در دهه 70، نسل جدیدی از جنگنده ها تولید شد که آمریکا با آشنایی و در اختیار گرفتن صنعت آنها، ده سال بعد تبدیل به تنها ابر قدرت جنگنده سازی در جهان شده بود.

اما نسل پنجم جنگنده‌هاي ما چه؟ اين نسل بايد چه ويژگي هايي داشته باشد تا بتواند به عنوان نوع جديدي از هواپيماها مطرح شود؟ و يا به عبارت ديگر، تكنولوژي چگونه مي‌تواند، نسل‌هاي جديدتري از هواپيماها را توليد كند؟

نسل نخست جت‌هاي ما در دهه 40 توليد شد. در حالي که آنها150 تا 200 كيلومتر سرعت داشته و سيزده تا پانزده هزار پا ارتفاع مي‌گرفتند، عمر چنداني نداشتند و تجهيزات نظامي آنها هم تنها دو يا سه توپ و چند اسلحه «كاليبر» بالا بود. مهم‌ترين هواپيماهاي اين نسل، «ميگ 15» و «F-86 سابر» است که با گذشت زمان، مدل نخست مانند ميگ 19 و F-100 سابر، به حداكثر سرعت خود؛ يعني نزديك به سرعت صوت رسيدند و به سيستم رادار و موشك‌هاي هدايت شونده نيز مجهز شدند.

در اواسط دهه 50، نسل دوم، ظهور كرد كه سرعت آنها 5/1 تا 2 برابر شده و مجهز به سيستم رادار، موشك‌هاي «هوا به هوا» با حسگرهاي مادون قرمز و كلاهك‌هاي جنگي هوشمند بودند. موشك‌ و رادارها مي‌توانستند مشكل سرعت را حل كنند. چراكه فاصله شليك تا هدف را افزايش و به خلبان فرصت كافي براي كشيدن نقشه را مي‌دادند. «ميگ 21» و «ميراژ3» در فرانسه و «F-104» آمريكا كه سال‌ها در نيروي هوايي كشورهاي گوناگون استفاده می شدند، از همين نسل بودند.

ظهور نسل سوم جنگنده‌ها با افزايش چشمگير قيمت آنها همراه بود و اين امر نياز به توليد هواپيماهايي را به وجود آورد كه به صورت چندمنظوره طراحي شده باشند. توانايي انجام مأموريت‌هاي گوناگون، در كنار انعطاف در حمله به اهداف زميني با كمك سلاح‌هاي هدايت‌شوند،ه به ويژگي هاي آشکار اين نسل از هواپيماها تبديل شد. که البته بايد گفت، افزايش توانايي‌هاي اين هواپيماها، مرهون پيشرفت‌هاي الكترونيكي رادارهاي پيچيده و سيستم‌هاي چشمي بود.

افزايش وزن اين هواپيما با ابداع موتورهاي پرقدرت جبران شد. «F4» و «ميگ ۲۳»، جزو همين نسل هستند كه در اواخر دهه 60 توليد شدند. اما نسل سوم به خاطر تجهيزات هدف ‌ياب قدرتمند و موشك‌هاي هدايت شونده و چندين ويژگي ديگر، شاخه‌اي جديد از هواپيماهاي تخصصي بودند. «ميگ 25» و «SU-24» و«تورنادو» را هم مي‌توان در همين دسته جاي داد.
22576
اين نسل هنوز هم با توجه به اشتياق به تسليحات موشكي توليد مي‌شود، اما به جز حمل موشك‌هاي چندمنظوره، كاربرد ديگري ندارد.
در زمان طراحي اين هواپيماها ايده اين بود، كه نتيجه جنگ با محاسبه رياضي تعيين مي‌شود. نابودي پرسرعت هدف با توانايي مانور كم و موشك‌هايي با توانايي مانور كم، اما جنگ ده ساله ويتنام و درگيري‌هاي اعراب و اسرائيل به همه ثابت كرد كه چنين ايده‌اي اشتباه بوده است. براي مثال؛ فانتوم‌هاي چندمنظوره كه با تسليحات همراه خود، سنگين شده بودند، قرباني ميگ‌هاي 17 مي‌شدند كه توانايي مانور و داراي سلاح‌هاي سنتي بودند. ميگ‌هاي 21 كه از نسل دوم بودند و در قدرت موتور، وزن سبك و قدرت مانور بالا، بسيار خطرناك‌تر از هواپيماهاي كنوني بودند.

در نتيجه به نسل چهارم جت‌هاي جنگنده رسيديم كه بنا بر مجموعه‌‌اي از تعادل‌ها ساخته شده بودند. اين هواپيماها، توانايي پرواز با دو برابر سرعت صوت در ارتفاع بسيار بالا را داشته و مي‌توانستند به سيستم‌هاي دفاعي ضدهوايي در ارتفاعات پايين با سرعت صوت نفوذ كنند. خصوصيات پروازي به آنها اجازه مانورهاي جنگي متفاوت و در همان حال شليك سلاح‌ها را مي‌داد. رادار اين جنگنده‌ها، توانايي يافتن سلاح‌ها و اهداف را به طور هم‌زمان در يك مسير ديد، می داد. جنگنده‌هاي آمريكايي «F-15»،«F-16»،«F-18»،«ميراژ 2000» فرانسه و«ميگ 29» و «Su-27» به قهرمانان اين نسل تبديل شدند. ركورد سرعت را در اين نسل، «ميگ 31» كه توانايي مانور هوايي جنگي را نداشت، شكست اما به خاطر سيستم رادار پرقدرتش، جزو اين نسل بود.

با رشد امكانات جنگنده‌ها و تغيير نسل‌ها، اين بار سرمايه‌گذاري بر سيستم جهت‌يابي هوايي، ضرورت خود را بروز داد. هواپيماهاي نسل اول از راه ارتباط راديويي و از زمين هدايت مي‌شدند. آنها بر پايه اطلاعات به دست آمده از طريق رادار زميني و يا ديد عادي خلبان هدايت مي‌شدند.

جنگنده‌هاي نسل دوم داراي سيستم رادار بوده و مي‌توانستند براي خود جهت‌يابي كنند البته باز هم با كمك ارتباط راديويي با زمين. جنگنده‌هاي نسل سوم، توانايي ارتباط سريع با چند ايستگاه جهت‌يابي و هواپيماهايي را كه به سيستم‌هاي اوليه اخطار هوايي مجهز بودند، داشتند. نسل چهارم با كمك رادارهاي چند شبكه‌اي و سيستم جهت‌يابي داخلي، اين توانايي را افزايش دادند. هواپيما تبديل به جزئي از سيستم هوا به زمين شده بود كه مسئول شناسايي، اسكورت و تخريب اهداف بود.

در اوايل دهه 80، كار روي نسل پنجم آغاز شد و اين پرسش پيش آمد كه معيار تعريف و مشخصه اين نسل، چه خواهد بود. و پانزده سال طول كشيد تا این پرسش پاسخ داده شود. آمريكا تعریف آن را، كاهش سيستم‌هاي رادار و افزايش سرعت مي‌دانست. شوروي سابق و سپس روسيه، قدرت مانور بالا را نيز به اين ليست اضافه كردند. يك چيز كه با آن موافق بودند، سيستم راديويي هواپيما بود كه توانايي يافتن و تمركز بر اهداف را در هر دو نيمكره جلويي و عقبي خلبان داشته باشد و مهم‌ترين مشخصه اين نسل، سطح بالايي از يكپارچگي هواپيما در ساختار سيستم هوا به زمين بود.
سيستم اطلاعاتي هواپيما، مي‌تواند از كانال‌هاي ارتباطي مختلف زميني تغذيه شود. مانند هواپيماهاي AWAC، برخلاف هواپيماهاي نسل قبل كه از اجزاي‌ متفاوت زميني و هوايي مختلف تشكيل مي‌شدند، ساختار يكپارچه اين هواپيماها مهم‌ترين ويژگي آنهاست، كه قيمتشان را نيز بسيار بالا مي‌برد.

در اين دسته، تنها مي‌توان به سه هواپيما اشاره كرد كه در دهه 90 طراحي شده‌اند:«F-22»، «F-35» آمريكايي و «I-21» روسي.
به گزارش «واشنگتن‌‌پست»، به تازگي نيز شركت «لاك هه مارتين»، نسخه جديدي از جنگنده‌هاي F35 بدون سرنشين را ارائه داده است كه همه توانايي‌ هواپيماهاي داراي خلبان را دارد. مدير اين شركت اعلام كرده كه پس از دو سال كار روي اين پروژه، هواپيمايي طراحي شده كه مي‌تواند به همراه سرنشين براي بعضي مأموريت‌ها اعزام شود و براي برخي ديگر، بدون سرنشين.
22575
اين F-35 ها كه از F22 كمي ضعيف‌تر هستند، احتمالا جانشين F16 خواهند شد و توانايي حمل پانزده هزار پوند، بمب و موشك را دارند. آزمايش اين هواپيما و كنترل از راه دور آن، احتمالا بدون دخالت ارتش آمريكا و توسط مقامات شركت تا پايان امسال انجام خواهد شد.
پنتاگون از زمان حملات 11 سپتامبر، به دنبال ذخيره سرمايه براي تحقيق بر تكنولوژي هواپيماهاي بدون سرنشين است. و امسال دو ميليارد دلار را به هواپيماهاي بدون سرنشين اختصاص داده، در حالي كه اين ميزان در سال 2001، 363 ميليون دلار بوده است.
سرمايه‌گذاري اخير به اندازه‌اي بوده كه اين سيستم، بسيار گسترده‌تر و گران‌تر و در سال‌هاي اخير نيز به توليد هواپيماهايي مانند predator و global منجر شده است.

در جواب بسياري از كارشناسان زبده، که پدید آمدن هواپيماي جنگي بدون سرنشين را ممكن نمي‌دانند، بايد گفت كه؛ چنین چیزی به وجود آمده و پنتاگون در طرح اوليه خود قصد خريد حدود 2000، F35 را داشت. اما با مشكلاتي كه در برنامه F35 (مانند افزايش قيمت به 276 ميليارد دلار) پيش‌آمد، فعلا پشيمان شده است. پيشتر، پيش‌بيني مي‌شد كه اين قيمت 210 ميليارد دلار باشد.