همان گونه که گذشت محبّت و عشق محصول معرفت و آگاهى به حقایق است.اینک به ذکر آیات و روایات مربوط به محبّت مىپردازیم: [وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ] «1».
ولى خدا ایمان را محبوب شما قرار داد و آن را در دل هایتان بیاراست، و کفر و بدکارى و نافرمانى را ناخوشایند شما ساخت، اینان [که داراى این ویژگىها هستند] هدایت یافتهاند.
محبّت در قرآن
ایمان خط ارتباط بین انسان و اللّه است. خداى متعال در این آیه به این معنى اشاره مىکند که وقتى به شما توفیق شناخت حقایق عنایت شود آن حقایق محبوب شما خواهد شد.
[قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ] «2».
______________________________
(1)- حجرات (49): 7.
(2)- آل عمران (3): 31.
بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد، و گناهانتان را بیامرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
ادّعاى خدا دوستى بدون شناخت پیامبر صلى الله علیه و آله و اطاعت از آن حضرت که مبلّغ فرهنگ الهى است، بىمورد است. قرآن مجید بارها از مردم دعوت کرده است که پیامبر صلى الله علیه و آله را بشناسند، پیامبرى که پرونده قبل از بعثتش روشن است و از ابتداى ابلاغ نبوّت دلایل و براهین واضحى داشت و خداى متعال تمام نشانههاى نبوت را با او قرار داده بود تا براى هیچکس عذرى باقى نماند. آنان که براهین و دلایل و حجج او را دیدند و براى آنان معلوم شد که تنها عامل سعادت دنیا و آخرت آنان، پذیرش رسالت پیامبر صلى الله علیه و آله بود، به او علاقهمند شدند.
علامت آن علاقه و عشق، اطاعت از قرآن و سنّت او بود که از همین راه پاکباخته خدا شدند و در راه محبوب از همه چیز خود گذشتند و در تاریخ بشر از بهترین بندگان شایسته حق شدند.
سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار، یاسر، سمیّه، بلال و چهرههایى از این قبیل، همانان بودند که پیامبر صلى الله علیه و آله را به حقیقت شناختند و دل در گرو عشق او دادند. آنان از طریق تعلیمات آن حضرت، خدا را شناختند و در صف مقدم عاشقان حق قرار گرفتند. آرى، عشق به خدا محصول معرفت به پیامبر صلى الله علیه و آله و دین خداست که بدون این معرفت، ادّعاى عشق به خدا پندار و خیالى بیش نیست.
[یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْکافِرِینَ یُجاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَةَ لائِمٍ ذلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِیمٌ] «1».
______________________________
(1)- مائده (5): 54.
اى اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانى به خدا نمىرساند] خدا به زودى گروهى را مىآورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند؛ در برابر مؤمنانْ فروتناند، و در برابر کافرانْ سرسخت و قدرتمندند، همواره در راه خدا جهاد مىکنند، و از سرزنش هیچ سرزنش کنندهاى نمىترسند. این فضل خداست که به هر کس بخواهد مىدهد و خدا بسیار عطاکننده و داناست.
راستى بدون شناخت راه اللّه چگونه انسان به چنین صفاتى که در این آیه شریفه آمده است، آراسته گردد؟ انسان تا معرفت به صراط مستقیم پیدا نکند، از راهى غیر از فکر، اندیشه و معرفت و شناخت، عشق پیدا نکرده و به مراتب عارفان دست پیدا نمىکند. این راه خداست که انسان پس از مطالعه و دقّت در آن، مىیابد که تنها راه نجات است. بنابراین چگونه انسان بعد از یافتن راه نجات، به آن عشق پیدا نکند و به لوازم آن دل نبدد؟
راه نجات، راه خداست و سرانجام به او پایان مىپذیرد، پیمودن این راه، محبّت به اوست و محبّت به او مهمترین راه رسیدن به عشق است. عشقى که از درجات عرفان و مرتبه عارفان است بنابراین هر چه شناخت ومعرفت بیشتر، عشق شعلهورتر و آتشینتر خواهد بود. این است که آیه شریفه مىفرماید: [وَ یُحِبُّونَهُ] انسانهایى که به شدّت به خداى متعال عشق مىورزند. همین عشق عامل حرکت آنان به سوى اوست و مرکب این راه همان برنامههایى است که در آیه ذکر شده است. اینان فراق بین خود و محبوب را با انجام شایستهترین اعمال که دستور خود حق است، به وصل تبدیل مىکنند.
[وَ الَّذِینَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ] «1».
ولى آنان که ایمان آوردهاند، محبّت و عشقشان به خدا بیشتر و قوىتر است.
ایمان آورندگان چرا نهایت عشق را به خدا نداشته باشند؟ مگر جز حضرت حق کسى مىتواند چنین صفاتى داشته باشد:
خالق، بارى، مصوّر، اول، آخر، ظاهر، باطن، رازق، بدیع، مقدّر، مدبّر، حکیم، مطهّر، منوّر، میسّر، مبشّر، منذر، مقدّم، مؤخّر، عاصم، قائم، دائم، راحم، سالم، حاکم، عالم، قاسم، قابض، باسط، غنىّ، وفىّ، علىّ، مَلىّ، حفىّ، رضىّ، زکىّ، بدىّ، قوىّ، ولىّ، احد، واحد، شاهد، ماجد، حامد، راشد، باعث، وارث، ضارّ، نافع، مانع، دافع، رافع، صانع، سامع، جامع، شافع، واسع، موسع، جلیل، جمیل، وکیل، کفیل، دلیل، قبیل، مدیل، منیل، مقیل، محیل، غافر، ساتر، قادر، قاهر، فاطر، جابر، ذاکر، ناظر، ناصر، عفوّ، غفور، صبور، شکور، رؤوف، عطوف، مسئول، ودود، سبّوح، قدّوس، ناطق، صادق، فالق، فارق، فاتق، راتق، سابق، سامق، سمیع، رفیع، منیع، کبیر، قدیر، خبیر، مجیر «2».
مگر انسان با شناخت این صفات به این معنى نمىرسد که همه چیز انسان اوست و غیر او چیزى نیست، در این صورت چرا انسان کمال عشق را به فرموده آیه شریفه، مخصوص به حقّ نگرداند.
این نکته را نیز نباید ناگفته گذاشت: آنان که از طریق معرفت عاشق حقّند، خداوند هم عاشق آنان است و در حقیقت این عشق طرفینى است، عشق عبد به حق و عشق حق به عبد، خداى بزرگ در قرآن مجید در ده مورد به بندگان عزیزش،
______________________________
(1)- بقره (2): 165.
(2)- دعاى جوشن کبیر.
آنان که در عشق و عمل مىسوزند، اعلام محبّت و عشق کرده است.
گوشهاى از محبّت حق در قرآن
اینک تنها به ذکر موارد محبّت حق به عبد اشاره مىکنیم و شرح هر کدام را به تناسب ذکر خواهیم نمود.
[إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ] «1».
یقیناً خدا کسانى را که بسیار توبه مىکنند، و کسانى را که خود را [با پذیرش انواع پاکىها از همه آلودگىها] پاکیزه مىکنند. دوست دارد.
در اینجا باید توجه داشت که منظور از طهارت در آیه شریفه طهارتى است که به دستور خداى متعال به دست مىآید، نه این که هرکس که خود را شستشو دهد مورد محبّت خدا قرار گیرد.
[فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ] «2».
و چون تصمیم گرفتى بر خدا توکل کن؛ زیرا خدا توکل کنندگان را دوست دارد.
[قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ] «3».
بگو: اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروى کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد.
در این آیه اطاعت از پیامبر صلى الله علیه و آله علّت محبّت حق به عبد است.
______________________________
(1)- بقره (2): 222.
(2)- آل عمران (3): 159.
(3)- آل عمران (3): 31.
[بَلى مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ وَ اتَّقى فَإِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَّقِینَ] «1».
آرى، هر که به پیمان خود [در تعهد به اجراى احکام دین] وفا کرد، و [در همه امور زندگى] تقوا پیشه ساخت، [بداند که] یقیناً خدا تقوا پیشگان را دوست دارد.
[الَّذِینَ یُنْفِقُونَ فِی السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْکاظِمِینَ الْغَیْظَ وَ الْعافِینَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُحْسِنِینَ] «2».
آنان که در گشایش و تنگ دستى انفاق مىکنند، و خشم خود را فرو مىبرند، و از [خطاهاىِ] مردم در مىگذرند و خدا نیکوکاران را دوست دارد.
[وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطِینَ] «3».
و اگر میانشان داورى کردى به عدالت داورى کن؛ زیرا خدا عدالت پیشگان را دوست دارد.
[وَ کَأَیِّنْ مِنْ نَبِیٍّ قاتَلَ مَعَهُ رِبِّیُّونَ کَثِیرٌ فَما وَهَنُوا لِما أَصابَهُمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ما ضَعُفُوا وَ مَا اسْتَکانُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ] «4».
چه بسا پیامبرانى که انبوهى دانشمندانِ الهى مسلک [و کاملان در دینِ] به همراه او با دشمنان جنگیدند، پس در برابر آسیبهایى که در راه خدا به آنان رسید، سستى نکردند و ناتوان نشدند و [در برابر دشمن] سر تسلیم و فروتنى فرود نیاوردند و خدا شکیبایان را دوست دارد.
______________________________
(1)- آل عمران (3): 76.
(2)- آل عمران (3): 134.
(3)- مائده (5): 42.
(4)- آل عمران (3): 146.
[یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ مِنْکُمْ عَنْ دِینِهِ فَسَوْفَ یَأْتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ] «1».
اى اهل ایمان! هر کس از شما از دینش برگردد [زیانى به خدا نمىرساند] خدا به زودى گروهى را مىآورد که آنان را دوست دارد، و آنان هم خدا را دوست دارند.
[إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الَّذِینَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کَأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ] «2».
خدا کسانى را دوست دارد که صفزده در راه او جهاد مىکنند [و از ثابت قدمى] گویى بنایى پولادین و استوارند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)