغلب در كافه ترياهاي دانشكدهها استحاله ميشوند.
    تريا: محلي براي فرار از غذاي سلف كه در اين حالت مصداق بارز از چاله به چاه افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذايي آن، از لحاظ فرهنگي اهميت زيادي دارد. به خصوص براي پژوهندگان زبان كوچه و بازار.

    گرد:
    جسمي كه طول و عرض و ارتفاع آن از مركزش به يك فاصله است. چنين دخترهايي معمولا در حدود 165 سانتيمتر قد و به ميزان سه چهارم پي آر 3 حجم دارند كه ناشي از سالها در خانه نشستن و دست به سياه و سفيدنزدن و تست زدن است. سه عاقبت دردناك در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه كه گزينهي آخري و متعاقب آن استفاده از غذاي سلف، دردآورترين آنهاست.

    سلف (غذاخوري):
    فعالترين آزمايشگاه و واحد توليدي هر دانشگاه كه توانايي تبديل موجودات گوناگون به غذا را دارد. يكي از رايجترين تواناييها كه شرط لازم اوليه براي سلف ناميده شدن يك مكان محسوب ميشود، توانايي بازيافت چمنهاي محوطه به شكل قرمهسبزي است.

    گوريل:
    گونهاي از دانشجويان پسر با موهاي ژوليده و لباسهاي بدفرم كه از بوي سير دهان و عرق لباسهايشان نمي توان كمتر از سه متر به آنها نزديك شد. اين جانوران معمولا پس از فارغالتحصيلي بهجاي اعزام به قلب جنگلهاي آمازون در پشت ميزهاي مديريت و رياست جاي ميگيرند.

    شاسكول:
    دانشجويي (عمدتا دختر) كه بعد از 20 بار جزوه دادن به يكي از دانشجويان جنس مخالف هنوز فكر ميكند خط خوبش باعث محبوبيتاش است.

    پلشت:
    دانشجويي كه حاضر است كيسه فريزر دور بشقابش بكشد و با قاشق يك بار مصرف غذا بخورد تا مجبور نباشد روزي يكبار ظرفهايش را بشويد. تقريبا اكثر دخترهاي ساكن در خوابگاه هاي دانشكده هاي علوم و مهندسي.

    بتونهكاري: فريضهي واجبي كه بيشتر دختران دانشجو صبحها قبل از حركت به سمت دانشگاه بر روي صورت خود انجام ميدهند تا ديدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم نميشود.


    جلبك:
    نوعي دانشجو با آيكيوي حيرتبرانگيز و توانايي جزوه نوشتن حتي از روي سرفههاي استاد. تراكم زيستي اين جانداران در دانشكدههاي علوم انساني بيشتر است.

    دكتر:
    لفظي كه تا پيش از دوران وزارت كشور دكتر كردان يك پيشوند لذتبخش بود و پس از آن فحشي زشت محسوب ميشود. با اين حال، به دلايل رواني ناشناختهاي تمام دانشجويان رشتههاي پزشكي و دامپزشكي همچنان علاقهي وافري دارند كه از ترم اول تحصيل ديگران آنها را با لفظ خطاب كنند.


    كافور:
    مادهي اصلي تشكيل دهندهي غذاهاي سلف پسران كه گويا از قديم با عارضهي «زنگزدگي» در ارتباط بوده است چرا كه شاعر فرموده: برعكس نهند نام زنگي كافور!

    بورسيه: همزماني كار و تحصيل كه ماحصل آن تلفيق درسنخواني و اززيركاردررويي است.

    تحقيق: تاليف يا ترجمهي بخشي از كتابي كه استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش چاپ كند در ازاي گرفتن مقدار ناچيزي نمرده.


    پروپوزال:
    نوشتهي بي ربط كوتاهي كه در آن دربارهي نوشتهي بيربط بلندي كه بعدا نوشته يا كپي پيست خواهد شد، توضيح داده ميشود.

    پاياننامه:
    تايپ يا كپي-پيست كردن مقداري متن پراكنده در كتابها و پاياننامههاي قديميتر در يك فايل و پرينت گرفتن از آنها و صحافي كردن مجموعه. خوشبختانه با پيشرفت علم و تكنولوژي، تمام اين فرآيندها با صرف هزينهي معقولي به طور كاملا خودكار و بدون دخالت دست و ذهن انجام ميگيرد.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    دانشجوی سال اولی: دانشجویی که فکر می کند با تحصیلات دانشگاهی میتواند
    آیندهی بهتری برای خودش بسازد.

    دانشجوی سال دومی: دانشجویی که فکر نمیکند با تحصیلات دانشگاهی بتواند آیندهی
    بهتری برای خودش بسازد.
    و ...








    دانشجوی سال سومی: دانشجویی که مطمئن شده است با تحصیلات دانشگاهی نخواهد
    توانست آیندهی بهتری برای خودش بسازد.
    دانشجوی سال چهارمی: دانشجویی که دیگر نه فکر میکند، نه به چیزی اطمینان دارد
    و نه آیندهی برای خود متصور است.
    مشروط: دانشجویی که به خاطر علاقهی زیادش به درس خواندن، مورد حسادت قرار
    گرفته و از این رو دانشگاه او را ملزم کرده است که در ترم بعدی بیش از حد معینی
    واحد انتخاب نکند تا به بقیه هم برسد! کلمه مشروط از «مشروطه» میآید که عدهای
    معتقدند باعث رونق گرفتن دانشگاه در ایران شد. عدهی دیگری هم معتقدند که رونق
    گرفتن کار مشروطها باعث اضمحلال مشروطه شد.
    تقلب: دانش دوپینگی
    سهمیه: دوپینگ قانونی.

    جزوه: دستنوشتههایی که گمان میشود عصارهی یک کتاب است. اما در واقع تفالهی
    بخشی از آن است. دستگاه تفالهگیری «استاد» نامیده میشود.
    استاد حل تمرین: دانشجوی ترم بالاتری که در ازای گرفتن شندرغاز پول و شنیدن لفظ
    «استاد» چنان از خودبیخود میشود که تن به خورد گچ تخته و مسخره شدن توسط سی
    چهل تا دختر و پسر میدهد.
    خرخوان: نوعی خر که توانایی مطالعهی مداوم به مدت 72 ساعت را دارد. نطفهی این
    موجودات در دورهی دبیرستان بسته میشود و در کلاسهای کنکور به بلوغ میرسند.

    تریا: محلی برای فرار از غذای سلف که در این حالت مصداق بارز از چاله به چاه
    افتادن است. اما صرفنظر از ارزش غذایی آن، از لحاظ فرهنگی اهمیت زیادی دارد. به
    خصوص برای پژوهندگان زبان کوچه و بازار و کاشفان جدیدترین فحشها و اصطلاحات
    جنسی.
    گرد: جسمی که طول و عرض و ارتفاع آن از مرکزش به یک فاصله است. چنین دخترهایی
    معمولا در حدود 165 سانتیمتر قد و به میزان سه چهارم پی آر 3 حجم دارند که ناشی
    از سالها در خانه نشستن و دست به سیاه و سفید نزدن و تست زدن است. سه عاقبت
    دردناک در انتظار آنهاست: ازدواج، انفجار و ورود به دانشگاه که گزینهی آخری و
    متعاقب آن استفاده از غذای سلف، دردآورترین آنهاست.
    سلف (غذاخوری): فعالترین آزمایشگاه و واحد تولیدی هر دانشگاه که توانایی تبدیل
    موجودات گوناگون به غذا را دارد. یکی از رایجترین تواناییها که شرط لازم
    اولیه برای سلف نامیده شدن یک مکان محسوب میشود، توانایی بازیافت چمنهای
    محوطه به شکل قرمهسبزی است.
    گوریل: گونهای از دانشجویان پسر با موهای ژولیده و لباسهای بدفرم که از بوی
    سیر دهان و عرق لباسهایشان نمی توان کمتر از سه متر به آنها نزدیک شد. این
    جانوران معمولا پس از فارغالتحصیلی بهجای اعزام به قلب جنگلهای آمازون در
    پشت میزهای مدیریت و ریاست جای میگیرند.
    شاسکول: دانشجویی (عمدتا دختر) که بعد از 20 بار جزوه دادن به یکی از دانشجویان
    جنس مخالف هنوز فکر میکند خط خوبش باعث محبوبیتاش است.
    پلشت: دانشجویی که حاضر است کیسه فریزر دور بشقابش بکشد و با قاشق یک بار مصرف
    غذا بخورد تا مجبور نباشد روزی یکبار ظرفهایش را بشوید. تقریبا اکثر دخترهای
    ساکن در خوابگاه های دانشکده های علوم و مهندسی.
    بتونهکاری: فریضهی واجبی که بیشتر دختران دانشجو صبحها قبل از حرکت به سمت
    دانشگاه بر روی صورت خود انجام میدهند تا دیدارشان قابل تحمل شود. معمولا هم
    نمیشود.
    جلبک: نوعی دانشجو با آیکیوی حیرتبرانگیز و توانایی جزوه نوشتن حتی از روی
    سرفههای استاد. تراکم زیستی این جانداران در دانشکدههای علوم انسانی بیشتر
    است.
    دکتر: لفظی که تا پیش از دوران وزارت کشور دکتر کردان یک پیشوند لذتبخش بود و
    پس از آن فحشی زشت محسوب میشود. با این حال، به دلایل روانی ناشناختهای تمام
    دانشجویان رشتههای پزشکی و دامپزشکی همچنان علاقهی وافری دارند که از ترم اول
    تحصیل دیگران آنها را با لفظ خطاب کنند.
    کافور: مادهی اصلی تشکیل دهندهی غذاهای سلف پسران که گویا از قدیم با عارضهی
    «زنگزدگی» در ارتباط بوده است چرا که شاعر فرموده: برعکس نهند نام زنگی
    کافور!
    بورسیه: همزمانی کار و تحصیل که ماحصل آن تلفیق درسنخوانی و اززیرکاردررویی
    است.
    پروژه: کار عملی که دانشجوها با هم انجام میدهند. بعضیها هم روی هم!
    تحقیق: تالیف یا ترجمهی بخشی از کتابی که استاد در نظر دارد بعدا به نام خودش
    چاپ کند در ازای گرفتن مقدار ناچیزی نمرده.
    پروپوزال: نوشتهی بی ربط کوتاهی که در آن دربارهی نوشتهی بیربط بلندی که
    بعدا نوشته یا کپی پیست خواهد شد، توضیح داده میشود.
    پایاننامه: تایپ یا کپی-پیست کردن مقداری متن پراکنده در کتابها و
    پایاننامههای قدیمیتر در یک فایل و پرینت گرفتن از آنها و صحافی کردن
    مجموعه. خوشبختانه با پیشرفت علم و تکنولوژی، تمام این فرآیندها با صرف هزینهی
    معقولی به طور کاملا خودکار و بدون دخالت دست و ذهن انجام میگیرد.

    دانشنامه (مدرک): درپوش کوزه.
    جابجایی (دانشجویی): تفاوت علمی دانشگاهها به زبان پول.
    ارث پدری (طلب بابا): طلبی که بعضی از دانشجویان ارزشی از دیگران دارند و
    معمولا به صورت گزارههایی همچون «چرا این لباس رو پوشیدی؟»، «چرا موهات دیده
    میشه؟»، «دیگه این موسیقی رو نشنوم ها»، «دیگه نبینم با هم کِروکِر
    میکنین»... بروز میکند.
    خوابگاه متاهلی: جایی برای استراحت، مطالعه، تماشای تلویزیون، درس خواندن و
    باقی کارها. به خصوص باقی کارها.
    کارتنخواب: دانشجوی بیخوابگاه که معمولا پس از سر و سامان گرفتن و هم اتاق
    شدن با چند دانشجوی شهرستانی، حسرت کارتنخوابی و دربدری را خواهد کشید.
    جوات: دانشجویی که طبق آخرین مدهای 10 سال قبل لباس می پوشد و با آخرین مدهای
    20 سال قبل زندگی می کند و مثل 30 سال قبل فکر می کند. جواتها معمولا آینده
    مثبتی در مشاغل دولتی دارند.
    افزایش سنوات: حاصل ز گهواره تا گور دانش جوییدن.
    سیاسیکاری: اصطلاحی برای توصیف فعالیتهای سیاسی دانشجویی وقتی که مطابق
    سلیقهی «آنها» نیست. آنهایی که همیشه تاکید میکنند که دانشجو باید سیاسی باشد
    و در امور کشورش دخالت داشته باشد.
    پاچهخواری: یکی از راههای گرفتن نمره از اساتید به طور شرافتمندانه. البته
    شرافتمندانه در قیاس با سایر راهها!
    انتظامات: شحنهی دانشگاه و مسئول برقراری نظم حتی به قیمت بینظمی. ستاد
    کارآفرینی برای اقوام و خویشان فاقد تحصیلات دانشگاهی و بعضا دبیرستانی مسئولان
    دانشگاه.
    کفش پاشنه بلند (تق تقی): ابزار تولید آژیر ورود و یا نزدیک شدن دختر دانشجویی
    که دانشگاه را با مجلس عروسی اشتباه گرفته است.
    سنگپای قزوین: مهمترین عامل برای اخذ دکترای افتخاری از آکسفود بدون داشتن
    لیسانس.
    کاردانی پیوسته: پیوند دانشگاه با دبیرستان به کف با کفایت دانشجویانی که در حد
    دوره راهنمایی معلومات دارند و رفتارشان مثل دبیرستانیهاست.

    بحر تعمق: حالتی که به دانشجویان پس در حال مطالعهی دقیق روزنامه روشنفکری خبر
    ورزشی دست میدهد.
    روح: عضوی از استاد که در جلسهی امتحان و پس از دیدن برگهی سوالاتی که ربط
    چندانی به درسها ندارد، از آن به وفور یاد می شود. ادامهی عملیان بر روی برگه
    دنبال میشود.
    صلاحیت داشتن: با مسئول یکی از نهادهای مستقر در دانشگاه سلام و علیک داشتن.
    پول: عامل بدبختیهای بزرگی مثل ازدواج و تحصیل در دانشگاه آزاد.
    هیز: دانشجو یا مامور انتظامات یا کارمند یا حتی استاد عزیزی که وظیفهی زبانش
    را به چشمش محول کرده است!
    اسکن استخوان: طرز نگاه کردن افراد فوقالذکر که معمولا از پاشنهی کفش
    همکلاسیها شروع شده و به نوک مقنعهی آنها منتهی میشود.

    افتادن: سقوط از بالا به پایین که به خاطر عوامل مختلفی چون جاذبهی زمین، درس
    نخواندن، جزوه نداشتن، شکست در عشق و امثال آنها اتفاق میافتد.
    تئوریسین: آدمی با تحصیلات نیمبند دانشگاهی و توانایی فوقالعاده در آسمان به
    ریسمان بافتنهای فلسفی و سیاسی که وظیفهی آمادهسازی دانشجویان برای «روز
    مبادا» را دارد. وجود تعدادی دانشجوی خودی و بچه مثبت که با دهان باز به
    حرفهای استاد گوش بدهند و به خصوص دختران دانشجویی که از تمام صحبتهای او
    نتبرداری کنند - به ویژه در هنگام زوم کردن دوربین- لازم و ضروری است.
    تئوریسینها معمولا تهلهجهی مشهدی دارند.
    ازدواج دانشجویی: اشتباه صنفی.
    کتابخانه: جایی برای حرف زدن، رد و بدل کردن جزوات و فایلهای بلوتوثی، اسم ام
    اس فرستادن و بعضا رونویس تکالیف و تمرینها.
    منشی گروه: همه کاره ی گروه. دست کم خودش که اینطور فکر میکند.
    حذف ترم: خودکشی آبرومندانه از ترس مرگی مفتضحانه.


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/