نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: دردسرهای عشق یک‌طرفه

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض دردسرهای عشق یک‌طرفه

    دردسرهای عشق یک‌طرفه
    شايد باور نکنيد، حتي خودرو و منزل مسکوني مان را به نام او انتقال سند دادم و چون خيلي دوستش داشتم حق طلاق را نيز به همسرم واگذار کردم ولي باز هم فايده اي نداشت. اين اواخر ساغر برخورد بسيار تحقيرآميزي داشت و کار به جايي رسيد که ما فقط به اسم و در ظاهر زن و شوهر بوديم.
    خراسان: احساس خوبي نسبت به دختر همسايه مان داشتم و هر روز که مي خواستم به سر کار بروم چند دقيقه منتظرش مي ماندم تا بيايد و او را ببينم.
    يک روز دلم را به دريا زدم و از ساغر خواستگاري کردم. مرد جوان در دايره اجتماعي کلانتري ۱۵ مشهد افزود: او ابرويي بالا انداخت و با لحني تند گفت: بهتر است پايت را اندازه گليم خودت دراز کني. با شنيدن اين حرف، قلبم گرفت و موضوع را به مادرم اطلاع دادم.
    خانواده ام گفتند با اين ازدواج موافق نيستند اما من که مي خواستم به هر قيمتي شده ساغر را به دست بياورم چند روزي از خانه قهر کردم. والدينم که آبروي خودشان را در خطر مي ديدند با خواسته ام موافقت کردند و به خواستگاري دختر مورد علاقه ام رفتند.
    پدر و مادر ساغر با روي باز ما را پذيرفتند و آن ها حتي دختر خود را در منگنه قرار دادند تا به اين ازدواج تن بدهد. مرد جوان افزود: من ساغر را با مهريه اي سنگين به عقد خودم درآوردم و ما زندگي مشترک خود را زير يک سقف سرد و بي روح آغاز کرديم. ساغر مرا دوست نداشت و اين احساس خود را در حرکات و رفتارش نشان مي داد.
    من خيلي از کارهاي او را ناديده مي گرفتم و با صبوري سعي داشتم همسرم را راضي نگه دارم. ولي با وجود گذشت ۵ سال هيچ تغييري در احساسات ساغر به وجود نيامد و او روز به روز از من بيشتر فاصله مي گرفت.
    شايد باور نکنيد، حتي خودرو و منزل مسکوني مان را به نام او انتقال سند دادم و چون خيلي دوستش داشتم حق طلاق را نيز به همسرم واگذار کردم ولي باز هم فايده اي نداشت. اين اواخر ساغر برخورد بسيار تحقيرآميزي داشت و کار به جايي رسيد که ما فقط به اسم و در ظاهر زن و شوهر بوديم.
    من که ديگر از اين شرايط خسته شده بودم يک روز پس از جر و بحثي مفصل از خانه قهر کردم و به منزل پدرم رفتم. براي اين که تجديد روحيه اي پيدا کنم چند روزي همراه پدر و مادرم براي مسافرت به جزاير زيباي خليج فارس رفتم و پس از بازگشت از سفر نيز ۱۵ روز از او بي خبر بودم اما ديروز غروب ساغر در تماسي تلفني که از دبي برقرار شده بود گفت: خانه و خودرو را فروخته و مي خواهد براي هميشه به اروپا برود.
    او مي گفت وکيلش براي طلاق قانوني اقدام کرده است و... . با عجله خودم را به خانه پدر ساغر رساندم آن ها نيز از او اظهار بي اطلاعي کردند و من مانده ام با اين سر بي کلاه و اين همه مشکلات.
    اميدوارم جوان ها در ازدواج و انتخاب همسر منطقي فکر کنند و هيچ پدر و مادري نيز فرزند خود را به ازدواج اجباري مجبور نکنند چون چنين ازدواجي هيچ ارزشي ندارد.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. کاربر مقابل از shirin71 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/