نماز
یکی از شبهاتی که ریشه اش به دهه پایانی حکومت منحوس پهلوی بر می گردد و متاسفانه پس از انقلاب نیز در دوره دگراندیشان و قایلان به قرائت های جدید از دین، دوباره جان گرفت این است که گاهی گفته می شود ما که فارس زبانیم چه لزومی دارد نمازمان را به زبان عربی بخوانیم؟ مگر زبان فارسی از حمل مفاهیم بلند اوراد و اذکار دینی ناتوان است؟
در نوشتار حاضر می کوشیم تا به نحو اجمال و مستدل به شبهه یاد شده پاسخ گوییم:
پاسخ اول:
می دانیم که قرائت حمد و سوره در نماز واجب است. بنا بر آنچه قرآن پژوهان در تبیین ابعاد اعجاز قرآن گفته اند، قوی ترین جنبه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت و به طور کلی جنبه ادبیات خارق العاده این کتاب شریف آسمانی است.
باید دانست که زبان عربی به خودی خود اعجازی ندارد و آنچه دارای اعجاز است، کلام خداست. شاید بتوان برخی از کلمات زبان عربی را به نحو دقیق ترجمه کرد اما کلام خدا به دلیل همین جنبه اعجازگونه اش به هیچ وجه ترجمه پذیر نیست، از این رو اگر قرار باشد نمازمان را به زبان فارسی بخوانیم آنگاه در ترجمه اولین جمله آن در خواهیم ماند، چرا؟
چون به عنوان مثال کلمه "الله" در آیه شریفه "بسم الله الرحمن الرحیم"، اسمی است که جامع جمیع اسماء و صفات الهی است به همین دلیل ترجمه ناپذیر است.
هیچ کدام از معادلهایی که برای ترجمه این کلمه پیشنهاد کرده اند دقیق نبوده و نمی تواند حتی یک هزارم بار معنایی کلمه "الله" را به دوش کشد، به عنوان مثال، کلمه خدا که برابر نهاده "الله" در زبان فارسی است به معنای "صاحب" یا "خودآ" ست یعنی همان چیزی که فلاسفه به آن می گویند "واجب الوجود" و واجب الوجود تنها یک ویژگی از ویژگیهای "الله" را به تصویر می کشد، که همان جنبه ذاتی و ضروری وجود خداوند است.
همینطور است کلمه های "رحمن" و رحیم". تمام معادل هایی که در زبان فارسی برای این دو کلمه نهاده اند نارساست، مثلا "بخشاینده" فراخ بخشایش"، "بخشایشگر" و... همه به معنای کلمه "جواد"(به عربی) است یعنی کسی که در بخشش گشاده دست است، حال اینکه رحمن، اشاره به رحمت فراگیر خداوند دارد که گستره آن، همه را شامل می شود اعم از کافر و مومن، و کلمه "رحیم" ناظر به وصف رحمانیت خاص خداست که در آخرت تنها شامل حال مومنان می شود.
زبان عربی به خودی خود اعجازی ندارد و آنچه دارای اعجاز است، کلام خداست. شاید بتوان برخی از کلمات زبان عربی را به نحو دقیق ترجمه کرد اما کلام خدا به دلیل همین جنبه اعجازگونه اش به هیچ وجه ترجمه پذیر نیست،
پاسخ دوم:
نماز "عبادت " است و روح عبادت، "تسلیم"، بنابراین کسی که به آیین اسلام گردن نهاده و خود را مسلمان مینامد میبایست تسلیم خواسته پروردگار باشد. انشاء نماز به زبان عربی خواست خداست و اگر بنده، خواست خود را بر خواست معبود ترجیح دهد در حقیقت خود را عبادت کرده نه معبود را.
ممکن است بگویید چرا خداوند چنین چیزی را خواسته است؟
پاسخ این است که اراده خدا مبتنی بر پاره ای حکمت ها و مصالح است، شاید برخی از این حکمت ها برای ما روشن باشد و ممکن است پاره ای دیگر را ندانیم اما همین اندازه که به حکم صریح آیات قرآن پذیرفته ایم خدا حکیم است، کفایت می کند چرا که می دانیم حکیم هیچگاه کار لغو و بیهوده نمی کند. بنا براین باید به آنچه خداوند اراده کرده است(قرائت نماز به زبان عربی) تن داده و تسلیم رضای معبود شویم تا به معنای حقیقی کلمه خدا را "عبادت" کرده باشیم.
پاسخ سوم:
قرائت نماز به زبان عربی عامل وحدت بخش میان ملل اسلامی در اقصا نقاط جهان است.
توضیح بیشتر اینکه "وحدت" یکی از ارکان امت اسلامی است و آویختن به این ریسمان و حبل متین خدایی، حقیقت اسلام را از گزند دشمنان و دین ستیزان حفظ می کند. طبیعی است که خداوند برای تحقق این آرمان تدابیری بیندیشد که از جمله آنها، وجود زبانی مشترك در میان همه پیروان اسلام است. این همان چیزی است که ما از آن تحت عنوان "حکمت های" عربی خواندن نماز یاد کردیم.
یکرنگی برخی از عبادات چون حج، نماز و... برای تحقق همین هدف متعالی است.
درباره اذان نیز چنین است. اگر بنا باشد هر کشوری برای خود اذانی متناسب با زبان خود برگزیند آنگاه چنانچه مسافر بیگانه مسلمانی به کشور آنها وارد شود و بخواهند برای انجام فریضه نماز به مسجد برود، به هنگام پخش اذان متوجه نخواهد شد که این اذان است یا آواز.
همه ساله صدها هزار مسلمان از نقاط مختلف جهان برای شرکت در کنکره عظیم حج، به مکه مشرف می شوند، تصور کنید اگر بنا باشد هر کس در نماز جماعت مسجدالحرام به زبان خودش نماز بخواند آنگاه آیا فلسفه حج که همان همزاد پنداری و وحدت بین المللی مسلمین است، تحقق می یابد؟ حاشا و کلا!
حکمت های دیگری نیز بر خواندن نماز به زبان عربی مترتب است که ذکر آنها از حوصله این مقال بیرون است.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)