صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 49

موضوع: (¯*~•~* ترنم قلم در ولادت مولا علي بن موسي الرضا(ع)*~• ~*¯)

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    (¯*~•~* ترنم قلم در ولادت مولا علي بن موسي الرضا(ع)*~• ~*¯)


    31565120564249698861

    ميلاد نور

    در فضاى عالم امکان عجب غوغاستى
    کز زمین تا آسمان بزم طرب برپاستى


    هر کجا پا مى نهى ، باشد گلستان از سرور
    نغمه هاى بلبلان تا گنبد خضراستى

    نجمى از نجمه ، درخشان گشت کز نو رخش
    مهر و ماه آسمان را روشنى افزاستى

    از زمین تا آسمان بنگر صفوف قدسیان
    تهنیت گو بر نبىّ سلطان اَو اَدنى ستى

    حلم او چون مجتبى و در شجاعت چون حسین (ع )
    وز عبادت حضرت سجّاد (ع ) را همتاستى

    یادگار حضرت باقر (ع ) بود او از علوم
    صادق آسا صادق الوعد ، آن شه والاستى

    کاظم الغیط است مانند پدر موسى و نیز
    در لب جان بخش آن شه ، معجز عیسى ستى

    مأمن بیچارگان و یاور درماندگان
    وز عنایت شیعیان را ناجى فرداستى

    89635830250300768868




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  2. #2
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    67014142915541343416

    من دست زنم دراين فراپستي

    بردامن شاه عالم بالا

    از بحرنخست گوهر هشتم
    دريدي چهار لؤلؤ لالا

    گردون چهار اختر خاتم
    كاين چارچوگوهرندواودريا

    داراي نُه آسمان تودرتو
    دارندة هفت ارض تابرتا

    سلطان سماء روح و ارض
    تن قيوم چهار ام و هفت آبا

    او جان و جميع ماسوي
    پيكر او كل و جميع كائنات اجزا

    بگذشته ازآن كه علم الانسان
    مالايعلم ستايمش زان سا

    سلطان كه ولايت مطلق
    كاوهست مدير كن فكان تنها

    مير ملكوتيان روشن دل
    پير جبروتيان جان پروا

    او شخص وجود و هيكل موجود
    عرش و فلك و ملك همة اعضا

    از نقطة خاك مركز هستي
    پيدا شد و شد چو نقطة پابرجا

    نّه دايرة سپهر از او دائم
    گردند به گرد مركز غبرا

    آن نقطه رضاست كز سركلكش

    بر لوح قضا قدر كند انشا





    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  3. #3
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    00157440696403619589


    چشمه های خروشان تو را می شناسند

    موجهای پریشان تو را می شناسند

    پرسش تشنگی را تو آبی، جوابی
    ریگهای بیابان تو را می شناسند

    نام تو رخصت رویش است و طراوت
    زین سبب برگ و باران تو را می شناسند

    از نشابور بر موجی از «لا» گذشتی
    ای که امواج طوفان تو را می شناسند

    اینک ای خوب فصل غریبی سر آمد
    چون تمام غریبان تو را می شناسند

    کاش من هم عبور تو را دیده بودم
    کوچه های خراسان تو را می شناسند


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  4. #4
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    94843848084339505360

    دور سقاخانه می گردد نسیم

    دانه می پاشد کنار حوض آب

    چادرش بوی زیارت می دهد
    بوی اشک و گریه و بوی گلاب

    آسمان چشم او پر می شود
    باز، از پرواز شاد کفتران

    صحن را آهسته جارو می کند
    خادمی با دستهای مهربان

    می نشیند در نگاه خیس او
    مثل یک گل، سایه فواره ها

    قلب من پر می کشد مثل نسیم
    هردومان هستیم مهمان رضا




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  5. #5
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض


    72900933889617846470

    پای خود را می گذارم در حرم

    از دلم پر می کشد اندوه و غم

    با کبوترهای گنبد می روم

    توی خال آسمان گم می شوم

    شاپرکها، تشنه دیدار نور

    شادمان سر می رسند از راه دور

    چشم خود را در حرم وا می کنند

    شمع را یکباره پیدا می کنند

    شمع جمع شاپرکهایی رضا

    ای کلید ساده مشکل گشا

    آن گل زیبا گل خوشبو تویی

    ای رضا جان ضامن آهو تویی

    با نگاهت چون کبوتر کن، مرا
    تا بگیرم اوج، خوشحال و رها

    می شوم من روز و شب همسایه ات

    می شود چتر دو بالم سایه ات


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  6. #6
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    70523623399660698712

    روی این گنبد طلا و قشنگ

    خانه ای دارم از شکوفه و نور

    خانه پاک و روشنی دارم
    زیر باران دانه های بلور

    زیر این گنبد طلایی هست
    صحن مردی که ضامن آهوست
    آه، گوش تمام مردم شهر
    پر موسیقی غریبی اوست


    دوست من! بگو که تا حالا
    چند دفعه به مشهد آمده ای؟

    اشکی از چشم خسته ریخته ای؟
    بوسه ای بر ضریح او زده ای؟

    تا بیایی دوباره می شنوی
    عطر پاک گلاب، از هر سو

    می چکد قطره اشکی از چشمت
    باز با یاد ضامن آهو

    در هوا بوی بال پیچیده
    در زمین، عطر غنچه های دعا

    شهر مشهد همیشه لبریز است
    از صمیمیت امام رضا

    روز و شب، کار من فقط این است:
    حرف او، با پرنده ها گفتن

    پر زدن در نگاه گنبد نور
    زیر لب یا رضا رضا گفتن

    بالهایم پر از نوازش اوست
    چون شب و روز بر سر حرمم

    راستی خوش به حال من، آری
    بچه ها، من کبوتر حرمم ...


    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  7. #7
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    92484254101587709703

    بادها، گرم و سوزان

    ریگها، داغ و تبدار
    کاروان داشت می رفت
    در کویری پر از خار

    ظهر، نزدیک می شد
    باز، وقت اذان بود
    روستای «ده سرخ»
    منزل کاروان بود

    خشکسالی در آن ده
    داشت بیداد می کرد
    تشنگی بود و آتش
    خاک، فریاد می کرد

    مثل بیمار می سوخت
    روستا در تب خود
    شد به نرمی پیاده
    مردی از مرکب خود

    قدری از خاک برداشت
    برد نام خدا را
    خاک با شوق نوشید
    عطر آن دستها را

    ناگهان چشمه ای سرد
    از دل خاک جوشید
    عطر دست رضا بود
    آنچه را خاک نوشید





    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  8. #8
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    50097228893973915625

    می آمد و عطر سلامش

    بوی گل گیلاس می داد
    دستان او بوی شکوفه
    بوی بهار و یاس می داد

    مردم هجوم آورده بودند
    تا دستهایش را ببوسند
    یک لحظه رویش را ببینند
    بال عبایش را ببوسند

    در بین آن جمعیت اما
    او آمد و مهمان من شد
    او آمد و این خانه آن روز
    لبریز عطر یاسمن شد

    چشمان زیبای نجیبش
    رنگ زلال دوستی داشت
    او یک نهال سبز بادام
    در گوشه ای از خانه ام کاشت


    او رفته اما خانه من
    از عطر و بویش گشته لبریز
    این نونهال سبز شاداب
    هرگز نگیرد بوی پاییز






    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  9. #9
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    69007213026429486937

    رقص قشنگ نور

    امشب چه دیدنی ست
    آواز شاد باد
    امشب شنیدنی ست

    عید است و عطر گل
    پیچیده در هوا
    بوی خوش گلاب
    پر کرده سینه را

    گلبوته های شمع
    روییده هر کجا
    می ریزد اشک شوق
    یک غنچه بی صدا

    گلدسته ها همه
    غرق ستاره هاست
    هر گوشه حرم
    فریاد «یارضاست»

    وقت زیارت است
    پر می کشد دلم
    همراه کفتران
    من می روم حرم




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








  10. #10
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2010
    نوشته ها
    28,440
    تشکر تشکر کرده 
    12,424
    تشکر تشکر شده 
    11,190
    تشکر شده در
    5,632 پست
    قدرت امتیاز دهی
    7108
    Array

    پیش فرض

    03051902801495714606

    ماه در حوض بزرگ کاشی است

    آب، آیینه مهتاب شده

    ماه، مهمان قشنگ حوض است
    حوض بیچاره دلش آب شده

    چشم من منتظر خورشید است
    پیک خورشید، سپیده پیداست

    از حرم بانگ اذان می آید
    آه، این منتظر خیلی زیباست!

    کفتری از سر گنبد برخاست
    بق بقو کرد و به پرواز آمد
    همرهش مرغ نگاه من هم
    رفت و یک بار دگر باز آمد

    مرغ بی تاب نگاهم اکنون
    بر سر گنبد پاک آقاست

    چشمهایم به دلم می گوید:
    راستی گنبد آقا زیباست

    از حرم، از در و دیوار،اینجا
    بوی جانبخش دعا می آید

    مثل بوی خوش گلها در باغ
    همه جا بوی رضا می آید




    d79gibl38tqrm7is3x77


     


    x5lc1ibig9cekrsxpqe5








صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/