اسطرلاب
اسطرلاب دستگاه كوچكي است كه براي تعيين بعضي مشخصات زمان ومكان آسمان به كار ميرود. به فارسي "جام جم" ناميده مي شود ولي به تدريج كلمه يوناني اسطرلاب براي آن متداول شده است.اسطرلاب رايج و معمولي دستگاه و صفحه مدور فلزي است كه از جنس برنز يا برنج و يا از آهن وفولاد و يا تخته به طرز بسيار دقيق و ظريف و مستحكمي ساخته شده و براي مطالعات ومحاسبات كارهاي نجومي از قبيل پيدا كردن ارتفاع و زاويه آفتاب محل ستارگان و سيارات و منطقه البروج و به دست آوردن طول و عرض جغرافيايي محل در تمام مدت شبانه روز و فصول مختلف سال و همچنين براي بدست آوردن ارتفاع كوهها و پهناي رودخانه ها و ساير عوارض طبيعي زمين و تعيين ساعات طلوع و غروب يكايك ستارگان ثوابت و سياراتي كه نام آنها بر شبكه اسطرلاب نقش بسته و براي محاسبه ساعات طلوع و غروب آفتاب هر محل(علي الخصوص در دوره اسلام كه تعيين ساعات نماز هم برآن اضافه شد) ساخته شده است. با توجه به اين حقيقت كه در هنگام استفاده از دستگاه مذكور هيچ احتياجي جهت به كاربردن و دانستن فرمولهاي رياضي نيست.(مانند خط كش محاسبه اي كه به وسيله مهندسين به كار برده ميشود.)
ريشه لغوي و ايراني اسطرلاب
بر طبق اسناد بدست آمده در ماوراء النهر ، اين دستگاه را «استاره*لاب» مي*گفتند. «استاره» يا «استره» كه يونانيان «استاريوس» مي*نامند، همان ستاره و نام ايراني است و «لابيدن» از مصدر پارتي به معني «تابيدن» است.
«حسن اسوار» از دانشمندان زرتشتي سده چهارم هجري در كتاب «المبتدا بعلم النجوم» مي*نويسد: «كتابي از علماي اسكندريه به دستم رسيد كه در آن اعلام داشته بود بنياد دانش نجوم را در جهان منجم ايراني «استره-دوقوس فوقاني» در 3200 سال پيش از جنگ تروا بنيان نهاده است» چون جنگهاي ده *ساله تروا 1500 سال پيش از ميلاد صورت گرفت، نزديك به 6700 سال از عمر اين دانش مي*گذرد. با اين سند خلاف گفته غربيان كه استرلاب و نام آن يوناني معرفي مي*نمايند، ثابت مي*گردد.
اسطرلاب را ايرانيان مسلمان جام جم يا جام جهان*نما و يا آينه جم مي*خواندند. «جم» با پسوند «شيد» ، «جمشيد» ناميده مي*شود كه از بزرگترين منجمان و رياضيدانان و فيزيكدانان ايراني است كه در تاريخ اساطيري ايران تا مقام خداوندي ارتقا يافت.
حافظ در غزلي از آينه جام نام مي*برد كه منظورش همان استرلاب است كه جهان را مانند جام آينه*واري به آدمي نشان مي*دهد. قديميترين كتاب جامع به زبان پارسي دري درباره استرلاب و ستاره *شناسي ، كتاب «روضه المنجمين» نام دارد كه آنرا «شهمردان» فرزند ابي*الخير رازي در سده پنجم هجري تأليف كرده است.
تاريخچه:
نام*چندنوع*ابزار اندازه*گيري* نجومى*كه*براي*سنجش* ارتفاع*، سمت*، بعد و ميل* خورشيد و ستارگان*، تعيين* وقت* در ساعات* روز و شب*، قبله* و زمان* طلوع* و غروب* آفتاب* و مقاصد ديگر به* كار مى*رفته* است* . اين* دستگاه* كه* گاه* آن* را كهن*ترين* ابزار علمى* جهان* مى*خوانند، احتمالاً در سدة 3 ق*م* در يونان* ساخته* شده* است*. در حقيقت*، در دوران* شكوفايى* دانش* ستاره*شناسى* يونانيان*، دو دستگاه* اندازه*گيري* متفاوت*، يكى* به* نام* اسطرلاب* حلقوي*3، و ديگري* به* نام* اسطرلاب* مسطح*4 مورد استفاده* بوده* است*. آنچه* بطلميوس*5 در مجسطى* (ص* با عنوان* اسطرلاب* از آن* سخن* مى*گويد، همان* نوع* حلقوي* اسطرلاب* است* كه* بعدها در جهان* اسلام* ذات*الحلق* ناميده* شد و برخى* نيز آن* را اسطرلاب* ذات* الحلق* ناميدند (نك: ابن* نديم*، 332- 333؛ بيرونى*، قانون*...، 2/798-801؛ يعقوبى*، 107، 109-110؛ پاولى*، ؛ ii(2)/1798 كلامروت*، 25 -23 ؛ تومر، .(323 گفته* مى*شود ابرخس* (د پس* از 127ق* م*) دگرگونيهايى* در اين* ابزار به* وجود آورده* بوده*، و احتمالاً بطلميوس* (سدة 2م*) نيز به* ابتكار خويش* اجزائى* بدان* افزوده* بوده*، و آن* را براي* اندازه*گيري* تفاوت* طول* نجومى* ماه* و خورشيد و نيز تعيين* موضع* هر ستاره* نسبت* به* دائرة البروج*، يعنى* طول* و عرض* نجومى* آن*، مورد استفاده* قرار مى*داده* است* (ابن* نديم*، 342؛ كينگ*، «مجموعه*ها...1»، 106 ؛ پاولى*، .(ii(2)/1798-1799
سونِسيوس*ِ سورنى*2 (د ح* 415م*) نيز از جهان*نمايى* سخن* مى*گويد كه* گويا خود وي* پايه*هاي* نظري* آن* را تكميل* كرده* است*. وي* مى*افزايد كه* آن* پايه*هاي* نظري* را از يك* رسالة ابرخس* كه* بطلميوس* نسبت* به* آن* بى*توجهى* نشان* داده*، برگرفته* است* (نك: سارتن*، ؛ i/193-194 پاولى*، ؛ ii(2)/1799 هارتنر، .(2531-2532
دربارة سرچشمة بابلى* اسطرلاب* نيز سخنانى* گفته* شده*، و در اين* زمينه* شواهدي* از قبيل* الواح* سفالين* مشابه* اسطرلاب* مسطح* - كه* در ويرانه*هاي* بابل* به* دست* آمده*، و شامل* خطوط و دواير و نقش* چند ستاره* است* - و نيز قراينى* مانند آگاهيهاي* پراكنده* پيرامون* گسترة پژوهشهاي* نجومى* دانشمندان* بابلى* ارائه* شده* است*. اين* نيز روشن* است* كه* يونانيان* در زمينة ستاره*شناسى*، از بابليان* درسهاي* بسيار آموخته*اند؛ اما به* اعتقاد پژوهشگران* تاريخ* نجوم*، اين* شواهد و قراين* براي* اثبات* اختراع* اسطرلاب* در بابل* و آشور، و انتقال* بعدي* آن* به* يونان* كفايت* نمى*كند (همو، 2534 ؛ فرنسيس*، 9؛ وان* در وردن*، .(674-676
همچنين* سخنانى* كه* دربارة دستگاهى* به* نام* عنكبوت*3، ساختة اويدوكسوس* (سدة 4ق*م*) يا آپولونيوس* (سدة 3ق*م*) به* عنوان* يكى* از مراحل* ابتدايى*تر اسطرلاب* گفته* شده*، از واقعيت* بسيار دور است* و آن* دستگاه* در حقيقت*نوعى*ساعت*آفتابى* ؛ ii/751šýøª)–¨ù¢ø“ هارتنر، 2531 ؛ پاولى*، ؛ ii(2)/367-368 بريتانيكا، ميكرو، .(i/606
آنچه* در منابع* اسلامى* دربارة ساختن* اسطرلاب* و كاربرد آن* در دوران* باستان* آمده*، با افسانه* آميخته* است*. در شماري* از اين* مآخذ، اختراع* اين* ابزار را گاه* به* فرزند هرمس* حكيم* و گاه* به* فرزند ادريس* پيغمبر - كه* گويا لاب* نام* داشته* است* - نسبت* مى*دهند و با بيان* يك* وجه* اشتقاق* عاميانه*، واژة اسطرلاب* را برگرفته* از نام* او مى*شمارند (ابن* نديم*، همانجا؛ ابونصر، 301؛ شهمردان*، 118؛ ابن* خلكان*، 6/52). گفتنى* است* كه* خوارزمى* اينگونه* توجيهات* را سخيف* شمرده* است* (ص* 233).
دربارة معنى* واژة اسطرلاب*، گذشته* از روايات* افسانه*وار، در منابع* اسلامى* به* چند روايت* كه* به* مفهوم* اصل* يونانى* واژه* بسيار نزديك* است*، برمى*خوريم*: حمزة اصفهانى* تركيب* ستاره*ياب* را نقل* كرده*، و اسطرلاب* را معرب* آن* شمرده* است*. در موارد ديگري* با تصريح* به* اصل* يونانى* اين* واژه*، آن* را به* غلط ترازوي* ستارگان*، يا ترازوي* آفتاب*، آينة ستارگان* و همانند آنها ترجمه* كرده*اند (همو، 232-233؛ ابوعلى* فارسى*، 73؛ بيرونى*، شهمردان*، همانجاها؛ كوشيار، 65).ممكن* است* تركيب* ستاره* ياب* در واقع* نيز ابتكار ستاره*شناسان* ايرانى*، و مستقل* از واژة يونانى* بوده* باشد (قطعه*اي* از افراد...، 66). ماشاءالله* يهودي* (سدة 4ق*) در رساله*اي* در باب* اسطرلاب* كه* اصل* عربى* آن* از ميان* رفته*، و تنها ترجمة لاتين* آن* بر جاي* مانده*، معادل* درست* واژة اسطرلاب* را به* صورت* «اخذ الكواكب*» نقل* كرده* بوده* است* (ص* 63). اين* برگردان* در برخى* رساله*هاي* نجومى* سده*هاي* بعد، از جمله* در آثار زرقالى* (ص* 69) و موسى* بن* ابراهيم* (ص* 72) تكرار شده* است* (نك: كينگ*، «ريشه*...4»، .(47 اين* ابزار در برخى* منابع* كهن*، ذات* الصفائح* ناميده* شده* است* (يعقوبى*، 112؛ صوفى*، 2).
اسطرلاب* در آغاز به* شكل* كره* ساخته* مى*شد. در جهان* اسلام* نيز به* رغم* آشنايى* با اسطرلاب* مسطح*، نخست* به* اسطرلاب* كروي* توجه* بيشتري* نشان* داده* شد. از جابر بن* سنان* (سدة 3ق*) به* عنوان* نخستين* سازندة اسطرلاب* كروي* در جهان* اسلام* ياد مى*شود (ابن* نديم*، 342- 343؛ سارتن*، .(i/602 فضل* بن* حاتم* نيريزي* (سدة 3ق*) نيز طى* رساله*اي* دربارة اسطرلاب* كروي*، از مزاياي* آن* بر اسطرلاب* مسطح* ياد كرده* است* (همانجا؛ vi/192 ؛ gas, نيز نك: ه د، كرة فلكى*). گفته* مى*شود كه* بطلميوس* مبتكر اسطرلاب* مسطح* بوده* است*. در اين* زمينه* نيز افسانه*هايى* نقل* كرده*اند (ابن* خلكان*، همانجا). طرح* و ساخت* اين* نوع* اسطرلاب* مستلزم* آشنايى* با ترسيم* تصوير فضاي* سه* بعدي* بر صفحة مسطح* است* كه* ابرخس* و بطلميوس* به* خوبى* از آن* آگاهى* داشتند (كينگ*، «مجموعه*ها»، .(106 ابن* نديم*، ابيون* بطريق* را مبتكر اسطرلاب* مسطح* مى*شمارد (ص* 342). سهولت* حمل* و نقل* اسطرلاب* مسطح* به* زودي* مزاياي* اسطرلاب* كروي* را در سايه* نهاد. در نتيجه*، اسطرلاب* مسطح* همه* جا متداول* گرديد (بيرونى*، استيعاب*...، گ* 47 الف* - ب*).
در اواخر سدة 5م* فن* ساختن* و كاربرد اسطرلاب* در بيزانس* به* اوج* خود رسيد و پس* از وقفه*اي* تا سده*هاي* ميانه* ادامه* يافت* ( پاولى*، ؛ ii(2)/1798 كينگ*، همانجا). از اين* دوران* تنها يك* اسطرلاب* در دست* است* كه* در 1062م* در آسياي* صغير ساخته* شده*، و نوشته*هاي* روي* آن* به* زبان* يونانى* است*. از جهان* اسلام* اسطرلابهاي* قديم*تري* بر جاي* مانده* است* (همانجا؛ هارتنر، .(2532
در سدة 2ق*/8م* فرهنگ* نوپاي* اسلامى* در شهر حرّان*، واقع* در جنوب* آناتولى* كنونى* با اسطرلاب* آشنايى* يافت* و اخترشناسان* جهان* اسلام* به* ساختن* اين* ابزار و استفاده* از آن* پرداختند. طى* يك* هزار سال* بعد، منجمان* مسلمان* هزاران* اسطرلاب* ساختند و صدها رساله* دربارة آن* نوشتند و دانشمندانى* مانند ابراهيم* بن* حبيب* (ه م*)، ابن* حبش*، على* بن* عيسى* اسطرلابى*، فضل* بن* حاتم* نيريزي* و جابر بن* سنان* در اين* فن* برجستگى* يافتند (ابن* نديم*، 332-342، 343؛ سارتن*، 602 566, 548, .(i/530,
ابو جعفر بن* احمد بن* عبدالله* بن* حبش* رساله*اي* دربارة اسطرلاب* مسطح* نوشت* (ابن* نديم*، 334؛ قفطى*، 396). بسياري* نيز به* ابتكاراتى* در طرح* اسطرلاب* و ساختن* انواع* گوناگونى* از آن* پرداختند.
بعدها، در سدة 6ق*/12م* شرف*الدين* مظفر طوسى* منجم*، اسطرلابى* به*شكل* خط كش* ساخت* كه* اسطرلاب* خطى* يا عصاي* طوسى* ناميده* شد، اما به* علت* آنكه* كار چندانى* از آن* برنمى*آمد، كاربرد گسترده*اي* نيافت*؛ با اينهمه*، در تاريخ* نجوم* اين* نوع* اسطرلاب* موضوع* بحثها و گفت* و گوهاي* بسياري* بوده* است* (ابن* نديم*، همانجا؛ زوتر، .(13-15 شماري* اندك* از اسطرلابهايى* كه* تاكنون* باقى* مانده*اند، مربوط به* دوران* شكوفايى* دانش* نجوم* در جهان* اسلام*، يعنى* سده*هاي* 3-9ق*/ 9- 15م* و شماري* بيشتر مربوط به* سده*هاي* بعد است*. نوآوريهاي* عمده* در ساخت* اسطرلاب*، طى* همين* دوران* صورت* گرفته* است*؛ چنانكه* برخى* گفته*اند: اخترشناسان* جهان* اسلام* در همين* سده*ها دانش* نجوم* را به* چنان* اوجى* رساندند كه* تا قرنها پس* از آن* براي* دانشمندان* هيچ* ملتى* دست* يافتنى* نبود (فرنسيس*، 9-10؛ عواد، 155؛ كينگ*، همانجا).
در سدة 7ق*/13م* اسطرلاب* در سراسر جهان* اسلام*، از هندوستان* تا اسپانيا شناخته* شده*، و مورد استفاده* بود. در سدة 9ق*/15م* اسطرلاب* از راه* اسپانيا - و شايد نيز در عين* حال* از طريق* سيسيل* - به* اروپا راه* يافت*؛ گر چه* به* نظر مى*رسد كه* آشنايى* برخى* از دانشمندان* اروپايى* كه* از راه* ونيز با دانشهاي* شرقى* آشنا شده* بودند، قدري* زودتر صورت* گرفته* باشد (هارتنر، 2533 ؛ كينگ*، همانجا). در همين* دوران*، همراه* با ترجمة رساله*هايى* دربارة اسطرلاب* به* زبانهاي* اروپايى*، برخى* اصطلاحات* نجومى* عربى*، مانند سمت*، سمت* الرأس* و سمت* القدم*، گاه* با تحريف* و تغيير شكل* بسيار، به* صورت* آزيموت*1، زنيت*2 و ندير3 به* واژگان* اخترشناسى* غرب* افزوده* گشت* (كونيچ*، .(viii/55-56 از آن* پس* در مغرب* زمين* نيز ساختن* اسطرلاب*، و بهره*گيري* از نوآوريهاي* ستاره*شناسان* جهان* اسلام* رواج* يافت*. در اينجا نيز تفاوتى* سخت* چشمگير ميان* منجمان* مسلمان* و اروپايى* ديده* مى*شود. در حالى* كه* مسلمانان* پس* از آشنايى* با اسطرلاب* طى* چند دهه* به* اوجى* حيرت*انگيز در هنر اسطرلاب* سازي* دست* يافته*، و اسطرلابهايى* استادانه* ساخته* بودند، اروپاييان* براي* رسيدن* به* همان* نتايج* به* زمانى* دراز در مقياس* چند سده* نياز يافتند (هارتنر، كينگ*، همانجاها).
با آغاز دوران* نوين*، اسطرلاب* از انحصار دانشمندان* و خواص* اهل* فن* بيرون* آمد و بسياري* از مردم*، براي* تعيين* وقت* از آن* استفاده* مى*كردند. اين* ابزار همچنين* در سفرهاي* دراز دريايى* براي* تعيين* موقعيت* كشتى* مورد استفاده* بود (هارتنر، 2534 ؛ بريتانيكا، ماكرو، .(xviii/652 پس* از رواج* يافتن* تئودوليت* (زاويه*ياب*) و دوربين* نجومى*، از اهميت* اسطرلاب* كاسته* شد. در دوران* ما افراد بسيار اندكى* از مبانى* علمى* اين* دستگاه* آگاهى* دارند. با اينهمه*، اسطرلاب* به* عنوان* يك* ابزار آموزشى*، ارزشى* را كه* در سده*هاي* ميانه* و دوران* رنسانس* براي* آموزش* اصول* ستاره*شناسى* داشت*، از دست* نداده* است*. همچنين* گروهى* از علاقه*مندان* به* ابزارهاي* نجومى*، انجمن* بين*المللى* اسطرلاب* را بنياد نهاده*اند و كسان* بسياري* نيز مجموعة اسطرلاب* گردآوري* مى*كنند (فرنسيس*،9؛هارتنر،2530 ؛ بريتانيكا، ، i/606šø¤îþõ ماكرو، همانجا، نيز ؛ iv/880 پاولى*، همانجا؛ كينگ*،«مجموعه*ها»، .(106
اجزاي اسطرلاب*:
حلقه*: اين* قطعه* دايره*اي* است* فلزي* كه* به* هنگام* كار با اسطرلاب* مى*توان* آن*را به* عنوان* دستگيره* به* كاربرد، يا به* جايى* آويخت* (شكل* 1، شم 1). گاه* حلقة ديگري* نيز كه* ممكن* است* فلزي*، نخى* يا ابريشمى* باشد و آن*را علاقه* مى*نامند، به* آن* مى*افزايند.
عروه*: اين* اندام* دايره*اي* فلزي* است* كه* ميان* حلقه* و كرسى* قرار مى*گيرد (شكل* 1، شم 2). نقش* اين* دو (يا سه*) اندام* فراهم* شدن* امكان* چرخش* كامل* اسطرلاب* و قرار گرفتن* آن* در جهت* صحيح* به* هنگام* كار با آن* است*.
كرسى*: زائده*اي* است* بر قوس* كوچكى* از محيط اسطرلاب* كه* عروه* بدان* متصل* مى*شود (شكل* 1، شم 3).
اُم*: ام* صفحة اصلى* و غيرقابل* انتقال* اسطرلاب* است* و ديواره*اي* آن*را در برمى*گيرد و صفحات* ديگر كه* قابل* انتقالند، روي* آن* قرار مى*گيرند. عرض* ديواره* به* 360 تقسيم* شده* است*. بر كف* اين* صفحه*، چندين* دايره* كه* مركز آنها مركز صفحه* است*، رسم* شده*اند، و در هر يك* از اين* دواير، نام* چندين* شهر نوشته* شده* است*. اين* صفحه* بيشتر براي* يافتن* جهت* قبله* به* كار مى*رود.
حجره*: فضاي* تهى* كه* از ام* اسطرلاب* و ديوارة آن* تشكيل* مى*شود و صفحه*هاي* قابل* انتقال* اسطرلاب* و عنكبوت* در آن* جاي* مى*گيرند.
صفايح*: صفايح* صفحاتى* دايره* شكلند با سوراخى* در مركز دايره* كه* محور اسطرلاب* از آن* مى*گذرد (شكل* 1، شم 4) و يك* فرو رفتگى* در نقطه*اي* از پيرامون*، براي* آنكه* به* كمك* يك* برآمدگى* در ديوارة حجره*، در جاي* خود قرار گيرد و از گردش* آن* جلوگيري* گردد. بر روي* هر صفحه*، 3 دايره* كه* مركز آنها مركز صفحه* است*، رسم* شده*، و هر كدام* به* ترتيب* درازاي* شعاع* نشان* دهندة مدارهاي* رأس*الجدي*، رأس*الحمل* و رأس*السرطانند. اين* ترتيب* مربوط به* اسطرلاب* شمالى* است*؛ در اسطرلاب* جنوبى* دايرة كوچك*تر مدار رأس*الجدي* و دايرة بزرگ*تر مدار رأس*السرطان* خواهد بود. بر روي* صفحات*، همچنين* دو قطر عمود بر هم* رسم* شده* است*؛ قطر افقى* را خط مشرق* و مغرب* خوانند (نيمة چپ* خط مشرق*، و نيمة راست* خط مغرب* است*) و قطر عمودي*، از كرسى* تا مركز، خط نصف*النهار است* و نيمة ديگر آن* خط وتدالارض*، يا خط نصف*الليل* ناميده* مى*شود (بيرونى*، التفهيم*، 293؛ نصيرالدين*، 2-3).
بر روي* صفحات*، دواير ديگري* نيز به* نام* دواير مقنطرات* كه* تصويرهاي* دواير ارتفاع* از افق* تا سمت* الرأس* را نشان* مى*دهند و همچنين* قوسهاي* مربوط به* ساعات* معوجه* و مستويه* رسم* شده*اند. در تصوير دواير مقنطرات* نيز ميان* اسطرلاب* شمالى* و جنوبى* تفاوتهايى* وجود دارد (بيرونى*، همان*، 296-297؛ نورث*، 105 ؛ كينگ*، «مجموعه*ها»، .(103
ساعات* مستويه* ساعات* معمولى*، يعنى* واحدهاي* زمانى* برابر 1 24 شبانه*روزند. اما ساعات* معوجه* ساعات* نابرابرند. در اين* زمينه*، شايان* ذكر است* كه* در سده*هاي* ميانه* واحد متغيري* نيز براي* اندازه*گيري* زمان* به* كار مى*بردند، بدين*معنى* كه* درازاي* روز را از سپيده* دم* تا مغرب*، و درازاي* شب* را از شامگاه* تا سپيده* دم*، صرف* نظر از كوتاهى* و بلندي* آنها به* 12 بخش* تقسيم* مى*كردند. بدين*ترتيب*، در طول* سال* و بر حسب* عرضهاي* جغرافيايى* متفاوت*، ساعتهاي* نابرابر به* وجود مى*آمد. در بسياري* از اسطرلابها، قوسهايى* نيز رسم* شده* است* كه* ساعتهاي* نابرابر را نشان* مى*دهد (خوارزمى*، 219؛ هارتنر، 2540 ؛ نورث*، 106 ؛ كينگ*، همانجا).
عنكبوت*: اين* قطعه* صفحه*اي* مشبك* است* و شبكه* نيز ناميده* مى*شود (شكل* 1، شم 5) و بر روي* آن* دو دايره* رسم* شده* است*. دايرة بزرگ*تر مدار رأس*الجدي*(شكل* 1، شم 6) و مركز آن*مركزاسطرلاب*، و دايرة كوچك*تر كه* در درون* دايرة بزرگ*تر قرار دارد و با آن* مماس* است*، منطقة البروج* (در حقيقت*: دائرة البروج*) را نشان* مى*دهد (شكل*1، شم 7). نقطة تماس* دائرة البروج* با مدار جدي*، رأس*الجدي* (شكل*1، شم 8)، و نقطة مقابل* آن*، يعنى* محل* تقاطع* دائرة البروج* با قطر قائم* عنكبوت*، رأس* السرطان* را نشان* مى*دهد (شكل* 1، شم 9). اين* دو نقطه*، قطر دائرة البروج*، و بدين*ترتيب*، مركز آن*را مشخص* مى*كنند (بيرونى*، همان*، 288-289؛ نصيرالدين*، 2؛ نورث*، .(103 در عنكبوت* مربوط به* اسطرلاب* جنوبى* نيز دايرة بزرگ*تر مدار رأس* السرطان* خواهد بود و جاي* رأس* الجدي* و رأس* السرطان* نيز با يكديگر عوض* مى*شود (بيرونى*، همان*، 296؛ نصيرالدين*، همانجا).
عنكبوت* روي* صفيحه*ها قرار مى*گيرد و خطوط و قوسهاي* صفيحه*ها، از لابه*لاي* بريدگيهاي* آن* ديده* مى*شود. از نقطة رأس* الجدي* زائدة كوچك* نوك* تيزي* بيرون* آمده* كه* آن*را مُري* خوانند و به* هنگام* گرداندن* عنكبوت* با حجره* تماس* پيدا مى*كند (شكل* 1، شم 10). در پيرامون* منطقة البروج*، زائده*هاي* تيزي* قرار دارند كه* ستارگان* ثابت* را نشان* مى*دهند. اين* زائده*ها را مريهاي* كواكب* خوانند. عنكبوت* در روي* صفيحه*ها قرار مى*گيرد و به* كمك* دسته*اي* كه* مدير يا محرك* نام* دارد، چرخانده* مى*شود.
عِضاده* : اين*اندام* بازوي* متحركى*است* مانند خط كش* با سوراخى* در وسط كه* به* كمك* محور در پشت* اسطرلاب* قرار مى*گيرد (شكل* 2، شم 1) و دو سر آن* اندكى* تيز است*. اين* تيزيها را مريهاي* عضاده* خوانند (شكل* 2، شم 2) و در نزديكى* دو سر آن*، دو قطعه* مربع* شكل* نصب* شده*اند كه* آنها را لبنه*، يا هدفه* نامند و به* فارسى* خشتك* نيز گفته* مى*شود و در ميان* هر يك* از آن* دو سوراخى* ريز است* به* نام* سوراخ* شعاع* كه* از درون* آنها ستارگان*، يا هر چيز ديگر را مشاهده* مى*كنند و در برخى* اسطرلابها سطح* عضاده* به* 12 بخش* تقسيم* شده* است* كه* ساعات* معوجه* را نشان* مى*دهد (بيرونى*، التفهيم*، 299-300؛ نصيرالدين*، 3-4؛ وپكه*، .(132-135
محور: اين* قطعه* ميله*اي* است* باريك* كه* قطب* نيز ناميده* مى*شود. ته* آن* پهن* است* (شكل* 2، شم 4) و در سر آن* سوراخى* است* كه* فرس* (اسبك*) در آن* جاي* مى*گيرد (شكل* 1، شم 11). اين* ميله* از سوراخهاي* مركز ام* اسطرلاب*، و مراكز صفحات*، عنكبوت*، عضاده* و گاه* نيز شاخص* عبور مى*كند، به* طوري* كه* اين* اندامها تنها حركت* دورانى* در پيرامون* محور داشته* باشند.
فرس*: فرس* كه* آن*را به* فارسى* اسبك* مى*خوانند، براي* جلوگيري* از جدا شدن* صفحات* و عنكبوت* و عضاده* از محور در سوراخ* محور جاي* داده* مى*شود.
پشت* اسطرلاب* به* وسيلة دو قطر آن*، يكى* عمودي* كه* خط علاقه* خوانده* مى*شود و ديگري* افقى* كه* خط مشرق* و مغرب* نام* دارد، به* 4 بخش* تقسيم* شده* است*. «چهار يك* چپ* از نيمة زبرين*» را ربع* ارتفاع* مى*خوانند و به* 90 بخش* تقسيم* مى*كنند (شكل* 2، شم 5). ربع* مقابل* آن*، يعنى* چهار يك* راست* از نيمة زيرين* ربع* ظل* ناميده* مى*شود (شكل* 2، شم 6) و بر حسب* تانژانت* يا كتانژانت* صفر تا 90 درجه*بندي* شده* است*.
در برخى* اسطرلابها در زير خط مشرق* و مغرب* دو مربع* نيز رسم* شده* است*. معمولاً دو ضلع* بيرونى* مربع* سمت* راست* به* 12 قسمت* و دو ضلع* بيرونى* مربع* سمت* چپ* به* 7 قسمت* تقسيم* شده*اند. تقسيمات* مربع* سمت* راست* اصابع* (جمع* اصبع* = انگشت*)، و تقسيمات* مربع* سمت* چپ* اقدام* (جمع* قدم* = پا) نام* دارند. اين* دو مربع* گاه* همچنين* جدولى* به* نام* جدول* طبايع* را در برمى*گيرند. مربعات* و جدول* ياد شده* براي* تعيين* ارتفاع* اجرام* سماوي* به* كمك* ساية اشياء، و نيز استخراج* احكام* نجوم* به* كار مى*روند (بيرونى*، همان*، 299؛ وپكه*، 155 -135 ؛ هارتنر، .(2525-2547 اسطرلاب* مسطح*، معمولاً در اندازه*هاي* ميان* 8 تا 40 سانتى*متر ساخته* مى*شد. البته* اسطرلابهاي* بسيار بزرگ*تري* نيز ساخته* شده*اند (نورث*، .(105
انواع* اسطرلاب*
به طور كلي مي توان گفت كالتام ، توماري ، هلالي ، چليپايي ، ذورقي ، قوسي ، جامعه جنوبي ، رصدي ، شمالي ، كروي ، مسطح خطي ، ثلثي و صليبي مشخص مي*شود. بر طبق اسناد معتبر ، استرلاب ذورقي و صليبي را ابوسعيد احمد فرزند عبدالجليل سجزي (سيستاني) ، معلم ابوريحان بيروني ، در سده چهارم هجري اختراع كرده است و استرلاب رصدي را عبدالكريم نيكمرد قايني از دانشمندان سده پنجم هجري ساخته است.
اسطرلاب* مسطح* مدور به* علت* سهولت* حمل* و سهولت* كاربرد به* زودي* در ميان* ستاره* شناسان* تداول* يافت*. اما نوآوريهاي* ستاره*شناسان* مسلمان* در طرح* اسطرلاب* و از جمله* در تصوير منطقة البروج* و دواير ارتفاع* و خط مشرق* و مغرب* به* ساخت* انواع* گوناگونى* از اسطرلاب* مسطح* انجاميد كه* شمار آنها از 20 افزون* است*. اسطرلابهاي* آسى*، طبلى* (مُطبّل*)، سرطانى* (مسرطن*)، مُبطَّخ*، حلزونى*، ثوري*، جاموسى*، شقايقى*، سفرجلى*، زورقى* و صليبى* از اين* جمله*اند. به* طوري* كه* از منابع* برمى*آيد، اين* نام*گذاريها در 9 مورد نخست* به*شكل* منطقةالبروج* در صفحة عنكبوت* مربوط مى*شود، يعنى* منطقةالبروج* دراين*اسطرلابها، به* ترتيب* به* شكلهاي* برگ* مورد، طبل*، خرچنگ*، خربزه*، حلزون*، سر گاو، سر گاوميش*، برگ* شقايق* و گلابى* است*(بيرونى*،همان*، 297- 298، الدرر...، 116-124؛ مراكشى*، 2/69- 78؛ i/725 , 2 .(ei
از اين* ميان*، اسطرلابهاي* طبلى*، سرطانى*، ثوري*، جاموسى*، شقايقى* و زورقى*، بدون* آنكه* تغييري* در ساختمان* آنها لازم* آيد، براي* هر دو نيمكره* به* كار مى*رفته*اند و در آنها ميان* شمالى* و جنوبى* تفاوتى* نبوده* است* (بيرونى*، استيعاب*، گ* 36 الف* - ب*، 40 الف*، الدرر، همانجا؛ مراكشى*، 2/68 -70). چنانكه* در شرح* ساختمان* اسطرلاب* ديديم*، اسطرلابهايى* كه* براي* رصد ستارگان* و اندازه*گيري* مختصات* آنها از نيمكرة جنوبى* لازم* است*، با اسطرلابهايى* كه* در نيمكرة شمالى* به* كار مى*روند، تفاوتهايى* در ساختمان* عنكبوت* و صفيحه*ها، شامل* جا به* جايى* در مدارهاي* رأس* السرطان* و رأس* الجدي*، و نيز در تصوير دواير ارتفاع* (مقنطرات *) دارند؛ در حالى* كه* در اسطرلابهاي* ياد شده*، اين* تفاوتها از ميان* برداشته* شده* است*. درمورد اسطرلاب* زورقى* كه* به* ابتكار ابوسعيد سجزي* ساخته* شده* است*، يك* ويژگى* مهم* ديگر نيز جلب* توجه* مى*كند. بيرونى* كه* خود نمونه*اي* از اين* اسطرلاب* را ديده* است*، پس* از ستايش* آن* و سازنده*اش* گويد: «اين* اسطرلاب* برپاية اعتقاد برخى* اهل* نظر كه* حركت* كلى* مرئى* را از آن*ِ زمين*، و از غرب* به* شرق* مى*دانند، ساخته* شده* است*». وي* مى*افزايد: هندسه*دانان* و فلك*شناسان* در رد اين* نظر سخنى* ندارند و استدلال* در نقض* اين* اعتقاد موكول* به* فلاسفة طبيعى* است* (بيرونى*، استيعاب*، گ* 36 الف* - 37 ب*؛ نيز نك: ويدمان*، .(ii/665 اين* ظاهراً نخستين* كاربرد نظرية حركت* وضعى* زمين* در ميان* اخترشناسان* مسلمان* است*. مراكشى* 3 قرن* پس* از سجزي* و دو قرن* پس* از بيرونى* اين* نظر را با قاطعيت* رد مى*كند و به* ابن* سينا و رازي* استناد مى*ورزد (2/74).
متأسفانه*، چون* از انواع* ياد شده* نمونه*اي* باقى* نمانده* است*، هيچ*گونه* داوري* علمى* دربارة آنها ممكن* نيست* (هارتنر، .(2544-2545
كاربردهاي اسطرلاب
ايرانيان در ابتدا ، از استرلاب براي تعيين محاسبات نجومي استفاده مي*كردند. آنها به تدريج در تجهيز و تكميل آن كوشيدند. بدين ترتيب علاوه بر آنكه فاصله خورشيد با زمين و ماه و ديگر ستارگان را بوسيله استرلاب تعيين كردند، توانستند از اين وسيله چندكاره در موارد زير هم استفاده كنند. تعيين ساعات شب و روز ، اندازه* گيري ارتفاعات كوهها و عمق درياها ، تعيين طول نصف*النهار و مدارها و خط استوا ، تعيين قبله و وقت صبح و ظهر و شب ، معين كردن درجات پهنا و درازي زمين ، تعيين مسير ستارگان ، شناخت اثرات اجرام آسماني بر*كردار و انديشه آدميان.
بوسيله اسطرلاب ، زمان حركت خورشيد را در 365 روز و يك چهارم روز (يك سال) معين كرده و شروع و پايان اعتدال بهاري و زمستاني را مشخص مي*كردند. آنها كه در استفاده از استرلاب داناتر بودند، عقيده داشتند كه در آسمان 28 منزل وجود دارد و اگر آن را بر اساس محاسبات رياضي حساب كنند، 12 ماه سال پديد مي*آيد. آنان خوب و بد زندگي انسانها را از تاثير برجهاي دوازده*گانه بر ستارگان اعلام مي*كردند. مثلا هر گاه ضمن محاسبات نجومي ، زهره و مشتري در كنار هم قرار مي*گرفتند آن را براي تاج *گذاري ، مسافرت ، بازرگاني ، درختكاري و زناشويي ، مبارك و فرخنده مي*دانستند.
اسطرلاب بيش از ۳۰۰ كاربرد دارد به برخي از كاربرد*هاي نجومي آن در زير اشاره شده*است:
نمايش آسمان در لحظه دلخواه
محاسبه زمان طلوع و غروب اجرام آسماني در زمان دلخواه
اندازي گيري فواصل و ارتفاعات با روشهاي هندسي و مثلثاتي
محاسبه مكان اجرام آسماني در آسمان
تعيين زمان از طريق مشاهده اجرام آسماني
تعيين طول روز و طول شب
يكي ديگر از كاربرد*هاي اسطرلاب در زمان*هاي گذشته طالع بيني بوده*است.قديميان اعتقاد داشتند كه صورت فلكي اي كه در لحظهٔ تولد هر كس، در حال طلوع است، صورت فلكي طالع آن فرد است. آن*ها براي هر يك از آن صورت فلكي*ها خصوصياتي را در نظر گرفته بودند كه همان خصوصيات فرد بودند. اما آن*ها فقط از صورت فلكي*هاي دايره البروجي براي اين كار استفاده ميكردند كه اين صورت فلكي*ها در اسطرلاب نشان داده شدند و به كمك اسطرلاب به راحتي مي*توان صورت فلكي طالع هر فرد را، با دانستن موقعيت خورشيد در آن لحظه، مشخص كرد
تعيين* وقت* به* كمك* اسطرلاب*: ابتدا بايد ارتفاع* يك* جرم* سماوي*، مثلاً خورشيد را تعيين* كرد. براي* اين* كار ربع* ارتفاع* را به* سوي* خورشيد مى*گيريم* و عضاده* را مى*چرخانيم* تا خورشيد از ميان* سوراخهاي* هر دو لبنه* ديده* شود، مُري* عضاده* بر مدرج* ارتفاع*، ارتفاع* خورشيد را نشان* مى*دهد. آنگاه* صفيحه*اي* را كه* عرض* جغرافيايى* مكان* اندازه*گيري* (يا نزديك*ترين* عرض* جغرافياي* به* آن*) را در بردارد، در زير عنكبوت* قرار مى*دهيم*. عنكبوت* را مى*چرخانيم* تا طالع* آفتاب*، يعنى* برج* و درجه*اي* كه* خورشيد در آن* قرار دارد (مثلاً دهم* ميزان*)، بر مقنطره*اي* قرار گيرد كه* برابر ارتفاع* خورشيد است*. در اينجا، درجه*اي* را كه* مري* رأس*الجدي* بر درجات* 360 گانة حجره* نشان* مى*دهد، به* خاطر مى*سپاريم*. آنگاه* طالع* آفتاب* (مثلاً دهم* ميزان*) را بر افق* مشرق* قرار مى*دهيم*؛ بار ديگر درجه*اي* را كه* مري* رأس* الجدي* نشان* مى*دهد، در نظر مى*گيريم*. تفاضل* اين* دو درجه* مقدار قوسى* است* كه* خورشيد از لحظة برآمدن* تا زمان* اندازه*گيري* پيموده* است* و آن*را داير گذشته* از روز خوانند. از آنجا كه* خورشيد در هر ساعت* 15 از مدار خود را مى*پيمايد، اگر اين* تفاضل* مثلاً 82 باشد، با محاسبة زير مقدار زمانى* كه* از برآمدن* آفتاب* گذشته* است*، به* دست* مى*آيد:
5 ساعت* و 28 دقيقه* = 82 15
(نك: بيرونى*، التفهيم*، 300-301، 305-306؛ صوفى*، 52؛ نصيرالدين*، 9-10).
اسطرلابهاي* به* جا مانده*
از اسطرلابهاي* قديم* يونان* نمونه*اي* به* جا نمانده* است*؛ اما مسلمانان* پس* از آشنايى* با اين* ابزار هزاران* اسطرلاب* ساختند كه* از آن* ميان* شايد در حدود 800 نمونه* باقى* مانده* باشد. شمار اندكى* از اين* رقم* مربوط به* دوران* شكوفايى* دانش* نجوم* در جهان* اسلام*، و بقيه* مربوط به* سده*هاي* بعد، يعنى* دورانى* است* كه* هيچ*گونه* نوآوري* قابل* ذكري* در كار نبوده* است*. در حقيقت*، چنانكه* گفته* شد، جهان* اسلام* طى* همان* دوران* به* چنان* اوجى* در اين* فن* دست* يافته* بود كه* تا قرنها پس* از آن*، براي* دانشمندان* هيچ* ملتى* دست* يافتنى* نبود (هارتنر، 2535 ؛ كينگ*، «مجموعه*ها»، .(106 در مجموع*، اسطرلابهايى* كه* در ايران*، يا به* دست* صنعتگران* ايرانى* ساخته* شده*، در دقت* هندسى* و زيبايى* بسيار برتر از اسطرلابهاي* ساخت* ديگر اقوام* تشخيص* داده* شده*اند. دقت* و صحت* اسطرلابهاي* ساخت* ايرانيان*، بيشتر از آن*روست* كه* اين* اسطرلابها به* دست* خود اخترشناسان* ايرانى* و يا زير نظر ايشان* ساخته* مى*شده*اند (نك: هارتنر، همانجا).
برپاية يكى* از گزارشها از مجموع* 165 اسطرلاب* كهن* مربوط به* مشرق* زمين* كه* با دقت* موردبررسى* قرار گرفته*اند، 65 نمونه* ساخت* ايرانيان*، 27 نمونه* ساخت* مسلمانان* هندوستان*، 8 نمونه* ساخت* هندوان*، 21 نمونه* ساخت* عربها (يعنى* مصريان*، سوريان* و عراقيان*)، و 42 نمونه* ساخت* صنعتگران* اسپانيا و مسلمانان* شمال* افريقا، و دو نمونه* ساخت* يهوديان* است*. به* طوري* كه* ملاحظه* مى*شود در اين* فهرست* ايرانيان* در رأس* قرار دارند (همانجا).
بيشتر آنچه* از اسطرلابهاي* كهن* باقى* مانده* است*، در موزه*هاي* بزرگ* اروپا به* ويژه* در انگلستان*، اسپانيا، ايتاليا نگهداري* مى*شود (فرنسيس*، 9-10؛ هارتنر، 2535 ,2532 ؛ كينگ*، همانجا).
مورلى*1 بر آن* است* كه* كهن*ترين* اسطرلاب* موجود ساخت* احمد بن* خلف* مروزي* است* و در 293ق*/906م* براي* مقتدر، خليفة عباسى* ساخته* شده* است*، اما درِكِر2 تاريخ* ساخت* آن*را 339ق*/950م* مى*داند و آ. داسكيو3 بر آن* است* كه* اين* اسطرلاب* در سدة 12 يا 13م* از روي* يك* نمونة قديمى* ساخته* شده* است* (هارتنر، .(2532
احتمالاً كهن*ترين* اسطرلابى* كه* تاكنون* باقى* مانده*، در 374ق*/984م* به* دست* دو برادر اصفهانى* به* نامهاي* احمد و محمد بن* ابراهيم* در اصفهان* ساخته* شده* است*. اين* اسطرلاب* كه* به* رغم* كهنگى*، مهارت* سازندگانش* را به* خوبى* نشان* مى*دهد، در موزة اشمولين* ا¸كسفرد نگهداري* مى*شود (همانجا).
اينك* از چند اسطرلاب* ديگر نيز كه* جالب* توجه* شمرده* شده*اند، ياد مى*شود:
1. اسطرلاب* محمد بن* ابى*القاسم* بن* بركان*، ساخته* شده* در 496ق*/ 1103م*. اين* اسطرلاب* در موزة تاريخ* علم* در فلورانس* نگهداري* مى*شود (نك: همو، .(2535
2. اسطرلاب* حامد بن* محمود اصفهانى*، ساخته* شده* در 547ق*/ 1152م*. اين* نمونه* نيز در موزة تاريخ* علم* در فلورانس* نگهداري* مى*شود (همانجا).
3. يك* اسطرلاب* قديمى* كه* تاريخ* ساخت* آن* معلوم* نيست*، ساخته* شده* در اندلس* كه* در نورمبرگ* نگهداري* مى*شود (كينگ*، همان*، .(108
4. اسطرلاب* محمد بن* سهلى*، كه* در 483ق*/1090م* در والنسيا ساخته*شده*،و اكنون* در مؤسسةاسميتسون*واشينگتن* نگهداري*مى*شود (گلدشتاين*، .(19
5. اسطرلاب* احمد بن* كمال*، كه* ظاهراً كهن*ترين* اسطرلابى* است* كه* در دارالا¸ثار العربية بغداد نگهداري* مى*شود. تاريخ* ساخت* آن* معلوم* نيست*، ولى* از نوشته*هاي* آن* كه* به* خط كوفى* است*، چنين* مى*نمايد كه* در سدة 4ق* ساخته* شده* است* (فرنسيس*، 12
تأليفات* در زمينة اسطرلاب*
آگاهى* از آثاري* كه* پيش* از اسلام* دربارة اسطرلاب* نوشته* شده*، بسيار اندك* است*. بطلميوس* در كتاب* پنجم* مجسطى* (ص* بخش* كوتاهى* با عنوان* «دربارة ساختمان* اسطرلاب*» آورده* است* كه* چنانكه* گفتيم*، در حقيقت* به* ذات*الحلق* مربوط مى*شود ( پاولى*، ؛ ii(2)/1798 تومر، 323 )؛ اما در منابع* اسلامى* كتابى* مستقل* دربارة اسطرلاب* نيز به* وي* نسبت* داده* شده* كه* موردتوجه* مؤلفان* كتابهاي* تاريخ* علم* قرار گرفته* است*. يعقوبى* (ص* 112-113) از اثري* در اين* زمينه* نام* مى*برد كه* احتمالاً در سدة 2ق*/8م* به* عربى* ترجمه* شده* است*. اين* نسخه* بر جا نمانده* است*، اما ترجمه*هاي* لاتين* و عبري* كتابى* دربارة اسطرلاب* در دست* است* كه* بطلميوس* مؤلف* آن* شمرده* مى*شود (اشتاين*اشنايدر، 216 ؛ نيز نك: V/173, gas, .(183-184
در منابع* كهن* عربى* اثري* نيز با عنوان* رسالة فى* العمل* بالاسطرلاب* به* تئون* اسكندرانى* كه* از شارحان* آثار بطلميوس* به* شمار مى*رود، نسبت* داده* شده* است* (ابن* نديم*، 328؛ قفطى*، 108؛ تومر، همانجا؛ نيز نك: V/180-183 .(gas,
از يوحناي* نحوي* رسالة ارزشمندي* دربارة شيوة ساختن* و كاربرد اسطرلاب* به*زبان* يونانى*برجا مانده* ؛هارتنر، i/421-422šö—¤‘¨)–¨ 2532 ؛ تومر، همانجا).
در منابع* عربى* همچنين* از ابيون* بطريق* كه* شايد اندكى* پيش* از اسلام* مى*زيسته*، به*عنوان* مؤلف* رساله*اي* در اسطرلاب* به*زبان* يونانى*،و نيز نخستين*كسى*كه*اسطرلاب*مسطح* اخته*است*،ياد مى*شود.گفته*مى*شود كه* رسالة وي* شامل* 157 باب* بوده*، و ثابت* بن* قره* آن*را به* عربى* درآورده* است*. شايان* ذكر است* كه* در رسالة المقياس* المرجح* فى* العمل* بالاسطرلاب* كه* اشتباهاً به* بيرونى* نسبت* داده* شده* است*، گفته* مى*شود كه* ثابت* بن* قره* در رساله*اي* با عنوان* العمل* بالاسطرلاب*، ابرخس* را مبتكر اسطرلاب* كروي* و نيز اسطرلاب* مسطح* شمرده*، و در عين* حال* به* تسطيح* اسطرلاب* توسط لاب* اشاره* كرده* است*. اين* سخن* از آن*رو شگفت* مى*نمايد كه* يگانه* رسالة منسوب* به* ثابت* بن* قره* با عنوان* ياد شده*، همان* ترجمة رسالة ابيون* بطريق* است* و داستان* لاب*، ويژة رسائل* عربى* است*. همچنين* قابل* تصور نيست* كه* دانشمندي* مانند ثابت* ابن* قره* آن* را باور كرده* باشد (ابن* نديم*، 330، 342؛ بيرونى*، قطعه*اي* از مقدمه*...،67؛ نيز نك: كينگ*، «ريشه*»، 52 ,51 ؛ قفطى*، 97؛ .(gas,vi/163 رساله*اي* نيز به* زبان* سريانى* در وصف* اسطرلاب* از سِوِروس* سبوخت*1، اسقف* قنسرين* (سدة 1ق*/7م*) در دست* است* (هارتنر، تومر، همانجاها؛ سارتن*، .(i/493
از مجموعة شواهد چنين* برمى*آيد كه* پيش* از آشنايى* مسلمانان* با اسطرلاب*، شمار اخترشناسانى* كه* به* پژوهش* و تأليف* دربارة اين* ابزار اهتمام* مى*ورزيده*اند، چندان* زياد نبوده*، و در نتيجه* رسائل* چندانى* هم* در اين* زمينه* نوشته* نشده* است*، در حالى* كه* طى* دوران* شكوفايى* دانش* نجوم* در سرزمينهاي* اسلامى*، صدها رساله* دربارة اسطرلاب* تأليف* شد. شمار آنچه* از اين* رساله*ها به* جا مانده*، از 200 متجاوز است* كه* بيشتر آنها نيز مورد بررسى* قرار نگرفته*اند (فرنسيس*، 9-10؛ عواد، 155؛ كينگ*، «مجموعه*ها»، .(166
كهن*ترين* رساله*اي* كه* در جهان* اسلام* دربارة اسطرلاب* نوشته* شده*، الجامع* فى* الاسطرلاب* علماً و عملاً نام* دارد و به* جابر بن* حيان* منسوب* است*. ابن* مشاط سرقسطى* (سدة 5ق*/11م*) اين* رساله* را كه* گويا شامل* هزار مسأله* بوده*، در قاهره* ديده*، و آن*را بى*همانند يافته* است* (صاعد، 61؛ قفطى*، 160-161؛ زوتر، 3 ؛ vi/134 .(gas, جملاتى* از اين*رساله* در غايةالحكيم* منسوب* به*مجريطى*نقل* شده*است*(همانجا). اينك* از مهم*ترين* آثاري* كه* در اين* زمينه* نوشته* شده* است*، ياد مى*شود:
1. العمل* بالاسطرلاب*، يا صنعة الاسطرلاب* و العمل* به*، از ماشاءالله* يهودي*. چنانكه* پيش*تر اشاره* شد، اصل* عربى* آن* از ميان* رفته*، اما ترجمة لاتين* آن* باقى* مانده* است*. اين* ترجمه* در سده*هاي* ميانه* در اروپا بسيار متداول* و موردتوجه* بوده* است*. در حدود 200 نسخة خطى* از اين* ترجمه* در دست* است* و از 1503 تا 1583م* چندين*بار به* چاپ* رسيده* است*؛ اما به* رغم* اهميت* و شهرت* بسياري* كه* داشته*، بررسى* قابل* توجهى* دربارة آن* صورت* نگرفته* است* (ابن* نديم*، 333؛ زوتر، 6 -5 ؛ كونيچ*، ؛ x/42 كينگ*، «ريشه*»، .(47-48
2. العمل* بالاسطرلاب* المسطح*، از ابراهيم* بن* حبيب* (ابن* نديم*، 332؛ زوتر، 3 ؛ نالينو، 147- 148).
3. العمل* بالاسطرلاب*، از محمد بن* موسى* خوارزمى* (ابن* نديم*، همانجا؛ زوتر، .(10 و يدمان* بخشى* از اين* رساله* را كه* تصور مى*شد از ميان* رفته* باشد، در ميان* نسخه*هاي* خطى* برلين* يافت* و به* آلمانى* ترجمه* كرد (شوي*، .(ii/747
4. العمل* بالاسطرلاب*، از احمد بن* عبدالله* مروزي* (ابن* نديم*، 334؛ قفطى*، 170؛ زوتر، .(12
5. العمل* بالاسطرلاب*، از على* بن* عيسى* منجم* (ابن* نديم*، 342؛ زوتر، .(13 اين* اثر در 1912م* در بيروت* به* چاپ* رسيد. كارل* شوي* آن*را به* آلمانى* ترجمه* كرد و در 1927م* در مجلة ايزيس* منتشر ساخت* (شوي*، .(ii/613-628
6. برهان* صنعة الاسطرلاب*، از محمد بن* صباح* و ابراهيم* بن* صباح* (ابن* نديم*، 335؛ قفطى*، 59؛ زوتر، .(19
7. رسالة فى* عمل* الاسطرلاب*، از محمد بن* موسى* بن* شاكر (بيرونى*، استيعاب*، گ* 56 الف*؛ زوتر، 20 ؛ نيز نك: Vi/147 .(gas,
8. رسالة فى* العمل* بالاسطرلاب*، از حامد بن* على* واسطى*. نسخه*اي* از آن* در كتابخانة احمد ثالث* موجود است* (نك: همان*، .(vi/207
9. رسالة فى* الاسطرلاب*، از ابراهيم* بن* سنان*. اين* اثر در 1362ق* در حيدرآباد دكن* چاپ* شده* است*.
10. العمل* بالاسطرلاب*، از عبدالرحمان* صوفى*. اين* اثر در 1381ق* از روي* نسخة خطى* كتابخانة ملى* پاريس* كه* ناقص*، و تنها شامل* 386 باب* است*، در حيدرآباد دكن* چاپ* شد. در 1406ق*/1986م* چاپ* تصويري* نسخة ديگري* از آن*، شامل* 402 باب* در اشتوتگارت* انتشار يافت*. اين* نسخه* در همان* سال* با ويرايش* و تحقيق* على* عمراوي* در رباط چاپ* شد. عبدالرحمان* صوفى* يك* كتاب* مفصل*تر نيز دربارة اسطرلاب* و شيوة كار با آن*، شامل* 760 ،1باب* تأليف* كرده* است* كه* از كتاب* منسوب* به* جابر بن* حيان* در اين* زمينه* نيز كلان*تر، و احتمالاً مفصل*ترين* كتابى* است* كه* تا روزگار وي* در اين* فن* تأليف* شده* است*. متأسفانه*، بخش* بزرگى* از اين* اثر شامل* 960 باب* از ميان* رفته* است*، اما تلخيصى* از آن* به* قلم* مؤلف* شامل* 170 باب* باقى* مانده* است*. چاپ* تصويري* آن* نيز در 1406ق*/1986م* در اشتوتگارت* انتشار يافت*.
11. رسالة فى* صنعة الاسطرلاب* و العمل* بها، از مسلمة بن* احمد مجريطى*. نسخه*اي* از آن* در كتابخانة اسكوريال* نگهداري* مى*شود. اين* رساله* به*لاتين* نيز ترجمه* شده* است* (زوتر، 76 ؛ نيز نك: Vi/226- gas, .(227
12. رسالة فى* عمل* الاسطرلاب*، از ابوسعيد سجزي*. نسخه*اي* از آن* در كتابخانة ملى* شيراز نگهداري* مى*شود (زوتر، 80 ؛ vi/ gas, .(225-226
13. رسالة فى* الاسطرلاب*، از كوشيار بن* لبان* (براي* نسخه*هاي* خطى*، نك: زوتر، 84 -83 ؛ vi/248 .(gas,
14 و 15. رسالة دوائر السماوات* فى* الاسطرلاب* و رسالة فى* الاسطرلاب*، هر دو از ابونصر منصور بن* عراق* (وي* اين* دو رساله* را براي* ابوريحان* بيرونى* نوشته* است*).
16. رسالة فى* صنعة الاسطرلاب* بالطريق* الصناعى*، از همو.
17. مقالة فى* منازعة اعمال* الاسطرلاب*، از همو. ابونصر طى* اين* مقاله* دربارة اختلاف*نظر ميان* ابوحامد صغانى* و اخترشناسان* ري* در زمينة شيوة كاربرد اسطرلاب* داوري* كرده* است*.
4 اثر ياد شده* (شم 14-17) در 1366ق*/1947م* در حيدرآباد دكن* به* چاپ* رسيده* است*.
18. كتاب* فى* العمل* بالاسطرلاب*، از ابن* سمح*. نسخه*اي* از اين* اثر در كتابخانة اسكوريال* نگهداري* مى*شود (همان*، .(vi/249
19. العمل* بالاسطرلاب* و ذكر آلاته* و اجزائه*، از ابن* صفار. از اين* اثر نسخه*هاي* خطى* متعدد، و نيز دو ترجمة لاتين* در دست* است* (صاعد، 70؛ كونيچ*، ؛ x/51 سارتن*، ؛ i/717 براي* نسخه*هاي* خطى*، نك: Vi/250 .(gas,
20. اختصار علم* الاسطرلاب*، از ابن* مشاط سرقسطى*. اين* اثر همراه* با ترجمة اسپانيايى* و توضيحات* در 1884م* در غرناطه* چاپ* شده* است* (نك: عواد، 156).
21. رسالة فى* علم* الاسطرلاب*، از بيرونى*. نسخة عكسى* آن* در كتابخانة مركز موجود است*.
22. استيعاب* الوجوه* الممكنة فى* صنعة الاسطرلاب*، از همو، نسخة عكسى* اين* اثر نيز در كتابخانة مركز موجود است* (نيز نك: زوتر، .(97-98
23. الدرر فى* سطح* الاكر، از همو. اين* اثر همراه* با ترجمة انگليسى* احمد دلال* درج* 1 مجلة «تاريخ* علوم* عربى* و اسلامى*1» چاپ* شده* است*.
24. بيست* باب* در معرفت* اسطرلاب*، از نصيرالدين* طوسى*. اين* اثر در 1335ش* به* كوشش* مدرس* رضوي* چاپ* شده* است*.
25. رساله* در ساختن* اسطرلاب*، از غياث*الدين* جمشيد كاشانى* (نك: آستان*...، 148).
همچنين* در ميان* كتابهاي* فن* نجوم* غالباً به* شكل* گسترده* طى* فصل* يا فصولى* به* موضوع* اسطرلاب* و اجزاء آن* و چگونگى* كار با آن* پرداخته* شده* است*. از اين* جمله*اند: المدخل* الى* علم* احكام* النجوم* از ابونصر قمى*، افراد المقال* فى* امر الظلال* از بيرونى*، التفهيم* لاوائل* صناعة التنجيم* از همو، روضة المنجمين* از شهمردان* بن* ابى* الخير رازي* و جامع* المبادي*´ و الغايات* فى* علم* الميقات* از ابوعلى* مراكشى*. دربارة انواع* ويژة اسطرلاب* - كه* پيش*تر از آنها ياد شد - نيز رسائلى* نوشته* شده* است* كه* به* مهم*ترين* آنها اشاره* مى*شود:
1. رسالة فى* الاسطرلاب* المسرطن*، از ابوسعيد سجزي*.نسخه*اي* از اين* اثر در كتابخانة آستان* قدس* موجود است* (همان*، 49).
2. الاسطرلاب* الزورقى*، از همو vi/226) .(gas,
3. رسالة فى* الاسطرلاب* السرطانى* المجنح*، از ابونصر عراق* (همان*، .(vi/245
4. رسالة فى* الاسطرلاب* السرطانى* المجنح*، از محمد بن* نصر بن* سعيد. نسخه*اي* از اين* اثر در كتابخانة اسكوريال* نگهداري* مى*شود (عواد، .(177
5. رسالة فى* عمل* الاسطرلاب* المسرطن*، از ابونصر احمد بن* زرير. نسخه*اي* از اين* اثر در ليدن* موجود است* (زوتر، .(195
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)