معماري انساني واژه اي است كه بسيار در ذهن ساده به نظر مي رسد ولي بايد در جهت تبيين آن مباحثي را مطرح كرد: انسان در تعامل هميشگي با محيط است از آنجا كه محيط اطراف مملو از عناصر معماري است به طور كلي معماري به عنوان يكي از مهمترين عوامل تأثير گذار محيط مي تواند انسان را متأثر كند به همين دليل بايد عوامل موثر بر انسان را شناسايي كنيم تا بتوان معماري انساني را شرح كرد.





مقدمه:

معماري انساني واژه اي است كه بسيار در ذهن ساده به نظر مي رسد ولي بايد در جهت تبيين آن مباحثي را مطرح كرد: انسان در تعامل هميشگي با محيط است از آنجا كه محيط اطراف مملو از عناصر معماري است به طور كلي معماري به عنوان يكي از مهمترين عوامل تأثير گذار محيط مي تواند انسان را متأثر كند به همين دليل بايد عوامل موثر بر انسان را شناسايي كنيم تا بتوان معماري انساني را شرح كرد.

تأثير معماري بر انسان:

معماري بر انسان از دو طريق فيزيكي و متافيزيكي اثر مي گذارد كه مي تواند بر رفتار و ذهنيت فرد از معماري و محيط اثر بگذارد.

فيزيكي:

انسان از نظر فيزيكي با جسم خود در ارتباط با محيط است از آنجايي كه انسان در ابتدا با حواسي پنج گانه محيط را درك مي كند تأثير معماري بر اين حواس مي تواند در برداشت انسان از محيط موثر باشد.

اولين حسي كه انسان به شناخت محيط به وسيله آن مي پردازد حس بينايي است در بحث معماري انساني بايستي درباره تأثيرات معماري بر اين حواس گفتگو كرد.

اولين و قوي ترين حسي كه ما از آن براي شناخت محيط استفاده مي كنيم حس بينايي است البته تمام حواس در شناخت محيط ياري گر انسان است صدا، بافت و بو از عواملي هستند كه در درك ما از فضا بسيار تأثير دارند و به طور كلي مي توان گفت كه انسان با تمام وجود خود تحت تأثير محيط است. البته احساسات دروني نيز بر برداشت ما از يك محيط بسيار تأثير مي گذارد. مثلاً شايد فضاي خانه شما كه كودكيتان را در آن گذرانده ايد برايتان بسيار خاطره انگيز باشد ولي براي ديگران كه آن ضمينه ذهني از فضاي خانه تان را ندارند بين خانه شما و خانه كناري فرق چنداني مشاهده نمي كند.

متافيزيكي:

انسان در محيط هاي مختلف علاوه بر تأثيري كه بر حواس پنجگانه احساس مي كند درك متافيزيكي خواص از محيط دارد مثلاً يك محيط را ترسناك و يك محيط را آرامش بخش مي خواند. اين ادراكات مختلف كه بر روح انسان تأثير دارد پايه برداشت هايي از محيط خواهد بود. البته در اصل اين همان فرمها هستند كه شروع كننده تأثير رواني اند يعني تا انسان به وسيله ابزارهاي شناختي خود- حواس پنجگانه- نتواند محيطي را ادراك كند ذهنيتي از آن محيط براي وي حاصل نخواهد شد.

شيوه هاي انساني در معماري: تناسبات ( رياضي، انساني )

پيمون در ايران و كن در ژاپن

انواع تناسبات رياضي:

هندسي: C = b-c مثال: ( 4و2و1 )

b a-b

حسابي: c = b -c مثال: ( 3و2و1 )

c a-b

توافقي: c = b -c مثال: ( 6و3و2 )

a b-a

سيستم هاي تنظيم تناسب با اعطاي تناسباتي مشابه و از يك خانواده به اجزاء يك طرح معماري، از نظر بصري مي تواند به چندگانگي اجزاء در آن طرح وحدت بخشند.

و همچنين مي توانند احساس نظم را در ترتيب فضاها و نسبت هاي بين اجزاء داخلي و خارجي يك بنا را بوجود آورند.

سيستمهاي تناسب رياضي از فرضيه فيثاغورث كه مي گويد همه چيز عدد است سرچشمه مي گيرند.

تناسب طلائي:

يكي از نسبت هايي كه از عهد باستان تاكنون بكار رفته است تناسبي است به نام تناسب طلائي كه يوناني ها به نقش غالبي كه تناسب طلائي در تناسبات بدن انسان بازي مي كرد پي بردند. و با اعتقاد به اينكه هم انسان و پرستشگاههاي او مي بايست به يك نظم برتري از جهان تعلق داشته باشند از همين تناسبات در ساختمان پرستشگاههايشان استفاده كردند. تناسب طلائي در كار معماران رنسانس هم كشف شد و در آخر، لوكوربوزيه، سيستم مدولر خود را بر مبناي تناسبات طلائي بنا نمود و كاربرد آن در معماري تا امروز نيز ادامه دارد. b = a

b+a b

تناسبات طلائي از نظر هندسي:

خط تقسيم شده اي است كه نسبت قسمت كوچكتر آن به بزرگتر مثل قسمت بزرگتر به كلش مي باشد

تصاعدي كه بر مبناي تناسب طلائي باشد هم افزاينده ( additive ) و هم هندسي است.


تصاعد عددي: در اين تصاعد هر عبارت مجموع دو عبارت قبل است و همين طور كه ادامه دهيم و جلو رويم نسبت بين دو عبارت متوالي به نسبت تناسب طلائي نزديك مي شود. تصاعد ديگري كه در وزن كلي بسيار نزديك به تناسب طلائي است مجموعه فيبوناچي است.


مستطيل طلائي: يك مستطيل كه تناسب اضلاعش بر حسب تناسب طلائي تنظيم شده است به عنوان مستطيل طلائي شناخته مي شود. اگر يك مربع بر روي ضلع كوچكتر اين مستطيل احداث كنيم قسمت باقي مانده از مستطيل اصلي همان مستطيل طلائي خواهد بود ولي كوچكتر. اگر اين عمل تا بي نهايت بار تكرار شود تصاعدي از مربعها و مستطيل هاي طلائي ايجاد مي نمايد.

كاربرد تناسب طلائي در تناسبات نماي پارتنون:

در دو تحليل زير هر دو تحليل ابتدا با تنظيم نما بر حسب مستطيل طلائي است و در مرحله بعدي هر كدام در روش پياده كردن مستطيل طلائي و نحوه تأثيرگذاريش بر ابعاد نما و ترتيب اجزاء آن با يكديگر متفاوت است.

موزه جهاني: جنوا ( پروژه ) 1929 ، لوكوربوزيه از تناسبات طلائي، مستطيل طلائي استفاده كرده است.

تناسبات در يونان:

در شيوه ستون سازي در تنظيم تناسبات اجزاء بيان كاملي از زيبائي و هماهنگي را ارائه مي دادند واحد اصلي اندازه قطر ستون بود از اين مدول ابعاد بدنه ستون، سرستون و نيز پاستون در زير و اسپاپيشاني در بالا و به همين ترتيب تا كوچكترين جزئيات استخراج مي شود و همچنين تعيين فاصله بين ستونها نيز بر اساس و مبناي قطر ستون بود.

ويترويوس در عهد آگوستوس نمونه هاي شيوه هاي ستون سازي موجود را مطالعه نمود و تناسبات ايده آل خود را براي هر يك در رساله خود به نام ده كتاب در مورد معماري ارائه داد.

وينيولا اين قوانين را مجدداً براي رنسانس ايتاليا تدوين نمود و شيوه هاي ستون سازي او امروزه احتمالاً از همه مشهورترند.

تئوريهاي رنسانس:

فيثاغورث پي برد كه هماهنگي صداهاي موسيقي را مي توان توسط تساعد عددي ساده بيان كرد. اعتقاد فيثاغورثي بر اين بود كه همه چيز بر حسب اعداد ترتيب يافته است و بعدها پلاتو علم محسنات اعداد فيثاغورث را به صورت علم محسنات تناسب تكميل نمود او تصاعد فردي ساده را مربع و مكعب نمود تا تصاعد دو برابر و سه برابر را به دست آورد.

معماران رنسانس، با اعتقاد به اينكه بناهايشان بايستي به يك نظام عالي تعلق داشته باشد به سيستم تناسبات رياضي يونان رجوع نمودند. معماران رنسانس معتقد بودند كه معماري رياضياتي است كه به واحدهاي فمنائي برگردانده شده است و با كاربرد تئوري فيثاغورث در مورد واسطه هاي نسبت هاي فواصل در گام موسيقي يونان، آنان تصاعدي بي كرانه نسبت ها را كه مبنايي براي تناسبات معماريشان تشكيل مي داد تشكيل نمودند. اين مجموعه نسبت ها نه فقط خود را در ابعاد يك اطلاق يا يك نما نشان مي دادند بلكه در تناسبات بهم پيوسته يك رشته فضا يا كل پلان نيز ظاهر مي شود.

پلاديو ( تعيين ارتفاع اطلاقها ):

پلاديو، چندين روش نيز براي تعيين ارتفاع مناسب يك اطلاق و براي اينكه ارتفاع، در يك نسبت مناسب با طول و عرض اطلاق باشد پيشنهاد نمود. ارتفاع در مورد اطلاقهائي با سقف صاف مي بايست برابر عرض آنها باشد ارتفاع اتاقي مربع شكل با سقف قوسي دار مي بايست به اندازه ⅓ از عرض آنها بيشتر باشد. پلاديو براي تعيين ارتفاع ساير اطلاقها از تئوري واسطه هاي فيثاغورث استفاده نمود. بنابراين، سه نوع واسطه وجود داشت:

1- حسابي: C = b-c مثال 3و2و1 يا 12و9و6

C a-b

2-هندسي: c = b-c مثال 4و2و1 يا 9و6و4

b a-b

3-توافقي: c = b-c مثال: 6و3و2 يا 12و8و6

a a-b

در هر كدام واسطه (b ) بين طرفين (a) عرض اتاق و (c) طول آن، همان ارتفاع اطاق بوده

تناسبات انساني:

سيستم هاي تنظيم تناسبات بر حسب تناسبات انساني بر مبناي ابعاد و تناسبات بدن انسان پايه گذاري شده اند روشهاي تنظيم تناسبات بر حسب تناسبات انساني نه در پي يافتن نسبتهاي سمبليك يا مبهم بلكه به دنبال نسبت هاي عملكرد مي باشند آنها بر اين تئوري استناد مي كنند كه فرمها و فضاها در معماري، يا در برگيرنده و يا در تصرف بدن انسان هستند و بنابراين بايد به وسيله ابعاد آن تعيين شوند. اشكالي كه در تنظيم تناسبات انساني وجود دارد نوع اطلاعاتي است كه براي كاربرد آن مورد نياز است. يا ابعاد متوسط هميشه بايد با دقت برخورد نمود زيرا ابعاد واقعي مردم كه به آنها طرفيم برحسب سن، جنسيت و نژادشان متفاوت است.

ابعاد و تناسبات انسان تأثيرگذار است بر تناسبات اشيائي كه بكار مي بريم، ارتفاع و فاصله اشيائي كه بايد به آنها دسترسي يابيم و ابعاد وسائل كه براي نشستن، كاركردن، خوردن و خوابيدن مورد استفاده قرار مي دهيم. ابعاد بدن انسان، علاوه بر تأثير گذاري بر اين اجزائي كه در يك بتا بكار مي بريم، بر حجم فضائي كه براي حركت، فعاليت و استراحت نياز داريم اثر
مي گذارد.

مقياس:

مقياس عمومي: نسبت اندازه يك قسمت بنا به اندازه ساير فرم هاي پيرامونش

مقياس انساني: نسبت اندازه يك قسمت يا يك فضاي بنا به ابعاد و تناسبات بدن انسان

تفاوت زياد مقياس: برداشت ما را نسبت به كار تغيير مي دهد مثلاً در نماي يك ساختمان اگر يكي از پنجره ها بزرگتر باشد مقياس ديگري را در نما به وجود خواهد آورد يا اينكه نشان دهنده اهميت فضاي پشت پنجره است و يا مي تواند برداشت ما را نسبت به ساير پنجره ها يا ابعاد نما عوض كند.

در هر حال، وقتي عرض فضا در حدي باشد كه با دراز كردن دستها بتوان ديوارهايش را لمس كرد آن فضا را مي توانيم اندازه گيري كنيم يا اگر بتوانيم با دراز كردن دست سطح طاق بالاي سر را لمس نماييم مي توانيم ارتفاع آن طاق را اندازه گيري كنيم هر گاه نتوانيم اين كارها را كنيم به جاي استفاده از شيوه لمس كردن بايد با ساير نشانه هاي بصري براي تشخيص مقياس يك فضا تكيه كنيم. براي اين نشانه ها مي توانيم از عناصري كه تأمين كننده مقاصد انساني اند و ابعاد آنها در ارتباط با ابعاد انسان است استفاده كنيم از قبيل اسباب خانه، ميز، مبل يا صندلي، يا پلكان و در يا پنجره، نه تنها در تشخيص اندازه يك فضا كمك مي كنند بلكه به آن يك مقياس يا يك حالت انساني مي دهند. نزديك بهم چيده شدن ميزها و صندليها راحتي در سالن نشيمن يك هتل بزرگ، حاكي از وسعت فضا و معرف فضاهاي راحت و داراي مقياس انساني آن سالن مي باشد. از بين سه بعد يك اطاق ( طول، عرض و ارتفاع ) ارتفاع بيشترين تأثير را در مقياس آن مي گذارد. در حالي كه ديوارهاي اطاق آنرا محصور مي كنند. ارتفاع سقف بالاي سر تعيين كننده كيفيت پناه دادن و حالت صميميت و گرمي آن است.

مثلاً اطاقي با ابعاد 16×12 فوت افزايش ارتفاع سقف از 8 به 9 فوت بيشتر به چشم مي آيد و براي غالب افراد راحت به نظر مي رسد و فضاي 50×50 فوت با همين ارتفاع موجب احساس ناراحتي مي گردد.

ساير عواملي كه به غير بعد عمودي، بر مقياس فضا اثر مي گذارند:

- شكل، رنگ، و نوع سطوح ديوار

- شكل و ترتيب بازشوها

- نوع و مقياس عناصري كه در درون آن قرار دارند.

پيمون در ايران :

نيارش به دانش ايستايي، فن ساختمان و ساختمايه ( مصالح ) شناسي گفته شده است معماران گذشته به نيارش ساختمان بسيار توجه مي كردند و آنرا از زيبايي جدا نمي دانستند. آنها به تجربه، به اندازه هايي براي پوشش ها و دهانه ها و جرزها دست يافته بودند كه همه بر پايه نيارش بدست آمده بود پيمودن ( اندازه و مقياس، اندازه هاي مشخص و معيني كه در طرح تكرار شود. پيمون، عرض در و شناخته شده به دو نوع اصلي است: پيمون كوچك به طول 14 گره و پيمون بزرگ به طول 18 گره ) كه با توجه به نيازي كه به پيمون بود بكار گرفته مي شد و پيروي از پيمون هر گونه نگراني معمار را درباره نا استواري يا نازيبايي ساختمان از ميان مي برد و معماران همراه با بهره گيري از پيمون و تكرار آن در اندازه ها و اندام ها، ساختمانها را بسيار گوناگون از كار در مي آورند. هيچ دو ساختماني يكسان از كار در نمي آمدند و هر يك ويژگي خود را داشت گر چه اين پيمون در آنها پيروي شده بود.

كن در ژاپن:

كن واحد ديگر سنجش در نيمه دوم قرون وسطي در ژاپن مطرح شد با اينكه كن در اصل فقط براي تعيين فاصله بين دو ستون بكار مي رفت و داراي اندازه هاي متفاوت بود ولي بزودي در معماري مسكوني به صورت استاندارد درآمد بر خلاف مدول ( پيمون ) شيوه هاي كلاسيك كه قطر يك ستون بود و بر حسب اندازه هر بنا تغيير مي كرد كن به صورت اندازه اي مطلق و غير مشروط مطرح شد كن نه تنها اندازه اي براي ساختن بنا بود بلكه به صورت مدولي زيبا كه سازه، مصالح و فضاي معماري ژاپني را نظم


مي داده توسعه يافت.

دو روش طراحي با شبكه مدوله كن توسعه يافت كه بر اندازه آن اثر گذاشت در روش ايناكا، ما شبكه كن ( 6 شاكو ) فواصل آكس تا آكس ستونها را تعيين مي كرد. بنابراين اندازه مقرر حصير كف اتاق تاتامي ( 6×3 شاكويا 1× ½ كن ) به خاطر احتساب ضخامت ستونها به طور جزئي فرق مي كرد. در روش كيومها حصير كف ثابت باقي مي ماند و فاصله بين ستونها تغيير مي يافت بين 64 تا 7/6 شاكو تغيير مي كرد ابعاد اطلاق به وسيله حصيرهاي كف تغيير مي كرد اندازه حصير كف براي جا دادن دو انسان نشسته يا يك انسان در حالت خوابيده طراحي شده است در هر حال با تكامل نظام شبكه اي كف وابستگي حصير كف به ابعاد انساني از بين رفت و تابع خواسته هاي سيستم ساز و فواصل ستونها شد.

مدول هاي حصيرهاي كف به خاطر داشتن نسبت ½ مي توانند به طرق متعدد و براي هر اندازه اطلاقي تنظيم شوند. ارتفاع براي هر اندازه اطلاق فرق مي كند و به قرار زير تعيين مي شود.

3/0× تعداد حصيرها = ارتفاع سقف ( شاكو )



در نمونه نوعي از يك مسكن ژاپني، شبكه كن، سازه و همچنين رديف اطلاق هاي تو در توي الفاقي را تنظيم مي كند. اندازه نسبتاً كوچك مدول به فضاهاي مستطيل شكل امكان مي دهد كه آزادانه به صورت خطي ، نامنظم يا مجموعه اي آرايش يابند.




مدولار لوكوربوزيه:

شارل ادوارد ژانره گري اسم مستعار لوكوبزيه ششم اكتبر 1887 در شهر لاشو دفون در سوئيس به دنيا آمده لاشو دفون با 3000 فوت ارتفاع از سطح دريا بلندترين شهر اروپايي و محل مرتبط با مراكز مهم هندي بود و همين عامل تأثير زيادي در رشد و تعالي ژانره داشت.

اپلاتينيه معلم و مربي داوران فرمال زندگي ژانره بود اپلاتينيه طبيعت را مرجع هنرمند طراح تزئينات مي دانست در آن دوران تزئين يك عنصر واجب و مهم هر كار معماري محسوي مي گرديد و اپلاتينيه ژانره را تشويق مي كرد تا معمار شود و او را وادار ساخت تا از ترسيم بعنوان ابزاري براي مشاهده استفاده نمايد.


لوكوربوزيه سيستم تنظيم تناسبات خود، مدولر را تكميل كرد تا ابعاد هر آنچه كه ظرف و مظروف است را به وسيله آن نظام دهد او ابزار سنجش يونانيها ، مصريها ، و ساير تمدنهاي عالي را و بي نهايت غني و ظريف مي دانست زيرا آنها بخشي از رياضيات بدن انسان را تشكيل مي دادند و داراي زيبايي خوش آيند لطيف و استواري بودند كه منشأ همان هماهنگي حاكم بر ما بود. بدين ترتيب او وسيله سنجش خود يعني مدولر را هم بر پايه رياضيات ( ابعاد زيبائي ) شناسانه تناسب طلائي و مجموعه فينوناچي و هم بر پايه تناسبات بدن انسان ( ابعاد عملكردي ) بنا نمود.

لوكوربوزيه به مدولر نه فقط به صورت مجموعه اي از اعداد داراي توافق ثابت نگاه مي كرد، بلكه آنرا به عنوان سيستم سنجش در نظر مي گرفت كه طولها، و جو و احجام تابع آن بودند و مي توانست مقياس انساني را در همه جا برقرار نمايد مدولر قادر بود در مورد بي نهايت تركيب بكار برود.

مدولر وحدت را در عين تنوع تأمين مي كرد. و اين يعني معجزه اعداد.

شبكه اصلي از سه اندازه تشكيل شده:

( cm ) 113 و 70 و 43 كه تناسبشان بر حسب تناسب طلائي تنظيم شده است

113= 70+43

183= 70+113

( 113×2 )226= 43+70+113


113 و 183 و 226 معرف فضاي اشغال شده توسط پيكر انسان است. براي 113 و 226 به آن طرف، لوكوربوزيه مجموعه هاي قرمز و آبي را تكميل كرد و در آنها اندازه ابعادي را كه در ارتباط با قد انسان بودند كاهش دارد.

پاويون نمايشگاه زوريخ 1967 :

در پاويون نمايشگاه زوريخ 1967 لوكوربوزيه طراحي با استفاده از سيستم تناسب مدولر و تقارن و نظم موجود در شبكه خطوط عمود بر هم پيوستگي و هماهنگي قدرتمندي را ميان تمامي عناصر برقرار مي كند.

شبكه عمود بر هم و متقارن:

طراحي اين پاويون بر پايه يك شكل متقارن و شبكه مجازي خطوط عمود بر هم قرار گرفته است.

ساختار:

سقف چتر مانند توسط يك سري ستون نگه داشته شده است اين ساختار تنها سقف را نگه داشته و در فضاي زيرين بر حسب نياز از ستون استفاده شده

رنگ:

رنگ بصورت يك موجوديت مثبت و ايجاد كننده روحيه در پاويون مورد استفاده قرار گرفته است. مدولهاي مربع نما با لعابي از رنگهاي اصلي كوره اي پوشيده شده اند.

وضوح و ادراك:

فرم، تصوير قابل درك واضحي را ارائه كرده است.

ريتم و حركت:

پاويون مفهومي ريتميك دارد و سه نوع مختلف حركت را با ريتم مواج سقف ريتم منظم حركتهاي فضاي پايين و حركت ناشي از حضور رامپ را به نمايش مي گذارد.

راه حل استاندارد

ايده هاي اوليه اين طرح به سال 1928 بر مي گردد از اينروپاوين نمونه اي از تحول در طراحي جهاني و استاندارد گرايانه و تصحيحي يك مقطع زماني است در آن دوره اغلب راه حلها ( بعنوان مثال، خانه سيتروهان و بلوك مارسي ) از شرايط خاص سايت انستنتاج شده اند.

پيوستگي و هماهنگي:

طراحي با استفاده از سيستم تناسبات مدولر و تقارن و نظم موجود در شبكه خطوط عمود بر هم، پيوستگي و هماهنگي قدرتمندي را ميان تمامي عناصر برقرار نموده است

منابع و مآخذ:

معماري فرم، فضا و نظم تأليف: فرانسيس دي. كي. چينگ

فضا. زمان و معماري تأليف: زيگفريد گيدئين

لوكوربوزيه تجزيه و تحليل فرم مولف: جفري اچ. بيكر