نام های قرآن
نام های بسیاری برای قرآن توسط دانشمندان علوم قرآن ذكر شده است. همچنین اوصاف فراوانی نیز برای قرآن ذكر كرده اند. ذكر نام های فراوان و اوصاف كثیر، برای قرآن موجب شده كه بعضی از دانشمندان « نام » های قرآن را با « اوصاف » این كتاب عظیم، اشتباه گیرند. به این معنی كه گاهی « اوصاف » قرآن را به جای « نام » آن بگذارند و در جاهایی دیگر « نام » قرآن را به جای « اوصاف » آن بنهند.
به همین مناسبت است كه اقوال فراوانی در رابطه با اسامی قرآن كریم نقل شده كه به بعضی از آنها اشاره می كنیم:
1_ محمد بن جریر الطبری متوفای 310 هجری برای قرآن چهار نام ذكر كرده است كه عبارتند از : قرآن_الكتاب_ الفرقان_ الذكر.
2_ مرحوم امین الاسلام طبرسی صاحب تفسیر پرافتخار « مجمع البیان » نیز برای قرآن همان اسامی فوق را ذكر كرده است.
مرحوم طبرسی که رحمت خدا بر او باد، اسامی قرآن را اینچنین معنا می كنند:
الف) القرآن: معناه القرآئة فی الاصل...
یعنی « قرآن » از نظر لغت به معنای « قرائت »است...
ب) الكتاب
ج) الفرقان: سمي بذلك لانه یفرق بین الحق و الباطل بادلته الداله علی صحه الحق و بطلان الباطل.
یعنی: چون قرآن با دلیل های محكمش حق را از باطل جدا می كند به اسم فرقان نامیده شده است.
د) ذكر: و هو یحتمل امرین: احدهما: یرید به انه ذكر من الله لعباده بالفرائض و الاحكام و الاخر: انه شرف لمن آمن به و صدق بما فیه.
یعنی : تعبیر قرآن به ذكر، ممكن است بنابر دو مناسبت باشد:
اول_ این كتاب یادآوری خدا است به بندگان نسبت به فرائض و احكام.
دوم _ قرآن و شرف و افتخاری است برای كسی كه بدان ایمان آورد و تصدیق كند...
3_ ابوالفتوح رازی كه از مفسران بزرگ قرن ششم است، برای قرآن در مقدمه تفسیر خود، 43 نام آورده است.
4_ صاحب التمهید نقل می كند كه قاضی عزیزی 55 نام و نیز همواره از قول بدرالدین زركشی كه از دانشمندان بنام در علوم قرآن است نقل می كند « حرالی » بیش از 90 اسم یا وصف برای قرآن یادآور شده است و...
5_ بعضی دیگر از دانشمندان، فقط یك نام برای قرآن برگزیده اند و گفته اند كه این كتاب شریف، فقط همین نام را دارد.
اهل سنت اسم « مصحف » را برای قرآن برگزیده اند. اما شیعیان، نام این كتاب را « قرآن » ذكر نموده اند و هر كدام برای خود دلیل دارند:
شیعیان با تمسك به كلام اهل بیت، می گویند:
« قرآن كلام خداست، همانند ستاره بر خاتم پیامبران است كه محمد نازل كرده است.»
اینان می گویند: « قرآن ... در كلام، ادب مقابل شعر و نثر است. زیرا كلام به ادب، قرآن، شعر و نثر تقسیم می شود. همان گونه كه در ادب به دیوان، به قصیده و حتی یك بیت از قصیده یا مصراعی از آن شعر می گویند، به همه قرآن و یك سوره و احیانا بخشی از آیه نیز « قرآن » اطلاق می كنند ... قرآن به این معنی، اصطلاح اسلامی است. زیرا منشأ این استعمالها، ورود آنها در قرآن كریم و حدیث شریف نبوی است.
در این صورت كل « قرآن » یك لفظ و اسم اسلامی می شود. یعنی قبل از اسلام وجود نداشته و یا اگر وجود داشته به این معنای خاص استعمال نمی شده است. این اسلام _ قرآن و حدیث _ بود كه این اسم را برای اولین بار در این معنا استعمال كرده است.
اما « مصحف »، اسلامی نیست. گر چه بعضی از مسلمانان آن را استعمال می كنند؛ زیرا این كلمه نه در قرآن آمده است و نه در حدیث شریف نبوی.
صاحب « معالم المدرستین » از زركشی كه از دانشمندان مشهور علوم قرآن است، نقل می كند كه:
آن گاه كه ابوبكر لعنت الله علیه، قرآن را جمع كرد، گفت: نامی برای آن بگذارید. پس بعضی گفتند: آن را « انجیل » بنامید. این پیشنهاد را نپسندیدند. بعضی گفتند: آن را « سفر » بنامید. آن را هم از یهود نپذیرفتند. پس ابن مسعود گفت: در حبشه كتابی دیدم كه آن را « مصحف » می گفتند. پس همه قرآن را به آن نامیدند.
بنابراین نامیدن قرآن به نام « مصحف » از نوع تسمیه مسلمانان و مصطلح آنان است. نه یك اصطلاح اسلامی كه در متون مقدسه مثل قرآن و حدیث آمده باشد.
اما به راستی چرا در نامگذاری قرآن این قدر اختلاف است؟ و در این میان قول حق كدام است؟
بعضی از دانشمندان در تحلیل این امر می گویند:
« این اسمها، از آن جهت كه در قرآن كریم آمده، چنانكه دانشمندان گفته اند، نامهایی برای قرآن نیستند، بلكه فقط از باب تعبیر و شناساندن صفات قرآن است ».
با توجه به این باید گفت: بسیاری از نام ها كه برای قرآن به كار رفته « اسم » نیستند. بلكه « صفت » هستند و دانشمندان علوم قرآن ، « صفت » و اوصاف قرآن را به جای « نام و اسم » قرآن قرار داده اند. مثلاًً یكی از نا مهایی كه برای قرآن انتخاب كرده اند « كتاب » است.
اسم « سیبویه » كه از دانشمندان به نام علم و ادب است، به ذهن خطور می كند. از طرفی در خود قرآن نیز واژه ها به معنی « تورات » هم آورده است. آنجا كه می فرماید: « و من قبله كتاب موسی» .
بنابراین به نظر می رسد كه اگر « قرآن » اسم خاص و دیگر اسامی « اوصاف» برای قرآن بگیریم، خالی از اشكال باشد.