اهل سنت به استناد قولی که از حضرت رسول خدا روایت میکنند که :« سباب اعلم فسق یا کفرٌ» حکم به فسق و گاهی به کفر دشنام دهنده به صحابه میکنند. ما در جواب آنها به اموری چند متمسک میشویم.
اولاً: اصل صحت این حدیث به این نحو را رد میکنیم و آنچه از طریق ما شیعه روایت شده این است که پیامبر فرمود :« السباب المؤمن فسوق و قتاله کفرٌ» چنانچه در صحیح بخاری ج 8 صفحه 18 از حدیث ابن مسعود نیز چنین روایت شده است .
حقیقتاً اگر کسی از مسلمانان و صحابه مصداق مؤمن باشد ، سب و شتم جایز نیست و اگر این سب عمدی باشد موجب فسق است و قتال مؤمن نیز به نص صریح قرآن کفر است ، پس سب مؤمن حرام است ولی اگر هم انجام شد مستوجب کفر دشنام دهنده نیست ، چه برسد به شتم مسلمان و حتی صحابهای که مؤمن بودنش نیز ثابت نیست .
پس برفرض کسی ، بعضی از صحابه رسول خدا را جاهلاً یا عالماً سب و لعن نمود مستوجب کفر او نمیشود ، زیرا نه از قرآن و سنت دلیل داریم و نه از اجماع ، بلکه اجماع برخلاف آن قائم است و فتوای عده زیادی از علمای اهل سنت بر عدم کفر دشنام دهنده میباشد ، ازجمله ابن حجر در خاتمه کتاب صواعق محرقه و عارف شعرانی در کتاب براقیت ، این مطلب را متذکر شده اند .
ابن حزم در صفحه 206 جزء 4 همین کتاب «الفِصَل» میگوید: اشعری ها گفتهاند که: اگر کسی به مسلمان فحش دهد ، مستوجب کفر نیست و در صفحه 227 از جزء سوم از همین کتاب میگوید: اگر کسی یکی از صحابه را دشنام کند در حالی که جاهل باشد ، معذور است.
و شیخ حنفی ها ابن عابدین در باب " المرتد من کتاب الجهاد" صفحه 302 تصریح دارد که قول به تکفیر دشنام دهنده صحابه خلاف اجماع فقهاء است . و از صاحب فتح الغدیر نقل شده که : ایشان قطع دارند به اینکه تکفیرکننده صحابه و دشنام دهنده به آنها کافر نیست.
ما در اینجا به جهت اختصار به این چند فتوی اکتفا میکنیم و به سیره خود صحابه در این باب میپردازیم چنانکه در کتب سیره و تاریخ آمده خود صحابه در زمان رسول خدا و بعد از آن با هم اختلاف داشته و همدیگر را سب و لعن میکردند بلکه بروی همدیگر سلاح و شمشیر کشیدند و با هم جنگ کردند ولی نقل نشده که همدیگر را تکفیر کرده باشند و پیامبر وقتی صحابه باهم اختلاف داشتند بین آنها اصلاح مینمود .
حقیقتاً اگر کسی از مسلمانان و صحابه مصداق مؤمن باشد ، سب و شتم جایز نیست و اگر این سب عمدی باشد موجب فسق است و قتال مؤمن نیز به نص صریح قرآن کفر است ، پس سب مؤمن حرام است ولی اگر هم انجام شد مستوجب کفر دشنام دهنده نیست ، چه برسد به شتم مسلمان و حتی صحابهای که مؤمن بودنش نیز ثابت نیست .
با توجه به مطالب ذکر شده ، از این گروه سؤال می شود که ؛
اگر حکم دشنام دهنده به صحابه کفر باشد ،پس چرا حکم به کفر معاویه نمیکنید ، کسی که سالهای متمادی بر منابر و در محافل، خود و یاران خود به حضرت علی (ع) سبّ و لعن میگفتند ، آیا علی بن ابی طالب یک از بهترین صحابه رسول خدا نبود ؟!
آیا نشنیدید و نخواندید که رسول خدا درباره او فرمود :« مَن سَبَّ علیاً فقد سبنی و من سبنی فقد سبَّ اللَّه ...» و دشنام دهنده به خدا و رسول خدا به اجماع علماء و مسلمین ، حکمش کفر و مهدورالدم میباشد و چون پیامبر (ص) این جمله را در خصوص حضرت علی (ع) فرمود، پس دشنام دهنده به حضرت علی (ع) کافر میباشد .
و نیز چرا شما حکم به کفر فرزند فاسق معاویه ، یزید نمیکنید ؟! کسی که امام حسین فرزند رسول خدا و جمعی از بهترین اصحاب او را ظالمانه و غریبانه به شهادت رساند ، یارانی که بیشتر آنها از بهترین اصحاب رسول خدا بودند ، بهطوری که قرآن صراحتاً میفرماید : که قاتل مؤمن مستوجب لعن و نفرین است .
لعنت بر قاتلان امام حسین علیه السلام
آیا لعن معاویه و یزید جایز است؟
در تواریخ و کتب سیره آمده که معاویه فرزند یزید وقتی که به خلافت رسید بر منبر رفته و خطبهای در فضائل اهل بیت پیغمبر و فضائل پدر خود و جدش خواند ، سپس از منبر فرود آمد و از خلافت استعفا داد و گویند؛ مدت خلافت او چهل روز طول کشید . این مطلب را مسعودی در مروج الذهب ج 3 صفحه 226 و ابن حجر در صواعق محرقه خود صفحه 134 نیز این مطلب را آورده اند .
مردم هنگامی که ظاهر فریبی فرزند معاویه را مشاهده کردند و از طرفی جنایتهای یزید را میدانستند، کم کم او را لعن میکردند و بلکه از آن هم تجاوز کرده خلفای ثلاث (عمر و ابوبکر و عثمان) را هم لعن و طعن کردند .
مفسرین اهل سنت مانند امام ثعلین و فخر رازی و دیگران آورده اند: رسول خدا در عالم رویا دید که بنی امیه مانند بوزینگان بر منبر آن حضرت صعود و نزول مینمایند، جبرئیل این آیات شریفه را آورده که آنچه ما در خواب به تو نمودیم فتنه و امتحان برای این مردم است و درختی که به لعن در قرآن یاد شد ( درخت نژاد بنی امیه) و ما بذکر این آیات عظیم آنها را از خدا میترسانیم ولیکن بر آنها جز طغیان و کفر و انکار شدید چیزی نیفزاید .
علمای سنی مذهب جرئت عوام را بر لعن خلفا دیده و در مقابل آن برآمدند که لعن یزید را حرام کنند تا بدینوسیلهاز لعن خلفا جلوگیری شود، این مطلب را ملا سعد تفتازانی صاحب مطّول در کتاب خود در شرح مقاصد که در علم کلام تألیف کرده، آورده و بدتر از ملا سعد تفتازانی، امام اهل سنت ابو حامد محمّد غزالی طوسی صاحب کتاب "احیاء العلوم" است که در خصوص عدم جواز لعن هر مسلمان پافشاری کرده و به استناد اخبار منع از لعن و نفرین مسلمان، حتی لعن یزید را جائز ندانسته است .
جواب این دو عالم سنی و همه کسانی که لعن معاویه و یزید را جائز نمیدانند ابتدا ادله جواز لعن این دو را از کتاب و سنت و سپس فتوای چند تن از علمای بزرگ خود آنها آورده ، آنگاه با توجه به حوادث تاریخی مؤیّد و مؤکّد جواز لعن ، به یک نتیجه و جمع بندی خوب و مستدل خواهیم رسید.
آیات و روایات داله بر لعن معاویه و یزید
اکثر آیات و روایاتی که در اثبات جواز لعن بعضی از مسلمین ، از جمله بعضی از صحابه آورده ایم ، در اثبات جواز لعن معاویه و یزید نیز منطبق است ، بخصوص آیات مربوط به لعن ظالمین و مفسدین .
و در اینجا به بعضی از آیات و روایاتی که یا صراحتاً بنی امیه و بلاخص معاویه و یزید را لعن کرده و یا اینکه مصداق این آیات و روایات این دو ملعون باشند را اشاره میکنیم تا استدلال در این باب کاملتر شود.
در آیه 62 سوره بنی اسرائیل خداوند میفرماید: «و ما جعلنا الرؤیا التی اریناک الاّ فتنة للناس و الشجره الملعونه فی القران و نخوفّهم فما یزیدهم الاّ طغیاناً کبیرا ً».
مفسرین اهل سنت مانند امام ثعلین و فخر رازی و دیگران آورده اند: رسول خدا در عالم رویا دید که بنی امیه مانند بوزینگان بر منبر آن حضرت صعود و نزول مینمایند، جبرئیل این آیات شریفه را آورده که آنچه ما در خواب به تو نمودیم فتنه و امتحان برای این مردم است و درختی که به لعن در قرآن یاد شد ( درخت نژاد بنی امیه) و ما بذکر این آیات عظیم آنها را از خدا میترسانیم ولیکن بر آنها جز طغیان و کفر و انکار شدید چیزی نیفزاید .
پس می توان به روشنی بیان کرد که ، وقتی خداوند بنی امیه را لعن فرموده ، قطعاً معاویه و یزید که یکی از اعضا و شاخههای محکم آن درخت هستند ، ملعون میباشند.
در صحیح مسلم در باب مَن لَعنه النبی (ص) آمده که : روزی رسول خدا معاویه را سه بار طلبید و معاویه استجابت نکرد و در سه بار به فرستاده رسول خدا گفت: به پیامبر بگو من فعلاً مشغول غذا خوردن هستم، پیامبر معاویه را با این عبارت نفرین فرمود: «لا اشبع اللَّه بطنه؛ خداوند شکم معاویه را هیچگاه سیر نکند.» و دعای پیامبر هم مستجاب شد و معاویه در طول عمر خویش هیچگاه سیر نشد .
آیه دیگر در این باب قول خداوند متعال است که میفرماید :" و من یقتل مؤمناً متعمداً فجزاؤه جهنم خالداً فیها و غضب اللَّه علیه و لعنه و اعدّله عذاباً عظیماً " « نساء آیه 95 »
این آیه شریفه صراحت دارد که هرکسی مؤمنی را متعمداً بقتل رساند ملعون ذات باری تعالی میباشد و جایگاه او جهنم خواهد بود .
لعنت بر یزید
آیا معاویه، حجر بن عدی و هفت نفر از اصحاب او را به جرم اینکه چرا از علی(ع) بیزاری نجستند ، به قتل نرسانید؟
آیا حسن بن علی(ع) سبط بزرگ پیامبر از اکابر مؤمنین نبود، که با حیله و نیرنگ معاویه توسط زنش جعده، مسموم شد؟!
این دو مورد و به شهادت رساندن عمار یاسر و محمد بن ابی بکر و مسموم کردن مالک اشتر و دهها مورد دیگر به گواه و شهادت تاریخ نویسان و سیره نویسان بزرگی چون ؛ مسعودی و بیهقی و بسط ابن جوزمی کار معاویه بوده است .
آیا شهادت امام حسین و یارانش توسط لشکر یزید ، قتل عمد نیست؟!
روایات رسیده در باب لعن و نفرین معاویه
در تاریخ طبری در جلد 11 صفحه 357 آمده که روزی رسول خدا ابوسفیان را دید که بر الاغی نشسته و معاویه پشت الاغ و یزید جلوی الاغ در حرکت بودند، پس رسول خدا فرمود: خدا لعنت کند قائد و راکب و سائق را !
بر این اساس محمد ، فرزند ابوبکر نامهای به معاویه مینویسد با این عنوان : ای لعین و فرزند لعین و... .
در صحیح مسلم در باب مَن لَعنه النبی (ص) آمده که : روزی رسول خدا معاویه را سه بار طلبید و معاویه استجابت نکرد و در سه بار به فرستاده رسول خدا گفت: به پیامبر بگو من فعلاً مشغول غذا خوردن هستم، پیامبر معاویه را با این عبارت نفرین فرمود: «لا اشبع اللَّه بطنه؛ خداوند شکم معاویه را هیچگاه سیر نکند.» و دعای پیامبر هم مستجاب شد و معاویه در طول عمر خویش هیچگاه سیر نشد .
این روایت در " مسند ابی داود " و هم چنین در "کنز العمال ج 6 صفحه 87 " و در "میزان الأعتدال ج 2 صفحه 17 " از رسول خدا روایت شده که فرمود: اگر معاویه را بر منبر من دیدید او را بکشید. و این روایت را نیز ابن حجر در " تهذیب التهذیب ج 7 صفحه 324 " آورده است .
حدیثی از رسول خدا(ص) که اکابر علمای اهل سنت چون نسائی و ثعلبی و فخر رازی و ابن ابی الحدید و شافعی و ابن جوزی در کتابهایشان آن را روایت کردند آمده است که: رسول خدا (ص) فرمود: «من سَبَّ علّیاً فقد سبنی و من سبنی فقد سبَّ اللَّه» و واضح است چنانکه اکثر تاریخ نویسان و سیره نویسان نوشتند که معاویه خود و یارانش سالهای متمادی در مجالس و منابر به حضرت علی(ع) سب و دشنام میفرستاد و مردم را امر میکرد که حضرت علی(ع) را در نماز و قنوت لعن کنند و این بدعت زشت تا زمان عمر ابن عبدالعزیز ادامه داشت آیا با استناد به حدیث شریف، معاویه ساب اللَّه و پیامبر نیست؟! و حکم چنین کسی آیا کفر و لعن نیست؟!
و ابن حجر در صواعق محرقه خود روایتی بهتر و بالاتر از اولی از رسول خدا روایت کرده و آن این است که رسول خدا(ص) فرمود: «مَن سبَّ اهل بیتی فانّما یرتّد عن اللَّه و الأسلام و من آذانی فی عترتی فعلیه لعنة اللَّه » پس به حکم این روایت کسی که هر کدام از یکی از اهل بیت پیامبر را دشنام دهد یا آزار برساند ، مرتد است و لعنت خداوند بر او باشد و قطعاً معاویه و یزید با آن همه سیاه نمایی از خود، مصداق اتمّ این حدیث میباشند.
امّا درباره جواز لعن یزید علاوه بر استدلال به آیاتی که گذشت خیلی از علمای بزرگ اهل سنت از جمله؛ "قاضی عضدالدین ابجی، صاحب شرح" و "ابوالفرج عبدالرحمن بن علی حنیلی معروف به ابن الجوزی ، صاحب کتاب «الرّد علی المتعصب العنید المانع عن لعن یزید » مواقف نیز فتوی به جواز لعن یزید داده اند .
جمع بندی
خلاصه و جمع بندی مطلب این است که با توجه آیات و روایات و فتاوای جمعی از علماء اهل تسنن و نیز با توجه به حوادث تاریخی تلخ که بعضاً ذکر شد به این نتیجه میرسیم که لعن و تبری از معاویه و یزید نه فقط جائز است، بلکه مستحب و گاهی به حکم تبرّی از دشمنان خدا و رسول خدا واجب میشود، چرا که لعن اینها و امثال آنها در واقع تبرّی و بیزاری از خط و مشی آنها و نیز بیزاری از دوستان و پیروان آنها میباشد .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)