نگاهي به تاريخچه زندان
نهادها- گروه اجتماعي:
با اينكه راجع به وضع زندانهاي ايران در دوران باستان اسناد و مداركي در دست نيست اما آنچه كه مسلم است در قلعهها، زندانهايي بنا ميشد و پادشاهان و حكمرانان، مخالفين خود را در آنجا زنداني ميكردند.حبس جزء مجازاتها نبود بلكه وسيلهاي براي از ميان بردن بي سر و صداي اشخاص بلند مرتبتي بود كه وجودشان براي كشور و يا پادشاه خطر داشت.قلعه مستحكمي در گل گرد (در مشرق شوشتر در خوزستان) بود كه «گيل گرد يا اندهشن» نام داشت و آنرا «انوشبرد يا قلعه فراموشي» نيز ميخواندند زيرا نام زندانيان و حتي آن مكان را كسي نبايد بر زبان ميراند.در تاريخ نقل شده كه قباد پادشاه ايران به مذهب مزدك گرويد مغان و بزرگان قوم اجتماع كرده او را خلع و جاماسب برادر او را بر تخت نشاندند.
جاماسب برادر خود قباد را (در سال ٤٩٨ ميلادي) در قلعه فراموشي حبس كرد.پس از حمله اعراب نيز هر حاكم و صاحب نفوذي در حوزه قدرت خود، محلي را براي حبس كردن افراد بنا نموده و متهمين را در آنجا نگهداري ميكرد. زندانيان وضع رقتباري داشتند.
قديميترين زندان بزرگ پايتخت نيز در دوره حكومت قاجار بنا شد، زنداني به نام انبار شاهي كه در زير نقارخانه ارك (محل فعلي بانك ملي بازار) قرار داشت و زير نظر حاجب الدوله (رئيس تشريفات) اداره ميشد . فراشباشي، رئيس اجرائيات و فراشها نگهبانان انبار شاهي بودند.
غذاي زندانيان بسيار ناچيز بود. مردم به عنوان نذر، گاهي از سوراخ زندان غذا و خوراكي براي زندانيان ميانداختند. اصلاح سر و صورت، حمام و نظافت وجود نداشت. زندانيان ده الي چهارده نفري به وسيله زنجيري كه داراي طوقهاي متعدد آهني بود بهم وصل ميشدند و انتهاي زنجير را از سوراخ در اتاق زندان به خارج برده و به وسيله ميخ آهني بزرگي مانند افسار به زمين ميكوبيدند.
فاصله طوقها از هم ١٠ سانتيمتر بود و به هريك از زندانيان دو شاخه چوبي به طول ٢٥ الي ٣٠ سانتيمتر داده ميشد تا هنگام خستگي و فشار زنجير در گردن، آنرا زير طوق قرار دهند تا از سنگيني آن كاسته شود.
براي جلوگيري از فرار زندانيان، وسط قطعه چوبي به طول ٦٠ و به قطر ٢٠ سانتيمتر را به اندازه كف پاي زنداني تراشيده و پاي زنداني را در آن قرار ميدادند و بعد قطعه چوبي را بوسيله ميخهاي بزرگي كه به «گل ميخ» معروف بود، روي آن ميكوبيدند تا مانع خروج پا از آن شود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)