قرآن سند نبوت است.
« سند »یعنی چیزی كه به آن اعتماد كنند یا مطلبی را ثابت نمایند.
در تعریف « سند » دو امر در نظر گرفته شده است:
اول: اعتماد طرف مقابل.
دوم: اثبات امر مورد نظر.
« اعتماد » در جایی است كه دو امر وجود داشته باشد:
1 _ شخصی كه اعتماد در او به وجود آمده.
2 _ شیء كه مورد اعتماد واقع شده است.
در امور موهوم، هیچ « اعتمادی » مطرح نیست، نمی توان گفت كه من به پیمانی كه با غول بسته ام متعهد هستم. زیرا غول، موجودی مورد اعتماد است. ( قرآن كریم )
با توجه به این تفسیر می توان گفت:
« اعتماد »امری انتزاعی است كه بین دو چیز به وجود می آید و حكایت از طرفین خود می كند. طرفین او نیز اموری حقیقی هستند.
« اثبات »نیز در امور حقیقی یا شبه حقیقی جاری است. شما اگر بر وجود حق تعالی برهان اقامه نمودید، به اثبات آن پرداخته اید.
همین طور اگر با دلایل متقن تاریخی كه حاكی از سیره مسلمانان در قرون اولیه اسلام _ اول تا چهارم _ است، به اثبات وجود، امامت و رابطه امام زمان با شیعیان پرداختید دیگر نیازی به ذكر احادیث متواتر ندارید.
با توجه به مطالب فوق، معنای این گزاره كه: « قرآن سند نبوت است »، روشن می شود.
دلایل این امر به شرح زیر است:
1 _ قرآن مجید در چندین جا، تصریح می كند كه كلام خداست. یعنی با همین الفاظ خود، از مقام ربوبی صادر شده و پیغمبر اكرم نیز آن را با همان الفاظ تلقی نموده است
آیات نیز، حاكی از این امر است:
« و بالحقّ انزلناه و بالحقّ نزل...»، (سوره اسراء _ آیه 105 )
« و قرآنا فرقناه لتقرأه علی النّاس علی مكث و نزّلناه تنزیلا »، (سوره اسراء _ آیه 106 )
«...و أنزلنا الیك الذّكر لتبیّن للنّاس ما نزّل الیهم...»، (سوره نحل _ آیه 44 )
2 _ وقتی درمقام اثبات " كلام الله بودن " قرآن برمی آید ادعای تحدی را مطرح می كند و می فرماید:
« قل لّئن اجتمعت الإنس و الجنّ علی أن یاتوا بمثل هذا القرآن لا یأتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهیرا »
(سوره اسراء، آیه 88)
خداوند دراین آیه شریفه به طور صریح و بی پرده می فرماید كه احدی را توانائی هم آوردی با قرآن نیست.
آیات " تحدی " فراوان است.
اما آنچه در امر " تحدی " نهفته می باشد بسیار جالب است . می دانیم كه خداوند برای اثبات الهی بودن قرآن از براهین عقلیه استفاده نمی كند بلكه در جای جای آیات تحدی، انگشت بر روی امور حساس می گذارد.
می فرماید : اگر توانائی دارید هم آوردی كنید. این نحوه از بیان تمام هستی بشر را مخاطب قرار می دهد نه بعدی از آنرا. به این معنا كه تمام بشر با تمام توانایی خود نیز تمام جن با تمام توانایی و استعدادشان را دعوت به مبارزه می كند. این گونه نیست كه بخشی یا بعدی از ابعاد وجودی انسان و جن را به مقابله دعوت كند.
آنچه را كه در خارج به وجود آمده عقل نمی تواند انكار كند. حال كه قابل انكار نیست می باید به نقایص آن پرداخت و كمبودهای آن را گوشزد نمود .اما این شیء خارج كه همان كلام الله مجید است حتی دارای نقص کوچکی نیز نمی باشد تا بشر و جن به التیام یا بر اعلام آن عطف توجه نماید.
بنابراین این كتاب خداست كه بر رسول اش نازل شده است و احسن الحدیثی است كه خداوند حافظ اوست .
3 _ وقتی كه الهی بودن كلام حق بوسیله تحدی آشكار شد و نیز هنگامی كه ثابت شد این كلام بی بدیل به رسول اعظم نازل شده است نوبت به شهادت گرفتن خداست به این كه قرآن تصریح در نبوت دارد.
خداوند درقرآن می فرماید :
«...قل كفی بالله شهیدا بیني و بینكم...» (سوره رعد، آیه 43 )
« بگو شهادت خدا به نبوت من میان من و شما كافی است
4 _ قرآن مجید علاوه بر شهادت خدای متعال شهادت ملائكه را نیز نقل می كند و می فرماید :
« لكن الله یشهد بما أنزل الیك، أنزله بعلمه و الملائکة یشهدون و كفی بالله شهیدا »
(سوره نسآء، آیه 166)