نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: به چه کسی بايد دل بست؟

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Aug 2011
    محل سکونت
    همین اطراف
    نوشته ها
    487
    تشکر تشکر کرده 
    23
    تشکر تشکر شده 
    140
    تشکر شده در
    85 پست
    قدرت امتیاز دهی
    23
    Array

    پیش فرض به چه کسی بايد دل بست؟

    pc175fafcc4afa74c9aa72d5e6c9286c5d 101068
    از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست؟ ریشه عشق، فسرد/ واژه دوست، گریخت/ سخن از دوست مگو، عشق كجا؟ دوست كجاست؟....
    به كه باید دل بست؟
    به كه شاید دل بست؟
    سینه ها جای محبت، همه از كینه پر است.
    هیچكس نیست كه فریاد پر از مهر تو را ـ
    گرم، پاسخ گوید
    نیست یكتن كه در این راه غم آلوده عمر ـ
    قدمی، راه محبت پوید
    ***
    خط پیشانی هر جمع، خط تنهائیست
    همه گلچین گل امروزند ـ
    در نگاه من و تو حسرت بیفردائیست.
    ***
    به كه باید دل بست ؟
    به كه شاید دل بست ؟
    نقش هر خنده كه بر روی لبی میشكفد ـ
    نقشه یی شیطانیست
    در نگاهی كه تو را وسوسه عشق دهد ـ
    حیله پنهانیست.
    ***
    زیر لب زمزمه شادی مردم برخاست ـ
    هر كجا مرد توانائی بر خاك نشست
    پرچم فتح بر افرازد در خاطر خلق ـ
    هر زمان بر رخ تو هاله زند گرد شكست
    به كه باید دل بست؟
    به كه شاید دل بست؟
    ***
    خنده ها میشكفد بر لبها ـ
    تا كه اشكی شكفد بر سر مژگان كسی
    همه بر درد كسان مینگرند ـ
    لیك دستی نبرند از پی درمان كسی
    ***
    از وفا نام مبر، آنكه وفاخوست، كجاست؟
    ریشه عشق، فسرد
    واژه دوست، گریخت
    سخن از دوست مگو، عشق كجا؟ دوست كجاست؟
    ***
    دست گرمی كه زمهر ـ
    بفشارد دستت ـ
    در همه شهر مجوی
    گل اگر در دل باغ ـ
    بر تو لبخند زند ـ
    بنگرش، لیك مبوی
    لب گرمی كه ز عشق ـ
    ننشیند بلبت ـ
    به همه عمر، مخواه
    سخنی كز سر راز ـ
    زده در جانت چنگ ـ
    بلبت نیز، مگو
    ***
    چاه هم با من و تو بیگانه است
    نی صد بند برون آید از آن، راز تو را فاش كند
    درد دل گر بسر چاه كنی
    خنده ها بر غم تو دختر مهتاب زند
    گر شبی از سر غم آه كنی.
    ***
    درد اگر سینه شكافد، نفسی بانگ مزن
    درد خود را به دل چاه مگو
    استخوان تو اگر آب كند آتش غم ـ
    آب شو، « آه » مگو.
    ***
    دیده بر دوز بدین بام بلند
    مهر و مه را بنگر
    سكه زرد و سپیدی كه به سقف فلك است
    سكه نیرنگ است
    سكه ای بهر فریب من و تست
    سكه صد رنگ است
    ***
    ما همه كودك خردیم و همین زال فلك
    با چنین سكه زرد ـ
    و همین سكه سیمین سپید ـ
    میفریبد ما را
    هر زمان دیده ام این گنبد خضرای بلند ـ
    گفته ام با دل خویش:
    مزرع سبز فلك دیدم و بس نیرنگش
    نتوانم كه گریزم نفسی از چنگش
    آسمان با من و ما بیگانه
    زن و فرزند و در و بام و هوا بیگانه
    « خویش » در راه نفاق ـ
    « دوست » در كار فریب ـ
    « آشنا » بیگانه
    ***
    شاخه عشق، شكست
    آهوی مهر، گریخت
    تار پیوند، گسست
    به كه باید دل بست؟
    به كه شاید دل بست؟

  2. کاربر مقابل از korosh-8020 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/