صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: جوک!!

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    جوک!!

    دورت بگردم چيست ؟
    دايره اي فرضي است كه تا اطلاع ثانوي از فرد مورد نظر حمايت مي كند

    اس ام اس سرکاری

    تو بالا رفتی تار شدي
    پايين اومدي پود شدي
    پير شدي ، جوون شدي
    ميوه شدي ، هسته شدي
    اميد شدي ، ياس شدي
    ستاره ي نحس شدي
    خلاصه آدم نشدي !!!
    اس ام اس خنده دار
    مرد آمد و دردي به دل عالم شد
    از روز ازل قسمت زن ها غم شد
    در دفتر خاطرات حوا خواندم
    جانم به لبم رسيد تا آدم ، آدم شد‌!!!
    اس ام اس سرکاری
    دويدمو دويدم به قلكم رسيدم
    زدم اونو شكستم ، تا پول بياد به دستم
    هيچي نبود تو قلك ، بجز يه سوسك كوچك
    سوسكه بگم چيكار كرد؟ ترسيدو زود فرار كرد
    خونه ي اون خراب شد ، دلم واسش كباب شد
    دويدمو دويدم رفتم براي سوسكه قلك نو خريدم
    اس ام اس سرکاری
    عاشق اون نيست كه واسه عشقش توي سرما آتيش روشن كنه
    عاشق اونيه كه كتشو بده به عشقش ، خودش سرما بخوره ، 6تا آمپول بزنه ، دهنش سرويس بشه تا ديگه از اين غلطا نكنه !!!
    اس ام اس خنده دار
    اس ام اس خنده دار

    اس ام اس خنده دار
    زن مثل ويروس مي مونه
    وقتي وارد زندگيت بشه جيبتو SCAN مي كنه
    لبخند رو از روي لبات DELETE مي كنه
    مختو EDIT مي كنه
    برنامه هاتو DOWNLOAD مي كنه
    و تو آخرش HANG مي كني
    اس ام اس
    مي خواي بدوني بچگي هات چه شكلي بودي
    از 1 تا 10 يك عدد انتخاب كن برام بفرست
    .
    .
    .
    .
    .
    1.قشنگ
    2.شكمو
    3.سوسول
    4.جيشو
    5.هميشه دست تو بيني
    6.افاده اي
    7.بازي گوش
    8.تميز
    9.شيتون
    10. خل !
    اس ام اس سرکاری
    زندگي مثل بازي شطرنجه !
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    البته تو خيلي بچه اي برو همون منچتو بازي كن
    اس ام اس خنده دار

    شيمی نخوندم ولی ميدونم اگه عشق نباشه مولکول‌هاي اکسيژن و هيدرژن نمي‌تونن اينقدر محکم همديگر رو فشار بدن که اشک جفتشون در بياد!!

    اس ام اس
    ميگن شيشه عمر آدما اگه خيس بشه عمرشون كم ميشه
    ميدونستي چشماي تو شيشه ي عمر منه ؟
    اس ام اس سرکاری
    ميگن خدا به اندازه دل هر كس بهش نعمت ميده
    پس دل تو حتما بايد خيلي بزرگ باشه كه خدا منو به تو داده !!!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #2
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    دوبرادربودندكه يكي بيني كوچكي وديگري بيني بزرگي داشت.هردوبه مطب دكتري رفتندودرمورددماغ هايشان گفتند.دكتر دارويي براي هر يك يك دارو داد.
    بعدكه به خانه رفتند داروهايشان جابه جا شدند وبعد از مدتي آن برادركه دماغش محوشده بود به دكتر اعتراض كردودكتر پرسيد:آن يكي برادرت كجاست؟
    آن برادر گفت:داره سروته مي كنه !!!!؟؟؟؟
    ---------------------------------------------------------------------------
    اولي:مي دوني به بچهسزاريني چي ميگن؟
    دومي:نه!چي ميگن؟
    اولي:يعني بچه به شرط چاقو!!!؟؟؟
    ---------------------------------------------------------------------------
    يك پسرامريكايي به باباش مي گه چرا به ماامريكايي هامي گن خر؟
    باباه مي گه برويك ديگ ويك قاشق بيار.پسره ميره مي ياره.باباه مي گه قاشق را بزن توي ديگ.پسره مي زنه.پسره مي گه كيه؟باباه مي گه فهميدي چرا؟
    پس حالا برو در را واز كن.
    -------------------------------------------------------------------------


    لطيفه بازار
    دو دزد که يک بانک را زده بودند، هنگام فرار به يک ميدان دو و ميداني رسيدند. وارد شدند و شروع کردند به دويدن. دو تا دور که زدند، پليسها هم وارد ميدان شدند و به تعقيب آنها پرداختند. دزد اولي با هراس به دومي گفت: واي! پليسها رسيدند! دزد دومي هم با خونسردي جواب داد: نگران نباش! ما از آنها ۲ دور جلوتريم
    ------------------------------------------------------------------------------------
    يه روز يكي ميره ميوه فروشي، يه خوشه انگور ورميداره و ميكنه تو دهنش و خاليش رو درمياره. بهش ميگن: بابا، انگور رو كه اون جوري نمي‌خورن؛ انگور رو دونه دونه ميخورن!ميگه: نه بابا، اوني كه دونه دونه ميخورن، هندونه‌س!
    -------------------------------------------------------------------------
    از جرج بوش نوار مغزی میگیرن، میبینن ۲۰ دقیقه اولش بمباران هواييه
    -------------------------------------------------------------------------
    بسيجي مي ره دم مغازه عروسک فروشي مي پرسه ببخشيد آقا اين خواهرا چندند ؟

    يه روز يه آمريكايي از تير مي ره بالا از شهريور مي آيد پايين .

    يه روز آمريكايي پشت بام خونش آسفالت مي کرده ، آسفالت زياد مي ياره سرعتگير مي ذاره !

    آمريكايي مي خواسته گردو بشکنه ،گردو را مي ذاره زير پاش با آجر مي زنه تو سرش .

    خره يه اسب رو ميبينه با خودش ميگه کاش ادامه تحصيل ميدادم !

    آمريكايي برقاي خونشون ميره با يه قابلمه ميره دم خونه اون آمريكايي ميگه ما برقامون رفته اگه ميشه به ما برق بدين-اون آمريكايي ميگه: خوب الاغ لااقل يه قابلمه پلاستيکي مياوردي برق نگيردت!

    به آمريكايي ميگن کجاي new yorkميشيني ؟ ميگي والا هر جا خسته شم ميشينم !

    به يه افغاني ميگن اگه يه کاميون پر از پول بهت بدن چيکار ميکني ؟ ميگه 5000 تومان ميگيرم خاليش ميکنم !
    ---------------------------------------------------

    ديوانه اولي: مگه تو کري که جواب سلام منو نميدي
    ديوانه دومي: نه من لالم . داداشم کره


    يه بار يه آمريكايي دستش درد مي گيره يه استامينوفن ميندازه تو آستينش
    يه روزي آمريكايي مياد تو آب نگاه مي کنه و عکس خودشو ميبينه
    بعد ميگه: جل الخالق! اسب ابي ديده بوديم ولي خر آبي نديده بوديم

    يه نفر ميخواسته خود کشي کنه ميره تو گلدون ميشينه و ميگه به من آب ندين
    خر و گاو دعواشون ميشه- خره ميره رو ديوار مينويسه: گاو خر است
    يه پرتقالي موز ميخوره معده اش تعجب مي کنه
    آمريكايي يه هزار تومني پيدا مي کنه - ميندازش رو زمين و ميگه ما از اين شانس ها نداريم
    يه آمريكايي با پسرش رفته بودن باغ ميوه دزدي - بعد يکدفعه صاحب باغ پيداش ميشه و دزدها پا به فرار ميگذارن - بعد صاحب باغ از پشت سرشون داد ميزنه: آي کره خر وايسا ! بعد پسره به باباش ميگه:بابا تو فرار کن که من شناسايي شدم
    دوتا گوجه قرمز باهم دعواشون ميشه-يه گوجه سبز مياد جداشون کنه
    قرمزا بهش ميگن: سيد !تو دخالت نکن

    توي يه ديوونه خونه همه داشتن مي زدن و مي رقصيدن به غير از يکي - ازش مي پرسن: تو چرا نمي رقصي؟! ميگه آخه من عروسم
    يه آمريكايي ميره کتابفروشي و ميگه: آقا کتاب بوش دانا داريد؟ فروشنده ميگه نه بابا جان ما از اين کتابهاي تخيلي نداريم
    اولي: شنيدي خانم رايس يه روزه پنج کيلو وزن کم کرده
    دومي: نه ! چطوري
    اولي: آخه دماغشو عمل کرده

    اولي: اگه گفتي چرا يه اسکلت نميتونه از بالاي برج صد طبقه بپره پايين
    دومي: نه . چرا
    اولي: آخه چيگر نداره

    به يک اسکلت ميگن يه دورغ شاخدا بگو
    ميگه: تپلويم تپلو ! صورتم مثل هلو

    يه آمريكايي ميره نون بخره ميبينه صف مردها شلوغه - ميره تو صف زنها و ميگه زنم گفته دوتا نون بدين
    يه مرغي به يه مرغ ديگه مي رسه و ميگه : نوک داري؟ مرغ دومي ميگه آره ! چند دهم ميخواي
    آمريكايي از باجه تلفن مياد بيرون
    يكي بهش ميگه سالمه ؟
    آمريكايي ميگه سالمه ولي آفتابه نداره

    معلم:« بگو ببينم، برق آسمان با برق منزل شما چه فرقي دارد؟»
    دانش آموز:« اجازه! برق آسمان مجاني است، ولي برق خانه ما پولي است.»

    روزي يک آمريكايي به عيادت دوستش رفت و حال او را پرسيد.
    او گفت: «تبم قطع شده ولي گردنم خيلي درد مي كند.»
    شخص عيادت كننده با خونسردي گفت:« اميدواريم آن هم قطع شود.»

    آمريكايي:« آقاي دكتر! انگشتم هنوز به شدت درد مي كند!»
    دكتر: «مگر نسخه ديروز را نپيچيدي؟»
    آمريكايي: «چرا، پيچيدم دور انگشتم، ولي اثر نداشت!»

    معلم: وقتي مي گوييم «دانش آموزان كلاس تكليف هاي خود را با ميل انجام مي دهند.» «ميل» در اين جمله چه نوع كلمه اي است؟
    دانش آموز:« اجازه! حرف اضافه.»

    فيلي در استخري شنا مي كرد. مورچه اي سر رسيد
    و گفت: بيا بيرون كارت دارم.
    فيل از استخر بيرون آمد. مورچه نگاهي به فيل انداخت و گفت: برو توي آب. فقط مي خواستم ببينم اشتباهي مايوي من را نپوشيده باشي.

    يه آمريكايي با عينك دودي كنار درياي خزر مي رود و مي گويد: چقدر نوشابه سياه!
    سعيد از دوستش، خسرو، مي پرسد: «دلت مي خواست جاي چه كسي بودي؟»
    خسرو جواب مي دهد: «جاي تو.»
    سعيد با تعجب مي پرسد: «چرا جاي من؟»
    خسرو جواب مي دهد: «براي اين كه دوست نازنيني مثل خودم داشته باشم.»

    اولي:« به نظر تو، هويج باعث تقويت بينايي مي شود؟»
    دومي: «حتما، چون تا به حال هيچ خرگوشي را نديده ام كه عينك زده باشد.»

    يك روز يك آمريكايي از كنار ديوار مي گذرد، يك كاغذ به سرش مي خورد و مي ميرد. مردم مي آيند و كاغذ را باز مي كنند، مي بينند توي آن نوشته: دو تا آجر.

    پسر به پدرش گفت:« پدرجان! چرا بعضي از آدم ها اين طوري حرف مي زنند، مثلاً مي گويند فرش مرش، كتاب متاب، اسباب مسباب؟ »
    پدر با خونسردي جواب داد:« پسرم! اين كار آدم هاي بي سواد مي سواده!»

    پدر به پسرش گفت: «راستي صبح چه مي خواستي به من بگويي »
    پسر با شرمندگي:«نمي خواهم شما را بترسانم ، ولي امروز صبح معلم رياضي مان گفت كه از اين به بعد هر كسي مسأله رياضي را غلط حل كند ، تنبيه
    مي شود»

    يک آمريكايي ميخي را سروته روي ديوارگذاشته بود و مي كوبيد. ميخ در ديوار فرو نمي رفت.انگليسي يه که كه شاهد اين ماجرا بود، گفت: «چه كار مي كني؟ اين ميخ كه براي اين ديوار نيست. اين ميخ براي ديوار روبه روست.»
    معلمي در كلاس علوم از دانش آموزي پرسيد:« با ديدن پاي اين حيوان، نام حيوان را بگو.»
    دانش آموز هر چه به پايي كه در دست معلم بود نگاه كرد، نتوانست پاسخ دهد. معلم پس از مدتي گفت: «بگو اسمت چيه تا برايت يك صفر بگذارم.»
    دانش آموز پايش را از كفش درآورد و گفت: «خب، شما هم از روي پاي من بگوييد اسمم چيه.»

    رئيس تيمارستان به يكي از مراقب ها مي گويد: «من در اين جا از همه راضي هستم، فقط ديوانه اي هست كه اصرار دارد من برج ايفل را از او بخرم.»
    مراقب مي گويد: «خب، چرا نمي خريد؟»
    رئيس تيمارستان مي گويد: «آخر پول ندارم. اگر داشتم، حتما مي خريدم.»

    ديوانه اولي: «من خواب ديدم رفته ام مسافرت.»
    ديوانه دومي: «من هم خواب ديدم كه يك غذاي خوشمزه خورده ام.»
    ديوانه اولي:« تنهايي؟ پس چرا من را دعوت نكردي؟»
    ديوانه دومي: «مي خواستم دعوتت كنم، ولي گفتند رفته اي مسافرت.»

    اولي: تا به حال به هيچ كدام از آرزوهاي دوران كودكي ات رسيده اي؟
    دومي: بله، وقتي بچه بودم و مادرم موهايم را شانه مي كرد، آرزو داشتم كچل بشوم

    بوش پوست موزي روي زمين مي بيند و مي گويد: «اي واي! باز هم بايد بيفتيم!»
    يك روز به يك آمريكايي مي گويند: «سه تا آرزو كن.»
    - اول يك ماشين پژو ??? پيدا كنم؛ بعد يك ??? ديگر پيدا كنم؛ سومين آرزويم هم اين است كه يك ??? پيدا كنم.
    - چرا هر سه تا آرزويت يكي بود؟
    - براي اين كه اين سه تا را بفروشم و يك ماكسيما بخرم.

    معلم تاريخ: آهاي! تو كه با آن قد بلندت ته كلاس ايستاده اي و بر و بر من را نگاه مي كني، بگو اسكندر مقدوني كه بود.
    - نمي دانم.
    - چه كسي ناصر الدين شاه را كشت؟
    - نمي دانم.
    - پس با اين وضع چطور مي خواهي امتحان تاريخ بدهي؟
    - من كه نمي خواهم امتحان بدهم. آمده ام بخاري كلاس را تعمير كنم.

    اولي: آقاي دكتر، من فكر مي كنم عينك لازم دارم.
    دومي: بله حتما! چون اين جا مغازه ساندويچ فروشي است.

    از شخصي پرسيدند: فاصله ميان خنده و گريه چيست؟
    او جواب داد: انسان با چشم گريه مي كند و با دهان مي خندد،
    فاصله ميان دهان و چشم هم دماغ است

    دكتر: خب، بيشتر، وقتي به چه چيزي فكر مي كني افسرده مي شوي؟
    بيمار: راستش را بخواهيد، به پرداخت ويزيت!

    يك نفر مي رود مطب دكتر و مي گويد: «آقاي دكتر، مشكل من اين است كه كسي مرا تحويل نمي گيرد!»
    دكتر مي گويد: «مريض بعدي!»

    معلم به دانش آموز :«يك جمله بگو در آن چاي باشد.»
    دانش آموز :«اجازه ! قوري.»

    شكارچي اول: ببين چه كبك زيبايي شكار كرده ام.
    شكارچي دوم: اين كه كلاغ است نه كبك.
    شكارچي اول: نه ديروز برادرش را زدم، امروز او لباس سياه پوشيده است!

    محسن به همسايه اش گفت: «جلوي اين سگت را بگير! امروز جوجه ما را خورده است.»
    همسايه او با خوشحالي گفت: «خوب شد گفتي كه ديگه امروز بهش غذا ندهم.»

    اولي: با عمويت كجا مي روي؟
    دومي: او را مي برم فروشگاه محله مان؛ چون آن جا نوشته «خريد براي عموم آزاد است!»

    اولي: من يك پسر دارم كه هر روز بيشتر شبيه من مي شود؟
    دومي: اگر وقت داري ببر دكتر تا جلوي اين بيماري را بگيرد!

    اولي: يك فوتباليست را نام ببر كه يك درجه برتر از مارادونا باشد.
    دومي: ماراسه نا.

    دو ديوانه در حياط تيمارستان قدم مي زدند.
    ديوانه اولي به تير چراغ برق كوبيد و گفت: هر چه در اين خانه را مي زنم، كسي جواب نمي دهد.
    ديوانه دومي گفت: عجيب است. چراغشان هم روشن است

    ----------------------------------------------------------------------
    دوبرادربودندكه يكي بيني كوچكي وديگري بيني بزرگي داشت.هردوبه مطب دكتري رفتندودرمورددماغ هايشان گفتند.دكتر دارويي براي هر يك يك دارو داد.
    بعدكه به خانه رفتند داروهايشان جابه جا شدند وبعد از مدتي آن برادركه دماغش محوشده بود به دكتر اعتراض كردودكتر پرسيد:آن يكي برادرت كجاست؟
    آن برادر گفت:داره سروته مي كنه !!!!؟؟؟؟
    -----------------------------------------------------------------------
    اولي:مي دوني به بچهسزاريني چي ميگن؟
    دومي:نه!چي ميگن؟
    اولي:يعني بچه به شرط چاقو!!!؟؟؟
    -------------------------------------------------------------------------
    يك پسرامريكايي به باباش مي گه چرا به ماامريكايي هامي گن خر؟
    باباه مي گه برويك ديگ ويك قاشق بيار.پسره ميره مي ياره.باباه مي گه قاشق را بزن توي ديگ.پسره مي زنه.پسره مي گه كيه؟باباه مي گه فهميدي چرا؟
    پس حالا برو در را واز كن.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #3
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    يه يارو زنگ زد هواشناسی گفت: آقا دستتون درد نکنه... ديروز هوا خيلی خوب بود

    يه روز يه موشه ميره خونه یک خسیس لونه مي‌سازه، زخم معده مي گيره


    مزاحمه زنگ ميزنه خونه يه اسکله، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ يارو ميگه: بعله. ميگه: خوب پس بيزحمت بكنيدش تو پشتتون! تركه شاكي ميشه و قطع ميكنه. سه چهار ساعت بعد باز مزاحمه زنگ ميزنه همون خونه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ تركه مياد تيز بازي در بياره، ميگه: نه! مزاحمه با صداي متجب ميگه: پس لطفا درش بيارين
    ----------------------------------------
    يك بنده خدايي لكنت زبون داشته، يك بار ميره دكه روزنامه فروشي، ميگه: آ آ آقا... وي وي وينستون دارين؟ فروشنده ميگه: نه نه نداريم. همون موقع يك مشتري ديگه مياد، ميگه: ببخشيد وينستون داريد؟ فروشندهه ميگه: نه آقا نداريم. يارو اولي شاكي ميشه، يقه فروشنده رو ميگيره، ميگه: م م مرتيكه.. ا ا اداي م‌منو در مياري؟! فرشونده ميگه: نه نه نـه به جون تو.. دا دا داشتم اَ اَ اداي اون ددر مياوردم
    ----------------------------------------
    یارو ميخواسته يك رفيق جديدشو به باقي رفقا معرفي كنه، رو به رفقاش ميكنه، ميگه: بچه‌ها... قاسم. بعد رو به قاسم ميكنه، ميگه: قاسم جان... بچه‌ها





    -----
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #4
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    يك روز مافوق به زير دستش مي گه تا ساعت 12 شب اين برگه جريمه رو تموم كن . اونم تمام بر گه ها روتمام ميكنه به جز يكي تا به يك موتور سوار مي رسه .ازش كارت بيمه وگواهي نامه ميخواهد همه رو داره حتي كلاه هم داره درحاليكه سرباز درمونده ميپرسه اين وقت شب تنهاچرا امدي بيرون ؟ اونم ميگه من كه تنها نيستم خدا وپيغمبروامام هم با من اند. سرباز ميگه خوب حالا سه تركه ميكني اينم جريمت!

    bl1
    يه روز حضرت محمد ميره تو غار حرا بعد خدا بهش ميگه اقرا ربك الذي خلق حضرت محمد ميگه خا اي كه گفتي يني چه؟

    bl1
    يارو زبونش ميگرفته ميره داروخونه ميگه: آقا اشپيل داري؟ ميگه: اشپيل ديگه چيه؟ ميگه: بابا اشپيل ديگه. يارو ميگه: يعني چي؟ درست تلفظ كنين من بفهمم. يارو ميگه: بابا جان اشپيل، ديگه! يارو ميگه: آقا من كه نميفهمم شما چي ميگين، بگذارين به همكارم بگم شايد اون بفهمه. رفيق يارو هم زبونش ميگرفته، مياد. بهش ميگه: آقا اشپيل دارين، يارو هم ميره براش يه چيزي مياره بهش ميده و ميره، بعد همكاراي يارو ازش ميپرسن: اين چي ميخواست؟ ميگه: اشپيل! ميگن: بابااين اشپيل ديگه چه كوفتيه!؟ اصلاً برو يكم از اين اشپيل ور دار بيار ببينيم چيه. يارو ميره و بر ميگرده ميگه: اشپيل تموم شد

    bl1
    مامانه برا بچش لالايي مي خونده يه نيم ساعتي كه مي گذره بچهه ميگه خوب ديگه مامان خفه شو مي خوام بخوابم

    bl1
    يك بابايي حواسپرتي داشته، ميره كلاس "مِديتيشن" (شرمنده اسمش تخميه، ديگه همينه كه هست!). يك روز رفيقش ازش ميپرسه: رضا ديروز عصركجا بودي؟ - كلاس داشتم. - ااِاِِ.. ايول بابا... كلاس چي؟ - ... ... اي بابا... يادم رفته اسمشو... چي بود ... يك جور اسم گل بود به گمونم! - رز؟ - نه. - شقايق؟ - نه - نرگس؟ - آهاا! ايول... نرگس جون، قربونت يك دقيقه از آشپزخونه بيا، بگو اسم اين كلاسي كه من ميرم چيه؟

    bl1
    ملا نصرالدين خرش رو گم كرده بود و داشت خدا رو شكر ميكرد ازش ميپرسن: ملا چرا داري اينقدر شكر ميكني؟ ملا ميگه: خدارو صد هزار مرتبه شكر من سوار خر نبودم وگرنه الان خودم هم با اون زبان بسته گم شده بودم

    bl1
    اصفهونيه و رشتيه و تركه با هم يكجا كار ميكردن. يك روز ساعت ناهار, اصفهونيه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه قورمه‌سبزيه, ميگه: اااي بازم قرمه سبزيِس! اگه فردا باز قورمه‌سبزي باشه، من خودمو از اين برج پرت ميكنم پايين! بعد رشتيه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه كله ماهي داره .. اونم شاكي ميشه، ميگه: ااووو! اگه فردام همين باشه منم خودمو پرت ميكنم پايين! آخري تركه ظرف غذا رو باز ميكنه، كوفته داره.. حالش به هم ميخوره، ميگه: ايلده اگه منم اين ظرفو فردا باز كنم ببينم كوفته‌س.. خودمو پرت ميكنم پايين! خلاصه فردا سه نفري ميان سر كار و در غذاها رو باز ميكنند و از قضا هر سه تا تكراري بوده، اينها هم خودشون رو پرت ميكنند پايين! باري، پليس مياد واسه تحقيقات و بازجوه خِـرِ زناشون رو ميگيره كه نقصير شماهاست! زن اصفهونيه ميگه: جناب سروان من نميدونستم, تو خونه هم هروقت قورمه‌سبزي درست ميكردم ميخورد غر نميزد! زن رشتيه ميگه: اووو! تو رشت همه كله ماهي ميخورن، من روحمم خبر نداشت اين دوست نداره. زن تركه ميگه: جناب سروان به ولله من يه هفته بود خونة مادرم بودم, اين خودش واسه خودش غذا درست ميكرد!!!

    bl1
    يه ابادانيه ميخواست فرار كنه خارج ولي راهشو بلد نبود رفت لب مرز ديد بعضي ها ميرن تو پوست گوسفند و از مرز عبور مي كنن خوشحال شدكه راهشو پيدا كرده. رفت نزديك مرز و رفت تو پوست يه گوسفند همينكه رسيد به مرز پليس دستگيرش كرد وبه زندان انداخت.از پليسه پرسيد: اين همه ادم رفتند تو پوست گوسفند واز مرز عبور كردند چطور شد كه شما فقط منو ديدي؟ پليسه گفت : اخه پدرسوخته كدوم گوسفنديه كه عينك ريبون ميزنه؟

    bl1
    يك بابايي حواسپرتي داشته، ميره كلاس "مِديتيشن" (شرمنده اسمش تخميه، ديگه همينه كه هست!). يك روز رفيقش ازش ميپرسه: رضا ديروز عصركجا بودي؟ - كلاس داشتم. - ااِاِِ.. ايول بابا... كلاس چي؟ - ... ... اي بابا... يادم رفته اسمشو... چي بود ... يك جور اسم گل بود به گمونم! - رز؟ - نه. - شقايق؟ - نه - نرگس؟ - آهاا! ايول... نرگس جون، قربونت يك دقيقه از آشپزخونه بيا، بگو اسم اين كلاسي كه من ميرم چيه؟

    bl1
    ارمنيه و تركه و رشتيه و اصفهانيه يك عمر رفيق بودن. باري، از بخت بد، ارمنيه مرحوم ميشه، باقي رفقا هم ميرن تشييع جنازش. رسم اين ملت هم گويا اين بوده كه هركدوم از نزديكان بايد دم آخري يك پولي مينداختن تو قبر. خلاصه اول تركه ميره بالاسر قبر و كلي گريه زاري ميكنه و آخر هم دست ميكنه، ده تا هزاري ميندازه تو قبر. بعد رشتيه مياد باز كلي آه و ناله ميكنه و بعد هم دست ميكنه ده تا هزاري ميندازه تو قبر. آخري نوبت اصفهانيه ميشه، مياد جلوي قبر كلي گريه زاري ميكنه، آخرش هم با بغض ميگه: شرمنده، من صبح وقت نشد برم بانك پول بگيرم. بعد يك چك سي‌هزارتومني مي‌نويسه ميندازه تو قبر، بيست‌هزارتومن بقيشو برميدار

    bl1
    يه روز يه خره لنز ميزنه، ميره تو جنگل. همه حيوونا نيگاش ميكردن ميگه: چيه! تا حالا آهو نديدين

    bl1
    يه روز از يه پايين شهري مي پرسن "زن ذليلي" يعني چي؟ ميگه: همونيه كه بالا شهريها بهش ميگن تفاهم

    bl1
    سه نفر مي‌خواستن حكم بازي كنن، يك پا كم داشتن. يكيشون ميگه: اصغرجون قربون دستت،‌ ببين كسي رو سر كوچه گير مياري؟ اصغر از پنجره يك نگاه ميندازه تو كوچه،‌ مي‌بينه يك بابايي واستاده سر چهار راه، دستش رو هم كرده تو جيب شلوارش، داره واسه خودش سوت مي‌زنه. اصغر از همون بالا داد مي‌زنه: آقا! بازي ميكني؟!! يارو هول ميشه،‌ ميگه:‌ نه به خدا،‌ دارم تنمو مي‌خارونم

    bl1
    يه روز يه فيله داشت تو رودخونه شنا ميكرد يه مورچه مياد بيرون ميگه:‌آقا فيله يه دقه مياي بيرون فيله ميگه : واسه چي مورچه ميگه : يه دقه بيا فيله هم مياد بيرون مورچه خوب فيله رو نگا ميكنه بعد ميگه: خوب هيچي برو فيله كلافه ميشه ميگه: دددددددددد يعني چي مورچه ميگه : هيچي فكر كردم كه مايومو تو پوشيدي!!!

    bl1
    دوتا مگس سر يه گه نشسته بودن داشتن گه خوري ميكردن مگس اوليه ميگه:‌ميدوني اين گهي كه ما ميخوريم مال يكي كه اسهال شده بود مگس دومي ميگه: ااااااااااااااااااااااااا اااا سر غذا حالم به هم نزن!!!

    bl1
    دو تا برادره آخره شر بودن، خوار همه محل رو سرويس كرده بودن، ديگه هروقت هرجا يك خراب كاريي ميشده، ملت ميدونستن زير سر اين دوتاست. خلاصه آخر بابا ننشون شاكي ميشن، ميرن پيش كشيشِ محل، ميگن:‌ تورو خدا يكم اين بچه‌هاي مارو نصيحت كنيد،‌ پدر مارو درآوردن. كشيشه ميگه: ‌باشه، ولي من زورم به جفتِ اينا نميده، بايد يكي يكي بياريدشون. خلاصه اول داداش كوچيكه رو ميارن، كشيشه ازش ميپرسه: پسرم، ‌مي‌دوني خدا كجاست؟ پسره جوابشو نمي‌ده، همين جور در و ديوار ر و نگاه مي‌كنه. باز يارو مي‌پرسه: پسرجان، مي‌دوني خدا كجاست؟ دوباره پسره به روش نمياره. خلاصه دو سه بار كشيشه همينو مي‌پرسه و پسره هم بروش نمياره، آخر كشيشه شاكي ميشه، داد ميزنه: بهت گفتم خدا كجاست؟!! پسره مي‌زنه زير گريه و در ميره تو اتاقش، در رو هم پشتش مي‌بنده. داداش بزرگه ازش مي‌پرسه: چي شده؟ پسره ميگه: بدبخت شديم! خدا گم شده، همه فكر مي‌كنن ما برش داشتيم

    bl1
    يه تركه ويه عربه داشتند با هم دعوا ميكردند وبه هم فحش ميدادنديهو.تركه شروع ميكنه به خنديدن ميگن چرا ميخندي ؟ميگه اخه من دارم بهش فحش ميدم اون داره برام قران ميخونه

    bl1
    عمليه شب جمعه نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزوني جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنه بساط منقل و وافورش رو به گند ميكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همينجوري هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صداي زنگ در بلند ميشه و حالا زنگ نزن كي زنگ بزن! جناب عملي با هزار بدبختي، خودشو ميرسونه دم در، ميبينه پشت در يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هي داد ميزنه: توپم...توپم! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه: اي بي ظرفيت!! بابا خوب منم توپم... ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!!!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #5
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    به یه بابایی میگند:شنیدی رئیسِ بهشت زهرا رو گرفتند؟ میگه نه! واسه چی؟ میگند: آخه سئوالهای شب اول قبر را لو داده

    bl1
    يه روز به يه معتاده مي گن: تو بيژني؟ ميگه: نه من ژن دارم

    bl1
    يه روز دختره و پسره داشتن تو خيابون قدم ميزدن دختره بر ميگرده به دوست پسرش ميگه : دوس داري اونجائي رو كه ديروز آمپول زدم رو نشونت بدم ؟؟ پسره همچين با هول ميگه آره آره .. دختره ميگه : اون ساختمون روبروئي طبقه دوم

    bl1
    ه نفر به دوستش ميگه من ديشب خواب ديدم دوتايي رفتيم اون دنيا؛مارو بردن يه جايي كه يه حوض پراز عسل ويك حوض پر از گه وكثافت بود بعد گفتند هركدومتون بپريد تو يكي از اين حوضها توهم زود پريدي توحوض عسل منهم مجبورشدم برم تو حوض گه .دوستش خودشو باد ميكنه وميگه ما اينيم ديگه خوب بعدچي شد؟يارو ميگه هيچي بعدش گفتند بياييد بيرون وهمديگرروليس بزنيد

    bl1
    يك قمري با يك بلبل ازدواج ميكنن، اسم بچشون رو ميگذارن: قُنبل

    bl1
    يارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت ميرفته، افسره جلوشو ميگيره، بهش ميگه: شما گواهينامه دارين؟ يارو ميگه نخير! ميگه: كارت ماشين چي؟ مرده ميگه: دارم ولي مال خودم نيست، مال اون بدبختيه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف ميكنه، ميره سريع به مافوقش گذارش ميده. خلاصه بعد از يك ربع سرهنگ مافوقش مياد، از مرده ميپرسه: آقا شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين؟! يارو ميگه: چرا قربان، بفرمايين! دست ميكنه از تو داشبرد گواهينامه و كارت ماشين رو درمياره، ميده خدمت سرهنگ. سرهنگه ميگه: مي‌تونم صندوق عقب ماشينتونو بازرسي كنم؟ يارو ميگه: خواهش ميكنم، بفرماييد. سرهنگه ميره در صندوق عقب رو باز ميكنه، ميبينه اونجا هم خبري نيست. برميگرده به مرده ميگه: ولي زيردست من گزارش داده كه شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين و يه جسد هم تو صندوق عقب ماشينتونه! يارو ميگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردين. به خدا اين افسره عقده‌ايه! دوست داره بيخودي به ملت گير بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 تا سرعت مي‌رفتم

    bl1
    صفهانيه سوار تاكسي ميشه، آخر مسير به رانندهه ميگه: حاج آقا كرايه ما چقدر شدس؟ يارو ميگه: 50 تومن. اصفهانيه ميگه: چه خبرس؟! اولندش كه 40تومن بيشتر نيميشد، بعدشم من 30تومن بيشتر ندارم، حالا فعلا اين 20 تومنو بگير... يارو پولو ميگيره، ميشمره ميبينه 10 تومنه!!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #6
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    پرگاره سياه مست ميكنه، مستطيل ميكشه!!

    bl1
    يارو پيرمرده ميره دكتر، دكتره (علاوه بر نيم كيلو قرص و آمپول) براش آزمايش اسپرم مينويسه. پيرمرده ميپرسه: دكتر جون، جريان اين آزمايش اسپرم چيه؟ دكتره ميگه: چيزي نيست پدرجان، شما اين شيشه رو بگير ببر خونه، شب يك حالي به خودت بده، نتيجه رو بريز تو اين شيشه. خلاصه پيرمرده شيشه رو ميگيره ميره خونه، فردا برميگرده مطب، دكتره ميبينه شيشه همچنان خاليه. ميپرسه: چي شد پدرجان، اين شيشه كه خاليه؟ پيرمرده ميگه: نشد دكترجان.. نشد! دكتره ميپرسه: يعني چي نشد؟ پيرمرده ميگه: والله من ديروز رفتم خونه، اول با دست راست امتحان كردم، ...نشد. بعد با دست چپ امتحان كردم، بازم نشد. بعد با دو دست.. نشد كه نشد. خانم روصدا كردم، خانم با دست چپ امتحان كرد، نشد. با دست راست امتحان كرد، نشد. حتي با دهن امتحان كرد، باز هم نشد! خلاصه كبري خانم زن همسايه رو صدا كرديم، ايشون با هر دو دست امتحان كردن، نشد.. حتي گذاشتش لاي زانوش... نشد كه نشد! دكتره كف ميكنه، ميگه: خانم همسايه رو هم صدا كردين؟! پيرمرده ميگه: بــعــلــه دكتر جون، خلاصه كه هرچي چندنفري زور زديم، در اين شيشة صاب‌مرده باز نشد كه نشد

    bl1
    سوسكه به خودش نارنجك ميبنده، ميره زير دمپايي

    bl1
    سه تا پسره با هم كل گذاشته بودن، اولي ميگه: باباي من مهم‌ترين آدم مملكته. دوتاي ديگه ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ ميگه: باباي من رئيس‌جمهوره. هر قانوني كه بخواد گذاشته بشه روبايد اول باباي من امضا كنه. دومي ميگه: برو بابا حال نداري. باباي من عمري پوز باباي تورو ميزنه! اوليه ميگه: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من نمايندة مجلسه.. تا باباي من راي نده، عمري قانوناي باباي تو تصويب نميشن. سومي برميگرده ميگه: باباهاي شما جلوي باباي من پشم هم نيستن! اون دو تا ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من سرباز صفره... جلوي خيابون واميسته، پونصدتومن ميگيره، ميشاشه به قانون باباهاي هردوتون
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #7
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    1
    ) یه تركه ویه عربه داشتند با هم دعوا میكردند وبه هم فحش میدادندیهو.تركه شروع میكنه به خندیدن میگن چرا میخندی ؟میگه اخه من دارم بهش فحش میدم اون داره برام قران میخونه.
    2) تركه میشینه تو تاكسی، راننده بهش میگه: داداش دستت لای در گیر نكنه. تركه هم میاد آخر مرام بگذاره، میگه: داداش سرت لای در گیر نكنه.
    3) تركه میره تو یك بار، به بارمَن میگه: قربون دستت، یك آبجو بریز. یارو یك آبجو براش میریزه، تركه میگه: به حساب من، یكی هم واسه همه مشتریها بریز! یارو یك دور هم واسه همه ملت میریزه، تركه میگه: یك دونه هم واسه خودت بریز. ملت همه كف میكنن، كه عجب مرامی داره یارو. خلاصه آبجو رو میخورن، باز تركه میگه: یك آبجو بریز... بارمنه میریزه براش... میگه: یكی هم واسه همه مشتریا... آخرشم یكی هم واسه خودت بریز. به همین منوال 4-5 تا آبجو میخورن و آخری تركه بلند میشه تلو تلو خورون بره بیرون. بارمنه میگه: كجا اخوی... پولش چی شد؟ تركه میگه: ایلده من پول ندارم كه!! خلاصه میگیرن تا نفس داره كتكش میزنن و بعدم با لگد پرتش میكنند بیرون. دو هفته بعد، باز تركه میاد تو بار، به بارمن میگه: قربون دستت، یك آبجو بریز... یارو یكم چپ چپ نگاش میكنه، یك آبجو براش میریزه. تركه میگه: یكی هم به حساب من واسه همه مشتریا بریز... باز بارمنه یكم چپ‌چپ نگاش میكنه و واسه همه ملت یك آبجو میریزه. بعد یك مدت از تركه میپرسه: برای خودم نریزم؟! تركه میگه: نه بابا... ایلده تو باز بد مستی میكنی، كتك كاری راه میندازی.
    4) تركه میره جهنم بعد جون كارای بدش كم بوده بهش میگن برا ارفاق بهت اجازه میدیم كه خودت انتخاب كنی كه بری جهنم خارجی ها یا ایرانیها ؟ تركه با خودش میگه كه بابا كل عمر مونو ایران بودیم بزار لاقر اینجا رو بریم بین خارجیا خلاصه میگه منو ببرین پیش خارجیها میبرنشو هرروز سرب داغ میریختن تو حلقشو چوبه نیم سوز میكردن اونجاشو از این بد بختیا بعد بین جهنمه خارجیا و ایرانیا یه فنس بوده این تركه میبینه كه تو جهنم ایرانیا همه حال میكنن نه اتیشی هست دارن میزننو میرقصن . میره پشت فنس و از یكی از ایرانیا میپورسه جریان چیه چرا جهنم شما اینقدر باحاله ایرانیه میگه: اینجا اصلا آتیش نداریم چون یه روز گازوئیل نیست یه روز گازوئیل هست كبریت نیست یه روز جفتش هست مسئول آتیش نمیاد خلاصه همش یه چیزی كمه.
    5) تركه میره كنسرت ابی، ابی داد میزنه كه قربون همتون چی براتون بخونم؟ تركه میگه: ابی بخون .
    6) از ترکه میپرسن: پیغمبر کی به رسالت رسید؟ میگه: ایلده بیلمیرم، من سید خندان پیاده شدم .

    7) عملیه شب جمعه نشسته بوده تو حیاط واسه خودش بساط میزونی جور كرده بوده و تو حال بوده، كه یهو یك توپ از آسمون میاد میزنه بساط منقل و وافورش رو به گند میكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همینجوری هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرین میفرستاده، كه یهو صدای زنگ در بلند میشه و حالا زنگ نزن كی زنگ بزن! جناب عملی با هزار بدبختی، خودشو میرسونه دم در، میبینه پشت در یك بچه ده-یازده ساله واستاده، هی داد میزنه: توپم...توپم! یارو خیلی شاكی میشه، میگه: ای بی ظرفیت!! بابا خوب منم توپم... دیگه نمیام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!!!.
    8) یه ابادانیه میخواست فرار كنه خارج ولی راهشو بلد نبود رفت لب مرز دید بعضی ها میرن تو پوست گوسفند و از مرز عبور می كنن خوشحال شدكه راهشو پیدا كرده. رفت نزدیك مرز و رفت تو پوست یه گوسفند همینكه رسید به مرز پلیس دستگیرش كرد وبه زندان انداخت.از پلیسه پرسید: این همه ادم رفتند تو پوست گوسفند واز مرز عبور كردند چطور شد كه شما فقط منو دیدی؟ پلیسه گفت : اخه پدرسوخته كدوم گوسفندیه كه عینك ریبون میزنه؟.
    9) یه روز به یك ماره میگن جرا افسورده ای ؟ میگه اخه دو سال بود با دوختر همسایهمون دوست بودم اخر فهمیدم یك تیكه شیلنگ بوده.
    10 )اصفهانیه سوار تاكسی میشه، آخر مسیر به رانندهه میگه: حاج آقا كرایه ما چقدر شدس؟ یارو میگه: 50 تومن. اصفهانیه میگه: چه خبرس؟! اولندش كه 40تومن بیشتر نیمیشد، بعدشم من 30تومن بیشتر ندارم، حالا فعلا این 20 تومنو بگیر... یارو پولو میگیره، میشمره میبینه 10تومانه .
    11) یارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت میرفته، افسره جلوشو میگیره، بهش میگه: شما گواهینامه دارین؟ یارو میگه نخیر! میگه: كارت ماشین چی؟ مرده میگه: دارم ولی مال خودم نیست، مال اون بدبختیه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف میكنه، میره سریع به مافوقش گذارش میده. خلاصه بعد از یك ربع سرهنگ مافوقش میاد، از مرده میپرسه: آقا شما گواهینامه و كارت ماشین ندارین؟! یارو میگه: چرا قربان، بفرمایین! دست میكنه از تو داشبرد گواهینامه و كارت ماشین رو درمیاره، میده خدمت سرهنگ. سرهنگه میگه: می‌تونم صندوق عقب ماشینتونو بازرسی كنم؟ یارو میگه: خواهش میكنم، بفرمایید. سرهنگه میره در صندوق عقب رو باز میكنه، میبینه اونجا هم خبری نیست. برمیگرده به مرده میگه: ولی زیردست من گزارش داده كه شما گواهینامه و كارت ماشین ندارین و یه جسد هم تو صندوق عقب ماشینتونه! یارو میگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردین. به خدا این افسره عقده‌ایه! دوست داره بیخودی به ملت گیر بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 تا سرعت می‌رفتم! .
    12)یه روز به یه معتاده می گن: تو بیژنی؟ میگه: نه من ژن دارم .
    13) یه روز یكی با یه دونه خیار تو دستش میره مغازه ساندویچ فروشی میگه ببخشین آقا خیار شور دارین مغازه داره میگه آره جانم میگه بی زحمت همین خیار ما رو هم بشورین !
    14) یه روز یكی از یه تركه میپرسه بگو ببینم 2 * 2 تا چند تا میشه میگه 4 تا میگه ای بابا زدی ریدی تو جوك .
    15 ) یه روز تو یه مسابقه ی 20 سئوالی به طرف میرسونن كه جواب خواجه نصیر الدین طوسی یه ولی تو زود نگو كه شك نكنن میگه باشه ازش سئوالو میپرسن میگه خواجه نصیر الدین نارنجیه ؟ میگه نه میگه خواجه نصیر الدین قرمزه ؟ میگه نه و همین طور داشته رنگا رو میگفته به سئوال 19 هم كه میرسن میگه خواجه نصیر الدین بنفشه یارو فكر میكنه طرف جوابو یادش رفته از پشت شرتشو نشون میده كه طوسی بوده میگه آها خواجه نصیر الدین كونیه !
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #8
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شرمنده اگر تکراریه


    به ترکه ميگن سوره توحيد رو تفسیر کن ميگه: فکر کنم گفل (قفل) رو دادن به احد، احد داده به صمد، صمد برده نياورده، کفره احدو درآورده



    ترکه و لره کارخونه سفیدآب سازی باز میکنن واسه اینکه فروششون زیاد بشه وسط سفیدآب ها مغز گردو میزارن



    تركه ميميره ، تو اون دنيا ازش ميپرسن چي شد مردي؟

    ميگه داشتم شير ميخوردم...!

    ميگن شيرش فاسد بود؟

    ميگه نه گاوه يهو نشست



    به غضنفر ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر.
    ميگه: خيار
    بهش ميگن: خيار كجاش آبدار و شيرينه
    غضنفر ميگه: با چايي شيرين بخور، نظرت عوض ميشه



    غضنفر دکتر می شه، به مریضش قرص می ده می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن



    توی باغ وحش تهران نوشته : لطفا به حیوانات غذا ندهید

    توی اردبیل نوشته: لطفا غذای حیوانات را نخورید!

    توی لرستان نوشته: لطفا حیوانات را نخورید.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #9
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    به ترکه ميگن سوره توحيد رو تفسیر کن ميگه: فکر کنم گفل (قفل) رو دادن به احد، احد داده به صمد، صمد برده نياورده، کفره احدو درآورده
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #10
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    غضنفر ساندویچ‌فروشی داشته، ‌یک روز یک بابایی میاد میگه: ‌قربون یک ککتل بده، ‌فقط بیزحمت توش گوجه نذارید. غضنفر میگه: آقا امروز گوجه نداریم، میخوای خیارشور نذارم؟!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر از طبقه صدم یه ساختمون میپره پایین، به طبقه پنجاهم که میرسه میگه: خب الحمدالله تا اینجاش که بخیر گذشت!!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میره لباس فروشی،‌میگه:‌ببخشید شلوار نخی دارید؟ یارو میگه:‌بله. غضنفر میگه: بی‌زحمت دو نخ بدین!!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،‌کجش میکنه!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر داشته با رفیقش رو بوسی میکرده، رفیقش بهش میگه،‌غضنفر چرا گردنت بو میده؟!غضنفر میگه:‌آخه چند روزه هر کی میگو….میندازه گردن من!!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میره به یکی خبر مرگ مادرش رو بده، بهش میگه: یه شتری بود که در خونه همه میخوابید!؟ یارو میگه: خوب؟ میگه: این دفعه رو ننــــه تو خوابید!!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر کلیدش رو تو ماشین جا میذاره، تا بره کلید ساز بیاره زن و بچش دو ساعت تو ماشین گیر میکنن!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    ازغضنفر میپرسن چندتا بچه داری؟ انگشت کوچیکشو نشون میده، میگه: هفت تا! ملت کف میکنن، میگن: بابا این که فقط یکیه! میگه: آخه دادم mp3 اش کردن!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب برج ایفله، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفرمیپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه.غضنفر میگه: …ها! پس حتماٌ برج ایفله!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میره مسابقه بیست سوالی، رفقاش از پشت‌صحنه بهش میرسونن که: جواب خیاره، فقط تو زود نگو که ضایع شه. خلاصه مسابقه شروع میشه، غضنفر میپرسه: تو جیب جا میگیره؟ میگن: نه. غضنفر میگه: بابا این عجب خیار گنده‌ایه!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میخواسته تو یک اداره دولتی استخدام شه، میبرنش گزینش. اونجا یارو ازش میپرسه: شما وقتی میخواین وارد مستراح شید، با پای راست وارد میشید یا با پای چپ؟! غضنفر هول میشه، میگه شما منو استخدام کنید، من با سر وارد میشم!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    ماشین غضنفر رو تو روز روشن، جلو چشماش میدزدن، رفیقاش میدون دنبال ماشینه و داد میزنن: آااای دزد! بگـــیـــرینش! یهو غضنفر داد میزنه: هیچ خودتونو ناراحت نکنید.. هیچ غلطی نمیتونه بکنه! رفیقاش وامیستن، میپرسن: چرا؟غضنفر میگه: ایلده من شمارشو برداشتم.!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میافته تو چاه، فامیلاش سند میذارن درش میارن!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میره قنادی، میگه: ببخشید کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو میگه: نخیر نداریم. فردا دوباره غضنفر میاد، میپرسه: شرمنده، کیک هفتاد طبقه دارید؟ باز قناده میگه: نخیر نداریم. خلاصه یک هفته تمام هر روز کار غضنفر این بوده که بیاد سراغ کیک هفتاد طبقه بگیره و قناده هم هرروز جواب میداده که نداریم. آخر هفته قناده با خودش میگه: این بابا که مشتری پایس… بذار یک کیک هفتاد طبقه براش بپزیم، یک پول خوبی هم شب جمعه‌ای بزنیم به جیب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو میذاره یک کیک خوشگل هفتاد طبقه ردیف میکنه. شنبه اول صبح غضنفر میاد، میپرسه: ببخشید، کیک هفتاد طبقه دارید؟! یارو با لبخند بر لب میگه: بعله که داریم، خوبشم داریم! غضنفر میگه: قربون دستت، ۵۰۰ گرم از طبقه بیست چهارمش به ما بده!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر سرطان داشته،سایت پاتوق۹۸ : میره مشهد خودشو با قفل و زنجیر میبنده به پنجره فولادی و کلید رو هم قورت میده، میگه: تا شفا نگیرم نمیرم! بعد یک ساعت خبر میرسه که تو حرم بمب گذاشتن، غضنفر یک کم دست و پا میزنه، بعدِ یک مدت داد میزنه: یا حضرت ابوالفضل منو از دست این امام رضا نجات بده!!!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر کارت تلفن میخره، عجالتاً اول میده پرسش کنن!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    به غضنفر میگن یه معما بگو،‌میگه: اون چیه که درازه،‌زرده، موزه؟!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر میره خواستگاری، اسم دختره غزال بوده ولی غضنفر قاط زده بوده، یک بند بهش میگفته آهو خانوم! خلاصه وقتی دختره میاد چایی تعارف کنه، غضنفر میگه: دست شما درد نکنه آهو خانوم! دختره شاکی میشه، میگه: بابا اسمه من غزاله نه آهوغضنفر میگه: ای بابا فرقی نداره… حیوون حیوونه دیگه!
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر ادعای بیغمبری میکرده،رفیقاش بهش میگن: بابا همینجوری که نمیشه! باید بری چهل روز بشینی تو غار، تا از خدا برات وحی بیاد. خلاصه غضنفر میره، دو روز بعد با دست و پای شکسته و خونی مالی برمیگرده! رفیقاش میپرسن: چی شده؟! غضنفر میگه: ما رفتیم تو غار، یهو جبرئیل با قطار اومد
    * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
    غضنفر بیهوا میاد تو اتاق، خفه میشه!
    غضنفر دنبال دزد میکنه، از دزده جلو میزنه!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/