نگاهی به انیمیشن خارجی «پینگو»


107638
در یكی از قسمت‌های این مجموعه كه پینگو در حال بازی با دوست خود فُك است، سادگی بازی این دو به دل می‌نشیند؛ چیزی شبیه بازی كودكان چند نسل قبل. هر دو از سورتمه‌ كوچكی برای لیز خوردن.....
تصویری از سادگی و صمیمیت كودكانه
انیمیشن خارجی «پینگو‌»‌ (Pingu) از مجموعه برنامه‌های گروه كودك و نوجوان شبكه‌ 2 سیما است و در تمام این سال‌ها یكی از محبوب‌ترین برنامه‌ها نزد كودكان امروز و دیروز بوده است. راز این محبوبیت در نزدیكی بسیار زیاد انیمیشن با دنیای كودكانه است. پنگوئن كوچك قصه، كودكی است همانند همه‌ كودكانی كه پای تلویزیون نشسته و چشم به او دوخته‌اند با همان شیطنت‌ها و شیرینی‌ها. پنگوئن كوچك هم همانند بچه‌ها كنار پدر، مادر، خواهر و برادرش زندگی می‌كند و دوستی دارد كه با او بازی كند. پینگو مثل خود بچه‌هاست و از جنس آنها.
از این‌رو كودك هنگام تماشای این برنامه برای چند دقیقه خودش را در دنیایی می‌بیند كه شاید متعلق به او نباشد، اما بی‌شباهت به دنیای او نیز نیست و این بهترین روش برای نزدیك شدن به كودك و آموزش به اوست. در این شرایط كودك احساس نمی‌كند كه پدر، مادر یا معلم در حال آموزش به او هستند، بلكه فكر می‌كند چیزی را كه می‌آموزد حاصل تجربه ‌خودش است و این كشف را به نام خودش ثبت می‌كند نه دیگران. در این صورت براحتی آن را می‌پذیرد و به آن عمل می‌كند بدون آن‌كه لحظه‌ای فراموشش كند.


روش آموزش غیرمستقیم در بیشتر برنامه‌های تلویزیون ـ كه مخاطب آنها كودكان هستند ـ به كار گرفته شده، اما در این انیمیشن شكلی متفاوت از دیگر نمونه‌ها دارد. تمام شخصیت‌های انیمیشن مورد بحث، پنگوئن هستند غیر از دوست شخصیت اصلی داستان كه یك فُك كوچك است. همه‌ این شخصیت‌ها به صورت رئال طراحی شده‌اند، ولی در شخصیت‌پردازی كار سعی شده وجه فانتزی و كمیك آنها هم مد نظر باشد. فضای اثر در نهایت سادگی پرداخته شده است. فضایی سفید با برف و یخ كه بیانگر زیستگاه اصلی این حیوانات یعنی قطب شمال است. با وجود این، مجموعه پویانمایی پینگو بخوبی از پس انتقال محتوای آموزشی مورد نظرش برآمده و با وجود زبان‌بسته‌ بودن شخصیت‌هایش، زبانی شیوا در بیان وجوه مضمونی خود دارد.
نكته اساسی و مهم در این مجموعه برنامه، توجه سازندگان بسادگی و صمیمیت بسیار شخصیت‌ها و فضای اثر است. كودكان امروز برخلاف كودكان دیروز، زندگی بسیار متفاوتی دارند. این تفاوت به روشنی در نوع و شیوه بازی كردن آنها مشهود است. دوستان صمیمی كودكان امروزی كامپیوتر، پلی‌استیشن، تلویزیون و... هستند. آنها ساعت‌های زیادی از وقت خود را با این وسایل زاده‌ فناوری می‌گذرانند. امروزه در بیشتر خانواده‌ها تنها وقتی اعضای خانواده دور هم جمع می‌شوند كه می‌خواهند برنامه‌ای را از تلویزیون ببینند، در غیر این‌ صورت كودكان تنها كنار وسایل تكنولوژیك خود در حال وقت‌گذرانی هستند و این سبب شده آنها در ارتباط برقرار كردن با دوستان و حتی خانواده خود دچار مشكل شوند. كودكان از بازی‌های كامپیوتری خود فقط خشونت و هیجان كاذب را می‌آموزند نه شیوه‌ تعامل و ارتباط با همنوع را. در حالی كه پدر و مادرهای آنها در دوران كودكی‌، بیشتر اوقات خود را كنار دوستان و بازی با وسایل ساده و دم‌دستی می‌گذراندند. آنها می‌آموختند كه چگونه از ابتدایی‌ترین و ساده‌ترین وسایل با ابتكار خود، اسبابی برای بازی فراهم آورند و این بظاهر محدودیت، برای كودكان آن روزگار (البته نسبت به كودكان امروزی) نتیجه‌ای جز خلاقیت، توانایی و شكوفایی استعداد نداشت و این نكته‌ بسیار مهم، به صورت الگویی مد نظر سازندگان انیمیشن پینگو قرار گرفته است.


در فضایی جدا مانده از هر دستاورد تكنولوژیكی همچون قطب شمال، جایی كه حتی ابتدایی‌ترین وسایل بازی امكان وجود ندارد، سازندگان زندگی زیبا و دوست‌داشتنی‌ای برای شخصیت‌های خود آفریده‌اند. در یكی از قسمت‌های این مجموعه كه پینگو در حال بازی با دوست خود فُك است، سادگی بازی این دو به دل می‌نشیند؛ چیزی شبیه بازی كودكان چند نسل قبل. هر دو از سورتمه‌ كوچكی برای لیز خوردن استفاده می‌كنند و بقایای به جا مانده‌ از خانه‌ای متروك را به عنوان مكانی برای مخفی شدن و ترساندن به كار می‌برند. اصلی‌ترین و دم دست‌ترین بازی آنها كه برف بازی است، با نشاط و هیجان بسیاری به تصویر كشیده شده است. نكات ذكر شده عواملی هستند كه مخاطب را جذب داستان می‌كنند و او را وامی‌دارند كه حتی برای یك بار هم كه شده سادگی و تفاوت لذت بردن از زندگی را تجربه كند.
پس از توجه به این موارد كه در واقع بستر و ظرفی است برای آموزش مفاهیم تربیتی به كودك، سازنده می‌تواند با فراغ بال و اطمینان از مقبول افتادن نوع آموزش خود، مفاهیم مدنظر را بازگو كند. در این زمان همان‌طور كه گفته شد، كودك مفاهیم آموزشی را به عنوان درس و تكلیف نمی‌پذیرد، بلكه همراه شدن با شخصیت‌ داستان به او قدرت كشف و تجربه را به صورت غیرمستقیم می‌دهد. در همان قسمت مورد اشاره، پنگوئن كوچك با شیطنت و كمی بدجنسی دوست خود را غافلگیر می‌كند و می‌ترساند. تلاش متقابل فُك برای ترساندن پینگو اما بی‌ثمر است و سرش به زمین می‌خورد و صدمه می‌بیند. پینگو كه تا چندی پیش كمی بدجنس به نظر می‌آمد حالا با ابراز محبت به فُك و تلاش برای خنداندنش در دل مخاطبان، همچنان محبوب و دوست‌داشتنی باقی می‌ماند. سازندگان اثر، موضوعات مهمی همچون احترام، كمك به دیگران و محبت را به همین سادگی و جذابیت به كودك آموزش می‌دهند.


این انیمیشن به لحاظ ویژگی‌های بصری هم قابل توجه است. به عنوان نمونه، عناصر تصویری به كار رفته در این انیمیشن بسیار ساده و كم‌تعداد هستند. بعلاوه، از آنجا كه اتفاقات داستان در فضای سرد قطبی می‌گذرد دامنه‌ به‌كارگیری رنگ نیز بسیار محدود شده است. سفید، سیاه، آبی، نارنجی و قرمز تمام رنگ‌های به كار رفته در این مجموعه‌اند و تنها خانه‌های برفی و لوازم اولیه‌ حركت در برف در زمینه كار دیده می‌شود، در حالی كه بیشتر انیمیشن‌ها از تنوع رنگی بالایی برخوردارند و همچنین از عناصر بسیاری برای پركردن پس‌زمینه‌ خود استفاده می‌كنند. با وجود این ، هیچ‌كدام از نما‌های تصویر خسته‌كننده و تكراری به نظر نمی‌رسند. این سادگی زمینه باعث شده است شخصیت‌ها علاوه بر هماهنگی با فضا، بیشتر به چشم بیایند حال آن‌كه خود نیز بسیار ساده طراحی شده‌اند.
پینگو، شخصیت اصلی داستان، اندامی كاملا منعطف دارد. مثلا منقارش بلند و شیپوری شكل می‌شود، بدنش را لاغر و دراز می‌كند یا می‌تواند كاملا خودش را مثل توپ گرد كند. این انعطاف او را از پنگوئن‌های واقعی متمایز كرده و با جبران كردن سادگی به كار رفته در عناصر تصویر، مانع كم‌شدن جذابیت اثر شده است. نكته قابل توجه دیگر در این مجموعه انیمیشن، دیالوگ شخصیت‌هاست. در واقع كاراكترهای مجموعه‌ پینگو صحبت نمی‌كنند، بلكه با اصوات نامشخص ارتباط برقرار می‌كنند. این اصوات احتمالا برگرفته از صدای واقعی پنگوئن‌هاست كه با اضافه كردن چاشنی طنز و به كار بردن تخیل در آن به عنوان دیالوگ در مجموعه استفاده شده است. فانتزی به كار رفته البته در مورد شخصیت اصلی بیشتر نمود دارد و كمك بسیاری به محبوبیت این شخصیت كرده است.


به این موارد می‌توان موسیقی خوب و كارگردانی دقیق مجموعه را هم اضافه كرد. ماحصل كار تمامی عوامل حرفه‌ای این انیمیشن، اثری است ساده، جذاب و تأثیرگذار همچون پینگو كه می‌تواند سال‌های سال محبوبیت خود را حفظ كند و تكراری و ملال‌آور به نظر نیاید. بخصوص كه نسل‌های متفاوتی از مخاطبان كودك با نیازها و ویژگی‌های مختلفی پای این مجموعه می‌نشینند و به تماشای آن دل می‌دهند.
در مجموع، پینگو، انیمیشنی است به ظاهر ساده، اما به واقع هم از لحاظ تكنیك و هم از لحاظ محتوا قوی و مثال‌زدنی است و گواه این سخن نیز محبوبیت آن در تمام این سال‌هاست كه از پخش آن می‌گذرد. امید است دیر یا زود شاهد ساخت برنامه‌هایی با این قدرت و كیفیت از سوی شركت‌های انیمیشن‌سازی داخلی نیز باشیم تا بتوانیم مفاهیم متعالی فرهنگ بومی خودمان را در قالب آثار پویانمایی جذاب و اثرگذار به كودكانمان بیاموزیم.


گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ