عواطف اهميت زيادي دارند؛ نه فقط به واسطه ايجاد احساسات خوشايند يا ناخوشايند! بلكه همين احساسات هستند كه چگونگي رفتار ما را مشخص مي‌كنند. عواطف بر خلاف رفتار، در معرض كنترل سايرين نيستند؛ نه شما قادر به كنترل عواطف ديگران هستيد و نه ديگران مي‌توانند عواطف شما را كنترل كنند و به بياني ديگر، احساسات شما فقط متعلق به شماست. البته ديگران هم مي‌توانند حداكثر كوشش خود را براي تاثير روي احساسات شما انجام دهند اما فقط و فقط شما مي‌توانيد انتخاب كنيد كه اين تاثيرات اعمال شود يا نه! در يك طبقه‌بندي كلي، احساسات را مي‌توان به 2 گروه تقسيم كرد:

احساساتي كه به شما كمك مي‌كنند، عملكرد موثرتري داشته باشيد داشتن سطح مناسبي از اضطراب است كه عملكرد را ارتقا مي‌بخشد و در نتيجه، بهتر از زماني كه به‌صورت معمول و عادي به مسائل نظر داريد، اقدام مي‌كنيد.

احساساتي كه موجب مي‌شوند عملكرد موثر شما پايين‌تر از سطح توانمندي شما باشد، احساساتي مانند خشم، دلواپسي و احساس گناه هستند كه غالبا مانع عملكرد موثر مي‌شوند. در ضمن مادامي كه‌ اين حالات در شما وجود دارد، احساس ناخوشايندي خواهيد داشت. واضح است احساساتي كه موجب ارتقاي عملكرد مي‌شوند، مطلوب و لذت‌بخش هستند، در مقابل احساساتي كه باعث افت عملكرد مي‌شوند، هم ناخواسته و هم ناخوشايند هستند.

پرسشنامه اين مطلب به اين منظور طراحي شده كه شما با استفاده ازآن، شايد براي نخستين باردر مورد عواطف و احساسات خود فكر كنيد. گرچه عواطف تاثيرات وسيع و عميقي بر رفتار شما دارند اما يقينا در مقام عمل، بسيار مورد بي‌توجهي قرار مي‌گيرند. فهرست باورهاي داده شده را مطالعه كنيد و در كنار عبارت‌هايي كه به آن‌ها اعتقاد داريد، علامت «√» را انتخاب كرده و در كنار عبارت‌هايي كه به آن‌ها معتقد نيستيد، علامت «X» را براي خود درنظر بگيريد. در نهايت صداقت پاسخ دهيد و با خودتان روراست باشيد تا در نهايت بتوانيد شناخت خوبي از خود به دست آوريد.

37317 655

احساسات ناخواسته، چنان رفتار شما را مختل مي‌كنند كه عملكرد موثر نخواهيد داشت. اين احساسات غالبا ناخوشايند هم هستند. زمان‌هايي فاقد عملكرد موثر هستيد كه:

1- در مواجهه با مردم، كم‌حوصله‌ايد.
2- با همكاران‌تان نمي‌توانيد صريح و روشن صحبت كنيد، حتي اگر تمايل به اين كار داشته باشيد.
3- نمي‌توانيد براي كار روي يك پروژه تمركز داشته باشيد، هر چند به آن علاقه‌مند هم باشيد.
4- بي‌قرار و اندوهگين هستيد.
5- نمي‌توانيد در بعضي فعاليت‌هاي لذت‌بخش شركت كنيد زيرا به‌گونه‌اي فزاينده احساس مي‌كنيد بايد در حال كار باشيد.
6- نمي‌توانيد خودتان را به كسي كه به شما مراجعه مي‌كند، معرفي كنيد.
7- خشم‌تان شما را از تفكر روشن باز مي‌دارد.
8- نمي‌توانيد خواب راحتي داشته باشيد، زيرا موضوعي شما را آزار مي‌دهد.
9- وقتي عصبي مي‌شويد، شدتش به حدي است كه زبان‌تان بند مي‌آيد.



چه نمره اي مي گيريد؟

حالا با توجه به علامت‌هايي كه انتخاب كرده‌ايد، امتيازهاي √ وX‌تان را جمع بزنيد و نتيجه را در ادامه ببينيد.

100-80
عالي است! باورهايي داريد كه به شما در مديريت عواطف و هيجان‌ها كمك مي‌كند.

79-60
خيلي خوب است، براي شما مديريت كردن عواطف‌تان كار سختي نيست.

59-40
متوسط! براي مديريت كردن عواطف‌تان بايد برخي از باورهاي‌تان را تعديل و اصلاح كنيد.

39 و كمتر
براي اين‌كه به مرحله آمادگي براي مديريت عواطف خود برسيد، نيازمند بازنگري در بسياري از عواطف‌تان هستيد.


پس براي پيشگيري (نه سركوب! پيشگيري واقعي)از احساسات ناخواسته و عملكرد غيرموثر چه مي‌توان كرد؟

2 گزينه براي پيشگيري از احساسات ناخواسته داريد:

گزينه اول: تغيير موقعيت
از آنجا كه زنجيره با يك رويداد يا عامل بيروني آغاز مي‌شود، يك گزينه آن است كه موقعيت‌هايي را كه موجب بر انگيختن احساسات غيرموثر در شما مي‌شود، مشخص كرده و از اين موقعيت‌ها اجتناب كنيد يا آن‌ها را تغيير دهيد. مشكل كار اين است كه غالبا اجتناب از موقعيت‌ها، امكان‌پذير نيست. بهتر است مستقيما با موقعيت‌ها مواجه شويد و رفتار خود را كنترل كنيد.

گزينه دوم: تغيير افكار
پيشنهاد گزينه دوم عبارت است از جايگزين كردن آگاهانه افكاري كه منجر به بروز احساسات غيرموثر مي‌شوند، با افكار ديگري كه حاوي چنين پيامدي نيستند. هر احساسي هميشه از سوي يك فكر پشتيباني مي‌شود و از آنجا كه ما توانايي كنترل افكارمان را داريم، تفكر، اميدوارانه‌ترين روش براي پيشگيري از احساسات غيرموثر است. افكاري كه مخرب هستند و باعث بروز عواطف ناخواسته مي‌شوند، ويژگي‌هاي خاصي دارند.

اين افكار موقعيت را مبالغه‌آميز جلوه مي‌دهند، به‌نحوي كه شما به رويدادهاي نامطلوب فكر مي‌كنيد؛ براي مثال «اگر پاسخ سوال را ندانم، افتضاح مي‌شود!»، «اگر طرح ما موفق نشود، فاجعه رخ مي‌دهد». باورهاي تعصبي و مملو از عبارات آمرانه مثل بايد، حتما و الزاما هم از جمله ديگر افكار مخرب هستند. مثلا اين‌كه «مردم بايد هميشه مودب باشند»، «همه چيز بايد سر جاي خودش باشد» يا اين‌كه «من بايد مورد پذيرش ديگران قرار گيرم».

همچنين نبايد تاثير باورهايي كه توام با لجاجت و يكدندگي هستند و هنگامي كه در شرايط خاصي برانگيخته مي‌شوند، مرتبا و بارها و بارها خود را تكرار مي‌كنند را دست كم گرفت. افكاري كه چنين ويژگي‌هايي دارند، عادت‌ساز هستند و مشكل افكار و باورهايي از اين قبيل، غيرواقعي بودن آن‌هاست. هيچ اتفاقي به‌خودي خود فاجعه‌آميز نيست مگر اين‌كه به افكارتان اجازه دهيد شما را مغلوب خود كنند. براي نجات خود، سعي كنيد افكارتان را طوري تغيير دهيد كه باورهاي‌تان واقع بينانه‌تر شود. اگر افكار و باورهاي شما با واقعيت‌ها سازگارتر شود، كمتر در معرض عواطف ناخواسته قرار خواهيد گرفت. در اين حالت، كمتر دچار تغييرات عاطفي مي‌شويد. به‌طور كلي اگر ياد بگيريد در چه مواقعي عواطف خاصي را بروز بدهيد مديريت عواطف براي‌تان آسان‌تر خواهد بود همان طور كه شما طرز عمل و رفتار خود را انتخاب مي‌كنيد، عواطف خود را هم انتخاب مي‌كنيد.