بی تردید پرداختن به تاریخ و سیره حضرت علی(علیهالسلام) در این اجمال نه ممکن است نه مقدور، اما همانطور که وعده داده شد، نگاهی اجمالی به جاذبه و دافعه علی(علیهالسلام) و مهارتهای ارتباطی و معیارهای دوستیها و دشمنیهای آن حضرت از ضروریات بسیار مهم و محورهای اصلی این نوشتار به شمار میآید.
به منظور رعایت اجمال، و نیز بیان شفافتر و کاربردیتر سیره و سبک حضرت علی(علیهالسلام) در حوزه ارتباطات، اختصاصاً، دوران خلافت چهار ساله و اند ماهه او را مرور میکنیم. چرا که «دوران خلافت علی و همچنین دورههای بعد از حرکاتش، یعنی دوران ظهور تاریخی علی، دوره تجلی بیشتر جاذبه و دافعه او است. به همان نسبت که قبل از خلافت تماسش با اجتماع کمتر بود، تجلی جاذبه و دافعهاش کمتر بود.» (جاذبه و دافعه علی علیهالسلام، مرتضی مطهری، ص 107)
امام علی(علیهالسلام) از جهاتی دشمنساز بود. به عبارتی از آنجایی که معیار و مسلکی مشخص داشت، در مقابل آنان که بر خلاف موازین مبتنی بر عدالت، صداقت و حکمت عمل میکردند و در برابر معیارهای نبوی میایستادند میایستاد. کوچکترین خطا و خیانت را از سوی حتی خویشان و یارانش را تحمل نمیکرد. همان قدر که (قبلاً گفته شد) در مسائل شخصی اهل گذشت و تساهل بود و در اصول، ثابت و با صلابت بود.
اینجاست که دافعه و ناراضی سازی او خود را نشان میداد. «این یکی دیگر از افتخارات بزرگ اوست، هر آدم مسلکی و هدفدار و مبارز و مخصوصاً انقلابی که در پی عملی ساختن هدفهای مقدس خویش است... دشمن ساز و ناراضی درست کن است ... .(همان، ص 108)
کمترین رانتخواری ممنوع
اگر شخصیت امام علی(علیهالسلام)، امروز تحریف نشود و هم چنان که بوده، ارائه شود، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار خواهند گرفت.
امام علی(ع) از جهاتی دشمنساز بود. به عبارتی از آنجایی که معیار و مسلکی مشخص داشت، در مقابل آنان که بر خلاف موازین مبتنی بر عدالت، صداقت و حکمت عمل میکردند و در برابر معیارهای نبوی میایستادند میایستاد. کوچکترین خطا و خیانت را از سوی حتی خویشان و یارانش را تحمل نمیکرد. همان قدر که در مسائل شخصی اهل گذشت و تساهل بود و در اصول، ثابت و با صلابت بود
پیغمبر علی را به فرماندهی لشکری به یمن فرستاد. در برگشتن برای ملاقات پیغمبر عزم مکه کرد. نزدیکیهای مکه یکی از لشکریان را به جای خویش گذاشت و خود برای گزارش سفر زودتر به سوی رسول الله شتافت. آن شخص حُلّههایی را که علی همراه آورده بود در بین لشکریان تقسیم کرد تا با لباسهای نو وارد مکه شوند.
علی که برگشت به این عمل اعتراض کرد و آن را بی انضباطی دانست، زیرا نمیبایست قبل از این که از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) کسب تکلیف شود تصمیمی درباره حُلهها گرفته شود و در حقیقت از نظر علی (علیهالسلام) این کار نوعی تصرف در بیت المال بود. بدون اطلاع و اجازه پیشوای مسلمین از این رو علی (علیهالسلام) دستور داد حُلهها را از تن خود بکنند و آنها را در جایگاه مخصوص قرار داد که تحویل پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) داده شد و آن حضرت خودشان در باره آنها تصمیم بگیرد.
لشکریان علی (علیهالسلام) از این عمل ناراحت شدند. همین که به حضور پیغمبر اکرم (صلی الله علیه و آله) رسیدند و رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) احوال آنها را جویا شد از خشونت علی (علیه السلام) در مورد حلهها شکایت کردند. پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله) آنان را مخاطب ساخت و گفت: «مردم! از علی شکوه نکنید که به خدا سوگند او در راه خدا شدیدتر از این است که کسی درباره وی شکایت کند.» (سیره ابن هشام ج 4 ص 250)
... قهراً این حالت، دشمن ساز است و روحهای پرطمع و پر آرزو را رنجیده میکند و به درد میآورد.
در میان اصحاب پیغمبر هیچ کس مانند علی دوستانی فداکار نداشت، همچنان که هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت، مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازهاش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیش بینی میکرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آن که حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند. کینهها و کینهتوزیها کم شد و به دست امام صادق (علیهالسلام) تربت مقدسش اعلان گشت.» (همان، از صفحات 108 تا 110)
اگر شخصیت امام علی (علیهالسلام)، امروز تحریف نشود و هم چنان که بوده، ارائه شود، بسیاری از مدعیان دوستیش در ردیف دشمنانش قرار خواهند گرفت.
جامعیت و دمکراسی علی (علیهالسلام) در برابر مخالفان
امام علی علیه السلام
«علی در دوران خلافتش سه دسته را از خود طرد کرد و با آنان به پیکار برخاست: اصحاب جمل که خود، آنان را ناکثین نامید و اصحاب صفین که آنها را قاسطین خواند و اصحاب نهروان یعنی خوارج که خود آنها را مارقین میخواند(و قبل از آن حضرت، پیغمبر آنان را به این نامها نامید و به امام گفت: پس از من با ناکثین و قاسطین و مارقین مقاتله خواهی کرد.)» (همان، ص 111)
ناکثین روحیه پولپرستی و طماع و طرفدار تبعیض، روح قاسطین، روح سیاست و تقلب و نفاق بود. مارقین روحشان روح عصبیتهای ناروا و خشکه مقدسها و جهالتهای خطرناک بود.
«یکی از مظاهر جامعیت و انسان کامل بودن علی این است که در مقام اثبات و عمل با فرقههای گوناگون و انحرافات مختلف روبرو شده است و با همه مبارزه کرده است. گاهی او را در صحنه مبارزه با پول پرستها و دنیاپرستان متجمل میبینیم، گاهی هم در صحنه مبارزه با سیاست پیشههای ده رو و صد رو[منافق]، گاهی با مقدس نماهای جاهل و منحرف.
بحث خود را معطوف میداریم به دسته اخیر یعنی خوارج. اینها، ولو این که منقرض شدهاند امّا تاریخچهای آموزنده و عبرتانگیز دارند. افکارشان در میان سایر مسلمین ریشه دوانیده و در نتیجه در تمام طول این چهارده قرن با این که اشخاص و افرادشان و حتی نامشان از میان رفته است ولی روحشان در کالبد مقدسنماها همواره وجود داشته و دارد و مزاحمی سخت برای پیشرفت اسلام و مسلمین به شمار میرود.»(همان، صص 112 و 113)
پرداختن به پیدایی و پیشینه خوارج در این اجمال نمیگنجد، اما تاملّی بر نحوه تعامل، تعارض و تضارب حضرت علی(علیهالسلام) با این مخالفان سرسخت و جاهل، الگو و معیاری است برای همه کسانی که بر آنند تا دافعهشان مکمل جاذبهشان باشد. صفحه زرینی است از دمکراسی واقعی و پاسخی است روشن و قاطع به آنان که دین را در برابر مرد سالاری قرار داده و در پی سکولاریزه کردن سیاست و فرهنگ و اقتصاد در کشورند.
نحوه برخورد علی(علیهالسلام) با مخالفان، معاندان و جاهلان زمان خود سند پر افتخاری است برای همه زمامداران، مدیران، کارگزاران و مبارزان راستین راه صلح و دوستی و سعادت.
همانطور که اشاره شده تاکید و تأمل بر نحوه برخورد علی(علیهالسلام) با خوارج، «برای ما و اجتماع ما آموزنده است. زیرا مذهب خوارج هر چند منقرض شده است امّا روحاً نمرده است. روح «خارجیگری» در پیکر بسیاری از ما حلول کرده است.»(همان، ص 131)
در میان اصحاب پیغمبر هیچ کس مانند علی دوستانی فداکار نداشت، همچنان که هیچ کس مانند او دشمنانی این چنین جسور و خطرناک نداشت، مردی بود که حتی بعد از مرگ، جنازهاش مورد هجوم دشمنان واقع گشت. او خود از این جریان آگاه بود و آن را پیش بینی میکرد و لذا وصیت کرد که قبرش مخفی باشد و جز فرزندانش دیگران ندانند، تا آن که حدود یک قرن گذشت و دولت امویان منقرض گشت، خوارج نیز منقرض شدند و یا سخت ناتوان گشتند. کینهها و کینهتوزیها کم شد و به دست امام صادق (علیهالسلام) تربت مقدسش اعلان گشت.
آزادی و دمکراسی در منتهی درجه خود
امام علی
«امیرالمومنین با خوارج در منتهی درجه آزادی و دمکراسی رفتار کرد. او خلیفه است و آنها رعیتش، هر گونه اعمال سیاستی برایش مقدور بود، اما او زندانشان نکرد، شلاقشان نزد و حتی سهمیه آنان را از بیتالمال قطع نکرد، به آنها نیز همچون سایر افراد مینگریست. این مطلب در تاریخ زندگی علی عجیب نیست اما چیزی است که در دنیا کمتر نمونه دارد. آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقیده آزاد با آنان روبرو میشدند و صحبت میکردند، طرفین استدلال میکردند، استدلال یکدیگر را جواب میگفتند.
شاید این مقدار آزادی در دنیا بی سابقه باشد که حکومتی با مخالفین خود تا این درجه با دمکراسی رفتار کرده باشد. میآمدند در مسجد و در سخنرانی و خطابه علی پارازیت ایجاد میکردند.» (همان، ص 139)
نمونهای از دمکراسی علوی
«روزی امیرالمومنین بر منبر بود. مردی آمد و سوالی کرد. علی بالبدایة(بلافاصله) جواب [مستدلی] داد. یکی از خارجیها از بین مردم فریاد زد: ... (خدا بکشد این را، چقدر دانشمند است)، دیگران خواستند متعرضش شوند اما علی فرمود رهایش کنید او به من تنها فحش داد.
خوارج در نماز جماعت به علی اقتدا نمیکردند زیرا او را کافر میپنداشتند. به مسجد میآمدند و با علی نماز نمیگذاردند و احیاناً او را میآرزدند. علی روزی به نماز ایستاد، و مردم نیز به او اقتدا کردهاند، یکی از خوارج به نام ابنالکوّاء فریادش بلند شد و آیهای (آیه 65- سوره رمز) را به عنوان کنایه به علی بلند خواند: ... این آیه خطاب به پیغمبر است که به تو و همچنین به پیغمبران قبل از تو وحی شد که اگر مشرک شوی اعمالت از بین میرود و از زیانکاران خواهی بود... [یعنی] خدا به پیامبرش هم گفته اگر مشرک بشوی اعمالت به هدر میرود و چون تو اکنون کافر شدی اعمال گذشته را به هدر دادی.
علی در مقابل چه کرد؟! تا صدای او به قرآن بلند شد سکوت کرد تا آیه را به آخر رساند. همین که به آخر رساند، علی نماز را ادامه داد. باز ابنالکوّاء آیه را تکرار کرد و بلافاصله علی سکوت نمود... چون دستور قرآن است که: "هنگامی که قرآن خوانده میشود گوش فرا دهید و خاموش شوید."(اعراف/204) و به همین دلیل است که وقتی امام جماعت مشغول قرائت است؛ مامومین باید ساکت باشند و گوش کنند. بعد از چند مرتبهای که آیه را تکرار کرد و میخواست وضع نماز را به هم زند، علی این آیه را خواند: «صبر کن وعده خدا حق است و فراخواهد رسید. این مردم بی ایمان و یقیین، تو را تکان ندهند و سبکسارت نکنند.» (روم/60) دیگر اعتنا نکرد و به نماز خود ادامه داد.»(همان، ص141)
اینها نمونههایی از تعامل و برخورد علی با بدترین مخالفان و جاهلان زمان خود بود.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)