صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 26

موضوع: دانستنی های تاسوعاى حسينى

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    دانستنی های تاسوعاى حسينى

    نويسنده:اصغر عرفان

    اشاره

    نينوا، نام ديگر كربلا؛ منطقه‏اى در كوفه، سرزمينى كوچك. هيچ انقلابى در تاريخ اسلام از نظرگاه جغرافيايى كوچك‏تر از كربلا نيست.
    72تن؛ همه لشكر حسين عليه‏السلام ، روياروى سى هزار كس. هيچ انقلابى در تاريخ اسلام از نظر كميت، كمتر از كربلا نيست.
    هشت روز؛ از اول رسيدن به اين سرزمين و شايد هشت ساعت، همه واقعه. هيچ انقلابى در تاريخ اسلام از نظر طول زمان وقوع حادثه كوتاه‏تر از كربلا نيست.
    اين حادثه، بحق، بزرگ‏ترين، شگفت‏ترين و پرارج‏ترين بخش تاريخ اسلام و تاريخ شيعه است. اين جغرافيا، جغرافياى كشف همه زيبايى‏ها و عظمت‏ها و بايسته‏هاى زندگى انسان است.
    اين مقاله، جرعه‏اى است از اقيانوس اين همه كرامت و شكوه، با نگاهى ويژه به جان‏سوزى و عطش‏ناكى روز نهم؛ تاسوعا، و سقاى تشنه‏لبى كه اين روز را به حرمت و معرفت او سينه مى‏زنند؛ حضرت ابوالفضل.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    معناى عباس

    ريشه‏دار از رشادت على، شير بيشه دلاورى، حيدر مكرر، شگرفى معناى برادر، شكوه واژه عمو، قيامت قامت، قمر بنى بشر، علم‏دار عاطفه، بيرق‏دار معرفت، غيرت الهى، مؤلف وفا، فاتح فتوت، اَبِ ادب، روزه‏دار آب گوارا، مُقَسِّمِ عطش، خجالتِ هميشه فرات، سقاى تشنگى، دست‏هاى بريده عشق، مشك نااميد، گل هزار خار تير و نيزه، پيكر صدپاره، سروِ سرنگون، ساقى شهادت، قبله حاجت و... .
    عباس يعنى تا شهادت يكه‏تازى
    عباس يعنى عشق، يعنى پاك‏بازى
    با عشق بودن تا جنون، يعنى ابوالفضل
    خورشيد در درياى خون، يعنى ابوالفضل
    جوشيدن بحر وفا، معناى عباس
    لب‏تشنه رفتن تا خدا، معناى عباس
    بى دست، با شاه شهيدان دست دادن
    بى‏سر، به راه عشق و ايمان سر نهادن
    بى‏چشم ديدن چهره رؤيايى يار
    جارى شدن در ديده دريايى يار
    وقتى كه اقيانوس را در مشك مى‏ريخت
    از چشمه چشمان دريا اشك مى‏ريخت
    اين است مفهوم بلند نام عباس
    در ساحل بى‏ساحل آرام عباس



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    تو اكنون برادرى

    دست تو گلوگاه اسماعيل است. تو موسايى و علقمه، نيل. فرات بر تو گريه مى‏كند و اقيانوس براى عظمت تو له‏له مى‏زند. بر آب ايستادى؛ بر آيينه آب و خيل تشنگان تاريخ را نظاره كردى، كه تا هميشه روزگار به پاى‏بوس پاى‏مردى‏ات صف كشيده‏اند. شگفت برادرا كه تويى، تا دم‏هاى آخرى كه دم مباركت بر خاك زخم خورده مى‏ريخت، خود را برده حسين مى‏دانستى. اكنون كه گيسوان سوگوارت به خون خضاب مى‏كند، اكنون كه خون تو كُفو خداوند است، برده نيستى؛ برادرى.
    اكنون تو نه آن بنده دربندى، كه برادر خون خداوندى. سلامِ سلام بر تو باد. سلام همه سوگواران جهان بر تو باد. مشك تو، اشك همه لب‏تشنگان تاريخ است كه فرومى‏ريزد. مشك تو، اشك جوان‏مردى است كه بر مصيبت فتوت مى‏گريد. اى سروِ سرنگون! تشنگى خويش را سربلند از معاشقه موج بيرون آوردى، و دريا تشنه يك جرعه تو بود، و تو دريا را تشنه بر جا گذاشتى؛ تشنه يك جرعه لب‏هاى تو.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    شكوه معرفت

    حضور آگاهانه در كارزار سخت عطش و شماتت و شقاوت، در محاصره هزاران شمشير و تير و نيزه و تيغ كه تو را نشانه رفته‏اند، و دانستن فرجامِ مرگِ سرخ، هنر روح‏هاى بزرگ و معرفت‏هاى ژرف است، و ياران حسين عليه‏السلام از اين انگيزه‏هاى مصفا و بصيرت‏هاى پايا سرشار بودند؛ انسان‏هايى كه بينش و معرفت به راه امام، به كربلايشان آورده بود تا در بيداد ستيز و ستم، عاشقانه، درس وفادارى مرور كنند و عارفانه جان ببازند و جاودانه شوند.
    روز تاسوعا كه التهاب لحظه‏ها از جان‏گدازى واقعه فردا خبر مى‏داد، دغدغه‏ها و وسوسه‏ها، توجيه‏ها و بهانه‏ها و ترديدها و هراس‏ها مجال حضور مى‏يافت، ولى ياران حسين كه شعله يقين در جانشان افروخته بود، خوب مى‏دانستند در پناه كه منزل گرفته‏اند، چرا آمده‏اند و چه بايد بكنند. آنان هم دشمن‏شناس بودند، هم خودشناس و هم راه‏شناس. ازاين‏روست كه آن روز نهم و شبى كه به آن پيوند خورد، تجلى معرفت و عرصه شكوه و شيفتگى ياران حسين عليه‏السلام شد؛ آنان كه نه از ستم، امان‏نامه گرفتند و نه از سياهى شب، فرصت فرار. ماندند و ناب‏ترين حماسه‏ها و خالص‏ترين الگوها را رقم زدند.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    آميزه شدت و رحمت

    در قرآن مجيد، باورمندان پيامبر و همراهان او، سرسختانِ در برابر كافران و مهرمندانِ با مؤمنانند؛ يعنى روياروى ستم، همه خشم و بغض و شدتند و با دوستان و همراهان، همه رحمت و لطافت. به امام صادق عليه‏السلام گفتند: فلان كس دوست‏دار شماست، ولى در بيزارى و برائت از دشمنان شما ضعيف و ناتوان است. حضرت فرمود: «هيهات! دروغ مى‏گويد آن‏كه ادعاى دوستى ما را دارد و از دشمنان ما دورى نمى‏گزيند».
    كربلا، پايگاه قلب‏هايى است كه از محبت حسين عليه‏السلام ، سرشار و از بغض و كينه دشمن لبريزند. خاستگاه محبت و خشم آنها نيز معرفت آنهاست؛ حسين عليه‏السلام و راه و هدف او را خوب مى‏شناسند و از آن‏سو، از فكر و باور يزيد و عبيدالله و عمر سعد نيز به خوبى آگاهند. اين آميزه شدت و رحمت را در همه جاى كربلا و در آزمون‏گاه‏هاى گوناگون مى‏توان يافت. در رجزهاى ياران، نفرت از آل زياد و آل مروان فراوان است و در همان رجزها، عشق و ارادت به اهل بيت و اباعبدالله موج مى‏زند. در شب عاشورا كه ياران امام قصيده‏هاى بلند عشق و وفادارى مى‏سرودند، نافع چنين گفت: «با هر كه دوست‏دار تو باشد، دوستى و با هر كه دشمنت باشد، دشمنى مى‏كنيم» و شكوه‏مندترين نمونه اين رفتار، حضرت عباس عليه‏السلام بود كه ابتدا در روز تاسوعا بر اَمانِ دشمن و آورنده‏اش لعنت فرستاد و سپس در اوج عطش، در آب، با ياد حسين عليه‏السلام ، آب را رها كرد و آن‏گونه در رجز خويش هم هستى خود را به پاى امام صادق اليقين ريخت.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    رهايى و آزادگى

    در شط حادثات برون آى از لباس
    كاول برهنگى است كه شرط شناگرى است
    از خويشتن رستن و رشته تعلقات گسستن، شرط نخست ره‏پويى در مسير حق است. آن‏كه به هزار رشته مرئى و نامرئى، خويش را بسته است و اسارت‏هاى پيدا و پنهان، زندگى‏اش را در چَنبر خويش گرفته، مقصدهاى متعالى را زيارت نخواهد كرد. در هنگام تصميم‏هاى بزرگ، دو زنجيرِ خواستن و داشتن، پاى اراده را مى‏بندند و زانوان رفتن را مى‏لرزانند. آن‏كه «مى‏خواهد»، مى‏توان تطميعش كرد و آن‏كه «دارد»، مى‏توان تهديدش. شكوه روح‏هاى بزرگ در اين است كه ندارند و اگر دارند، دل گسستن و زنجير شكستن مى‏توانند. نشان اين جان‏هاى عزيز آن است كه نمى‏خواهند و اگر بخواهند، مى‏توانند موج خواسته‏ها را فروكوبند تا آزادى و اصالت و ارزش‏هايشان تباه نشود.
    امام كربلا براى رقم زدن حماسه‏اى بى‏نقص و زلال، به يارانى آزاده مى‏انديشيد و راندن‏هاى مدام و دعوت‏هاى پى در پى براى يافتن، به همين دليل بود. امام حسين عليه‏السلام منزل به منزل به پالايش نيروها و همراهان پرداخت تا هر كس دل‏بسته خويش است و جان به رشته‏هاى دنيا بسته دارد، نيايد.
    حتى در شب عاشورا به ياران رخصت رهايى داد تا فرصت شب را شتر راهوار رفتن خود سازند، ولى ياران حسين عليه‏السلام درنگ و رنگ نشناختند و به دليل رهايى و آزادگى، سخت‏ترين و دشوارترين حادثه‏ها را صبورانه پشت سر نهادند تا براى آزادانديشان و آزادگان، الگويى جاودانه باشند.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    وفا

    در فرهنگ كربلا، واژه «وفا» شكوه و شرم را به هم آميخته است. عاشورا از يك‏سو، تجلى ايستادگى و استوارى در راه ميثاق‏هاست و از سوى ديگر، نمايش ننگ و زشتى سست‏عهدان است. امام حسين عليه‏السلام در مسير كوفه پس از شنيدن خبر شهادت نماينده‏اش، قِيس بن مُسَهَّر با خواندن اين آيه: «در ميان مؤمنان مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند، صادقانه ايستاده‏اند؛ بعضى پيمان خود را به آخر بردند و بعضى ديگر در انتظارند، و هرگز تبديل و تغييرى در عهد و پيمان خود ندادند»، مقام وفاى او را ستود.
    امام وقتى از خبر شهادت مُسلم و هانى آگاه شد، خطاب به ياران فرمود: «هر يك از شما كه سر برگشتن دارد، برگردد. از سوى ما حقى بر گردنش نيست.» حتى به برادران و خانواده مسلم اصرار كرد كه پس از شهادت او برگرديد، ولى آنان قاطعانه و عاشقانه اعلام وفادارى كردند و چنين بود كه امام در شب عاشورا، ياران خويش را صادق‏ترين و باوفاترين ياران معرفى كرد.
    شهيدان كربلا، جان‏بازى در ركاب آن حضرت را وفاى به عهد مى‏دانستند و امضاى خون بر پيمان خويش مى‏زدند. در كشاكش جنگ، يكى از ياران امام كه خود را در برابر شمشيرها و تيرهاى دشمن قرار مى‏داد تا به امام آسيبى نرسد، رو به سيدالشهداء كرد و پرسيد: اى پسر پيامبر! آيا به عهد خود وفا كردم؟ حضرت فرمود: آرى، تو در بهشت پيش روى منى، سلام مرا به پيامبر برسان.
    در زيارت امام حسين عليه‏السلام نيز خطاب به آن حضرت مى‏گوييم: «شهادت مى‏دهم كه تو به عهد خدا وفا، و تا رسيدن به شهادت در راه او جهاد كردى».



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    موقعيت‏شناسى

    كربلا، جغرافياى بصيرت و تاريخِ زمان‏آگاهى و موقعيت‏شناسى است. اينكه انسان بداند كجا ايستاده است و بايسته‏ترين كارها در اين لحظه چيست، به بينشى عميق و دانشى دقيق نيازمند است؛ چيزى كه ياران حسين عليه‏السلام از آن سرشار بودند.
    بصيرت‏مندان دين‏شناس و ره‏پويان آگاه مى‏دانند كه در هنگامه خطير تصميم‏گيرى، دمى درنگ، چه فاجعه‏ها خواهد آفريد. مى‏دانند بهانه، بهاى انسان را از وى مى‏ستاند و به پرت‏گاه خوارى مى‏افكند. در روزگار حسين عليه‏السلام ، خودگم‏كردگان و زمان‏ناشناسان فراوان بودند؛ مردانى كه دنياى خود را بر دين خدا ترجيح مى‏دادند، آنان كه امام در توصيفشان فرمود: «مردم بندگان دنيايند و دين، تنها بازيچه زبان‏هايشان است. دين را تا آن‏گاه خواهانند كه معاش و دنيايشان فراخ و مهيا باشد و هرگاه در آزمون و بلا قرار گيرند، دين‏داران اندك مى‏شوند.» ياران حسين عليه‏السلام فرصت عزيز و تكرارناپذير «بودن با حسين» را مى‏فهميدند و مى‏دانستند اگر بروند و اگر امام را رها كنند، مهم‏ترين موقعيت و فرصت تاريخى را از دست داده‏اند. سخنان پرشور هم‏رزمان امام در شب رخصت دادن ايشان به ياران براى رفتن، پاسخ حضرت عباس عليه‏السلام و برادرانش به امان‏نامه شمر بن ذى الجوشن و پيوستن حر بن يزيد رياحى و برخى ديگر به سپاه حسين عليه‏السلام ، همه و همه ترجمان درك فرصت بزرگى است كه ياران بصير اباعبدالله قدر و ارج آن را مى‏دانستند.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    منزلت‏بخشى به ياران

    يكى از ظريف‏ترين و تأمل‏برانگيزترين مسائل عاشورا، نوع ارتباط امام با ياران و هم‏سفران خويش است. اين ارتباط، آميزه‏اى از ستايش و پالايش و رشدبخشى است. امام در همه صحنه‏هاى كربلا نشان داد ياران خويش و ايمان و صلابت آنان را باور دارد و مى‏داند كه در لحظه‏هاى دشوار و در تنگناى حوادث، پايدار و شكيبا مى‏مانند. در شب عاشورا، وقتى حضرت زينب عليهاالسلام درباره ياران از امام پرسيد كه آيا آنان را آزموده‏اى كه در فرداى نبرد و خطر تو را رها نكنند و خيمه‏هاى زنان اهل‏بيت را در كام حادثه وانگذارند، امام حسين عليه‏السلام در توصيفى شكوه‏مند و شگفت فرمود: «به خدا سوگند، آنان را آزموده‏ام و آنان را صخره‏هاى ستبر و نفوذناپذير كوهستان و شيفتگان به مرگ يافتم».
    امام در هر موقعيت، همراهان پايدار و شكيباى خويش را تكريم و تجليل و حتى آنان را بى‏بديل‏ترين اصحاب و بى‏نظيرترين ياران تاريخ معرفى مى‏كند. توصيفات كم‏نظيرى كه درباره آزادمرد كربلا؛ حُر يا آن پير پاك‏باز؛ حبيب بن مظاهر و ياران شهيد قبل از عاشورا؛ مسلم بن عقيل و هانى بن عروه دارد، گوشه‏اى از منزلت‏بخشى امام به آنان است. يكى ديگر از جلوه‏هاى درخشان اين معنا، نشستن امام در كنار شهيدان در آخرين لحظات، سر آنها بر زانو نهادن و خون و غبار از چهره گرفتنشان است.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض



    شيفتگان شهادت

    كربلا، مقتل عاشقان و مشهد شهيدان پاك‏باز است. وقتى امام حسين عليه‏السلام مى‏خواست از مكه حركت كند، با خواندن خطبه‏اى كه در آن از زيبايى مرگ سرخ در راه خدا براى جوان‏مردان سخن مى‏گفت، از مردمان خواست هر كه آمادگى بذل جان و خون دارد، همراه او بيايد. امام در رويارويى با لشكر حر و جلوگيرى او از رفتن آن حضرت به كوفه نيز چنين فرمود: «آيا مرا از مرگ مى‏ترسانى؟ تيرت به خطا رفته و گمانت بيهوده است. شما بيش از اين نيست كه مرا بكشيد؛ آفرين به مرگ در راه خدا.» امام در توصيف يارانش مى‏فرمايد: «آنان را صخره‏هاى ستبر و نفوذناپذير كوهستان و شيفتگان به مرگ يافتم؛ آن‏سان كه كودك شيرخوار، شيفته و دل‏بسته آغوش مادر و نوشيدن شير اوست».
    در شب عاشورا، سخنان پرشور ياران حسين عليه‏السلام چون حضرت عباس، مسلم بن عُوسجه و زُهير بن قين كه همه زخم و رنج هزاران نيزه و شمشير و چشيدن طعم هزاران مرگ را در راه خدا و هدف حسين عليه‏السلام به جان پذيرفتند، نشان از شيفتگى آنان به شهادت بود. در كربلا، حتى نوجوان بصير و دلاورى چون قاسم بن الحسن، مرگ را شيرين‏تر از عسل دانست و به استقبالش شتافت. با اين معرفت و شهود بود كه ياران حسين عليه‏السلام ، عاشقانه در باران تير و نيزه و شمشير و خطر ايستادند و جام شهادت نوشيدند.



    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/