باور کنيد هر موقع با خودم فکر مي کنم او در بيرون از خانه ممکن است دست به چه کارهاي کثيفي بزند قلبم به تپش مي افتد. کاش خبر مرگ اين شوهر بي غيرت و بي مسئوليت را برايم مي آوردند و ... .
خراسان: زن جوان گفت: ۲ سال است که ازدواج کرده ام. شوهرم از چند ماه قبل، تغييرات زيادي در رفتار و حرکاتش به وجود آمده است. او حال و حوصله اي براي حرف زدن ندارد. مرا نمي بيند و هيچ توجهي نسبت به من نمي کند.

هر روز، خيلي دير به خانه مي آيد و موقعي که بيرون از خانه است گوشي تلفن همراهش را خاموش مي کند. تا به حال چند عدد گل سر و لوازم آرايشي زنانه داخل خودروي شخصي مان پيدا کرده ام و شک ندارم که او با زن ديگري برقرار کرده است.


باور کنيد هر موقع با خودم فکر مي کنم او در بيرون از خانه ممکن است دست به چه کارهاي کثيفي بزند قلبم به تپش مي افتد. کاش خبر مرگ اين شوهر بي غيرت و بي مسئوليت را برايم مي آوردند و ... .


زن جوان پس از گفت وگو با کارشناس اجتماعي کلانتري ۳۵ مشهد کمي آرام گرفت و قرار شد پس از يک هفته جلسه دوم مشاوره نيز انجام شود اما بعد از گذشت ۳ روز او به همراه شوهرش به دايره اجتماعي کلانتري مراجعه کرد.


فاطمه در حالي که گريه مي کرد گفت: خانم مشاور آمده ام که در حضور شما از شوهرم عذرخواهي کنم. راستش را بخواهيد پس از انجام جلسه مشاوره به خانه رفتم و تصميم داشتم توصيه هاي شما را عملي کنم اما خواهرم دوباره با حرف هاي تحريک آميز مرا عصبي کرد و اضطراب و نگراني عجيبي به جانم افتاد.


من تصميم گرفتم شوهرم را تعقيب کنم و ديروز که مرتضي را دنبال مي کردم متوجه شدم او از اداره اش که بيرون مي آيد با خودروي مان مسافرکشي مي کند و وقتي ديدم که يک قرص نان خريد و در گوشه اي زيرسايه درختي آن را به عنوان ناهار خورد اشک در چشمانم حلقه زد.


در اين لحظه شوهر فاطمه از همسرش خواست خونسردي خود را حفظ کند. مرتضي اظهار داشت: خرج و مخارج زندگي و کرايه خانه سرسام آور شده بود و من که هنر خاصي ندارم تصميم گرفتم با خودروي شخصي ام مسافرکشي کنم اما چون همسرم راضي به اين کار نبود موضوع را از او مخفي کردم و تلفن همراهم را نيز خاموش مي کردم تا متوجه نشود چه کار مي کنم.


من هر روز مثل مرده اي متحرک خسته و کوفته به خانه برمي گشتم و وسايل زنانه اي که همسرم داخل خودرو پيدا کرده است متعلق به بعضي از مسافران بود که جامانده است. من بايد از فاطمه براي اين پنهان کاري عذرخواهي کنم.


با اظهارات اين زوج جوان، کارشناس اجتماعي جلسه مشاوره اي را برگزار کرد و فاطمه و مرتضي در حالي که دست همديگر را گرفته بودند به خانه خود برگشتند تا زندگيشان را با تلاش ، همدلي، قناعت و اعتماد بسازند.