صفحه 1 از 10 12345 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 97

موضوع: دیوان شمس تبریزی (غزلیات)

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    دیوان شمس تبریزی (غزلیات)

    ای رستخیز ناگهان، وی رحمت بی منتها ای آتشی افروخته، در بیشه ی اندیشه ها
    امروز خندان آمدی، مفتاح زندان آمدی بر مستمندان آمدی، چون بخشش و فضل خدا
    خورشید را حاجب تویی، اومید را واجب تویی مطلب تویی طالب تویی، هم منتها هم مبتدا
    در سینه ها برخاسته، اندیشه را آراسته هم خویش حاجت خواسته، هم خویشتن کرده روا
    ای روح بخش بی بَدَل، وی لذت علم و عمل باقی بهانه ست و دغل، کاین علت آمد وآن دوا
    ما زان دغل کژ بین شده، با بی گنه در کین شده گه مست حورالعین شده، گه مست نان و شوربا
    این سُکر بین هل عقل را، وین نقل بین هل نقل را کز بهر نان و بقل را، چندین نشاید ماجرا
    تدبیر صدرنگ افکنی، بر روم و بر زنگ افکنی و اندر میان جنگ افکنی، فی اصطناع لا یری
    میمال پنهان گوش جان، مینه بهانه بر کسان جان رب خلصنی زنان، والله که لاغست ای کیا
    خامش که بس مستعجلم، رفتم سوی پای علم کاغذ بنه بشکن قلم، ساقی درآمد، الصلا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. #2
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    ای طایران قدس را عشقت فزوده بال ها در حلقه سودای تو روحانیان را حال ها
    در "لا احب الافلین"، پاکی ز صورت ها یقین در دیده های غیب بین، هر دم ز تو تمثال ها
    افلاک از تو سرنگون، خاک از تو چون دریای خون ماهت نخوانم، ای فزون از ماه ها و سال ها
    کوه از غمت بشکافته، وآن غم به دل درتافته یک قطره خونی یافته، از فضلت این افضال ها
    ای سروران را تو سند، بشمار ما را زان عدد دانی سران را هم بود، اندر تبع دنبال ها
    سازی ز خاکی سیدی، بر وی فرشته حاسدی با نقد تو جان کاسدی، پامال گشته مال ها
    آن کو تو باشی بال او، ای رفعت و اجلال او آن کو چنین شد حال او، بر روی دارد خال ها
    گیرم که خارم، خار بَد، خار از پی گـُل میزهد صرافِ زر هم مینهد، جو بر سر مثقال ها
    فکری بُدست افعال ها، خاکی بُدست این مال ها قالی بُدست این حال ها، حالی بُدست این قال ها
    آغاز عالم غلغله، پایان عالم زلزله عشقی و شکری با گله، آرام با زلزال ها
    توقیع شمس آمد شفق، طغرای دولت عشق حق فال وصال آرد سبق، کان عشق زد این فال ها
    از رحمة للعالمین، اقبال درویشان ببین چون مه منور خرقه ها، چون گل معطر شال ها
    عشق امر کل، ما رقعه ای، او قلزم و ما جرعه ای او صد دلیل آورده و، ما کرده استدلال ها
    از عشق گردون مؤتلف، بی عشق اختر منخسف از عشق گشته دال الف، بی عشق الف چون دال ها
    آب حیات آمد سخن، کاید ز علم من لدُن جان را از او خالی مکن، تا بردهد اعمال ها
    بر اهل معنی شد سخن، اجمال ها، تفصیل ها بر اهل صورت شد سخن، تفصیل ها، اجمال ها
    گر شعرها گفتند پُر، پُر به بود دریا ز دُر کز ذوق شعر آخر شتر، خوش میکشد ترحال ها
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  3. #3
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    ای دل چه اندیشیده ای در عذر آن تقصیرها زان سوی او چندان وفا زین سوی تو چندین جفا
    زان سوی او چندان کرم زین سو خلاف و بیش و کم زان سوی او چندان نعم زین سوی تو چندین خطا
    زین سوی تو چندین حسد چندین خیال و ظن بد زان سوی او چندان کشش چندان چشش چندان عطا
    چندین چشش از بهر چه تا جان تلخت خوش شود چندین کشش از بهر چه تا دررسی در اولیا
    از بد پشیمان می شوی الله گویان می شوی آن دم تو را او می کشد تا وارهاند مر تو را
    از جرم ترسان می شوی وز چاره پرسان می شوی آن لحظه ترساننده را با خود نمی بینی چرا
    گر چشم تو بربست او چون مهره ای در دست او گاهی بغلطاند چنین گاهی ببازد در هوا
    گاهی نهد در طبع تو سودای سیم و زر و زن گاهی نهد در جان تو نور خیال مصطفی
    این سو کشان سوی خوشان وان سو کشان با ناخوشان یا بگذرد یا بشکند کشتی در این گرداب ها
    چندان دعا کن در نهان چندان بنال اندر شبان کز گنبد هفت آسمان در گوش تو آید صدا
    بانک شعیب و ناله اش وان اشک همچون ژاله اش چون شد ز حد از آسمان آمد سحرگاهش ندا
    گر مجرمی بخشیدمت وز جرم آمرزیدمت فردوس خواهی دادمت خامش رها کن این دعا
    گفتا نه این خواهم نه آن دیدار حق خواهم عیان گر هفت بحر آتش شود من درروم بهر لقا
    گر رانده آن منظرم بستست از او چشم ترم من در جحیم اولیترم جنت نشاید مر مرا
    جنت مرا بی روی او هم دوزخست و هم عدو من سوختم زین رنگ و بو کو فر انوار بقا
    گفتند باری کم گری تا کم نگردد مبصری که چشم نابینا شود چون بگذرد از حد بکا
    گفت ار دو چشمم عاقبت خواهند دیدن آن صفت هر جزو من چشمی شود کی غم خورم من از عمی
    ور عاقبت این چشم من محروم خواهد ماندن تا کور گردد آن بصر کو نیست لایق دوست را
    اندر جهان هر آدمی باشد فدای یار خود یار یکی انبان خون یار یکی شمس ضیا
    چون هر کسی درخورد خود یاری گزید از نیک و بد ما را دریغ آید که خود فانی کنیم از بهر لا
    روزی یکی همراه شد با بایزید اندر رهی پس بایزیدش گفت چه پیشه گزیدی ای دغا
    گفتا که من خربنده ام پس بایزیدش گفت رو یا رب خرش را مرگ ده تا او شود بنده خدا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. #4
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    ای یوسف خوش نام ما خوش می روی بر بام ما ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
    ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
    ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
    ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
    در گل بمانده پای دل جان می دهم چه جای دل وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  5. #5
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    آن شکل بین وان شیوه بین وان قد و خد و دست و پا آن رنگ بین وان هنگ بین وان ماه بدر اندر قبا
    از سرو گویم یا چمن از لاله گویم یا سمن از شمع گویم یا لگن یا رقص گل پیش صبا
    ای عشق چون آتشکده در نقش و صورت آمده بر کاروان دل زده یک دم امان ده یا فتی
    در آتش و در سوز من شب می برم تا روز من ای فرخ پیروز من از روی آن شمس الضحی
    بر گرد ماهش می تنم بی لب سلامش می کنم خود را زمین برمی زنم زان پیش کو گوید صلا
    گلزار و باغ عالمی چشم و چراغ عالمی هم درد و داغ عالمی چون پا نهی اندر جفا
    آیم کنم جان را گرو گویی مده زحمت برو خدمت کنم تا واروم گویی که ای ابله بیا
    گشته خیال همنشین با عاشقان آتشین غایب مبادا صورتت یک دم ز پیش چشم ما
    ای دل قرار تو چه شد وان کار و بار تو چه شد خوابت که می بندد چنین اندر صباح و در مسا
    دل گفت حسن روی او وان نرگس جادوی او وان سنبل ابروی او وان لعل شیرین ماجرا
    ای عشق پیش هر کسی نام و لقب داری بسی من دوش نام دیگرت کردم که درد بی دوا
    ای رونق جانم ز تو چون چرخ گردانم ز تو گندم فرست ای جان که تا خیره نگردد آسیا
    دیگر نخواهم زد نفس این بیت را می گوی و بس بگداخت جانم زین هوس ارفق بنا یا ربنا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. #6
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    بگریز ای میر اجل از ننگ ما از ننگ ما زیرا نمی دانی شدن همرنگ ما همرنگ ما
    از حمله های جند او وز زخم های تند او سالم نماند یک رگت بر چنگ ما بر چنگ ما
    اول شرابی درکشی سرمست گردی از خوشی بیخود شوی آنگه کنی آهنگ ما آهنگ ما
    زین باده می خواهی برو اول تنک چون شیشه شو چون شیشه گشتی برشکن بر سنگ ما بر سنگ ما
    هر کان می احمر خورد بابرگ گردد برخورد از دل فراخی ها برد دلتنگ ما دلتنگ ما
    بس جره ها در جو زند بس بربط شش تو زند بس با شهان پهلو زند سرهنگ ما سرهنگ ما
    ماده است مریخ زمن این جا در این خنجر زدن با مقنعه کی تان شدن در جنگ ما در جنگ ما
    گر تیغ خواهی تو ز خور از بدر برسازی سپر گر قیصری اندرگذر از زنگ ما از زنگ ما
    اسحاق شو در نحر ما خاموش شو در بحر ما تا نشکند کشتی تو در گنگ ما در گنگ ما
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  7. #7
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    بنشسته ام من بر درت تا بوک برجوشد وفا باشد که بگشایی دری گویی که برخیز اندرآ
    غرقست جانم بر درت در بوی مشک و عنبرت ای صد هزاران مرحمت بر روی خوبت دایما
    ماییم مست و سرگران فارغ ز کار دیگران عالم اگر برهم رود عشق تو را بادا بقا
    عشق تو کف برهم زند صد عالم دیگر کند صد قرن نو پیدا شود بیرون ز افلاک و خل
    ای عشق خندان همچو گل وی خوش نظر چون عقل کل خورشید را درکش به جل ای شهسوار هل اتی
    امروز ما مهمان تو مست رخ خندان تو چون نام رویت می برم دل می رود والله ز جا
    کو بام غیر بام تو کو نام غیر نام تو کو جام غیر جام تو ای ساقی شیرین ادا
    گر زنده جانی یابمی من دامنش برتابمی ای کاشکی درخوابمی در خواب بنمودی لقا
    ای بر درت خیل و حشم بیرون خرام ای محتشم زیرا که سرمست و خوشم زان چشم مست دلربا
    افغان و خون دیده بین صد پیرهن بدریده بین خون جگر پیچیده بین بر گردن و روی و قفا
    آن کس که بیند روی تو مجنون نگردد کو بگو سنگ و کلوخی باشد او او را چرا خواهم بلا
    رنج و بلایی زین بتر کز تو بود جان بی خبر ای شاه و سلطان بشر لا تبل نفسا بالعمی
    جان ها چو سیلابی روان تا ساحل دریای جان از آشنایان منقطع با بحر گشته آشنا
    سیلی روان اندر وله سیلی دگر گم کرده ره الحمدلله گوید آن وین آه و لا حول و لا
    ای آفتابی آمده بر مفلسان ساقی شده بر بندگان خود را زده باری کرم باری عطا
    گل دیده ناگه مر تو را بدریده جان و جامه را وان چنگ زار از چنگ تو افکنده سر پیش از حیا
    مقبلترین و نیک پی در برج زهره کیست نی زیرا نهد لب بر لبت تا از تو آموزد نوا
    نی ها و خاصه نیشکر بر طمع این بسته کمر رقصان شده در نیستان یعنی تعز من تشا
    بد بی تو چنگ و نی حزین برد آن کنار و بوسه این دف گفت می زن بر رخم تا روی من یابد بها
    این جان پاره پاره را خوش پاره پاره مست کن تا آن چه دوشش فوت شد آن را کند این دم قضا
    حیفست ای شاه مهین هشیار کردن این چنین والله نگویم بعد از این هشیار شرحت ای خدا
    یا باده ده حجت مجو یا خود تو برخیز و برو یا بنده را با لطف تو شد صوفیانه ماجرا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. #8
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    جز وی چه باشد کز اجل اندررباید کل ما صد جان برافشانم بر او گویم هنییا مرحبا
    رقصان سوی گردون شوم زان جا سوی بی چون شوم صبر و قرارم برده ای ای میزبان زودتر بیا
    از مه ستاره می بری تو پاره پاره می بری گه شیرخواره می بری گه می کشانی دایه را
    دارم دلی همچون جهان تا می کشد کوه گران من که کشم که کی کشم زین کاهدان واخر مرا
    گر موی من چون شیر شد از شوق مردن پیر شد من آردم گندم نیم چون آمدم در آسیا
    در آسیا گندم رود کز سنبله زادست او زاده مهم نی سنبله در آسیا باشم چرا
    نی نی فتد در آسیا هم نور مه از روزنی زان جا به سوی مه رود نی در دکان نانبا
    با عقل خود گر جفتمی من گفتنی ها گفتمی خاموش کن تا نشنود این قصه را باد هوا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  9. #9
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    من از کجا پند از کجا باده بگردان ساقیا آن جام جان افزای را برریز بر جان ساقیا
    بر دست من نه جام جان ای دستگیر عاشقان دور از لب بیگانگان پیش آر پنهان ساقیا
    نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا
    ای جان جان جان جان ما نامدیم از بهر نان برجه گدارویی مکن در بزم سلطان ساقیا
    اول بگیر آن جام مه بر کفه آن پیر نه چون مست گردد پیر ده رو سوی مستان ساقیا
    رو سخت کن ای مرتجا مست از کجا شرم از کجا ور شرم داری یک قدح بر شرم افشان ساقیا
    برخیز ای ساقی بیا ای دشمن شرم و حیا تا بخت ما خندان شود پیش آی خندان ساقیا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. #10
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11331
    Array

    پیش فرض

    مهمان شاهم هر شبی بر خوان احسان و وفا مهمان صاحب دولتم که دولتش پاینده با
    بر خوان شیران یک شبی بوزینه ای همراه شد استیزه رو گر نیستی او از کجا شیر از کجا
    بنگر که از شمشیر شه در قهرمان خون می چکد آخر چه گستاخی است این والله خطا والله خطا
    گر طفل شیری پنجه زد بر روی مادر ناگهان تو دشمن خود نیستی بر وی منه تو پنجه را
    آن کو ز شیران شیر خورد او شیر باشد نیست مرد بسیار نقش آدمی دیدم که بود آن اژدها
    نوح ار چه مردم وار بد طوفان مردم خوار بد گر هست آتش ذره ای آن ذره دارد شعله ها
    شمشیرم و خون ریز من هم نرمم و هم تیز من همچون جهان فانیم ظاهر خوش و باطن بلا
    [SIGPIC][/SIGPIC]

صفحه 1 از 10 12345 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/