یکی از بدترین اتفاقاتی که ممکن است برایتان بیفتد این است که وقتی میخواهید کسی که تازه با او آشنا شده اید را به خانواده یا دوستانتان معرفی کنید، مورد تایید و خوشایند آنها قرار نگیرد. در چنین موقعیتی چه باید بکنید؟ آیا باید به حرف آنها که میگویند این فرد به درد شما نمیخورد گوش دهید؟ یا با میل خودتان پیش بروید؟ این اتفاق ممکن است برای همه بیفتد و شما چه فردی باشید که رابطه جدیدتان را معرفی کرده اید یا جزء خانواده یا دوستان فردی باشید که رابطه جدید خود را به شما معرفی کرده است، کنار آمدن با این موقعیت برایتان سخت خواهد بود.
یک نمونه آن یکی از دوستان نزدیکم است که همیشه با اشک و ناله درمورد نامزد خود برای من حرف میزد، نامزدی که میدانستم رابطه ای متلاطم اما عاشقانه داشت. طبیعتاً سعی میکردم همیشه هوای او را داشته باشم و اصلاً دوست نداشتم که او را ناراحت ببینم اما میدانستم هم که وقتی همه چیز در رابطهاش خوب پیش میرود، خیلی کم از آن برای من تعریف میکند و فقط میگفت که شاد و خوشبخت است اما وقتی مشکلی برای او پیش میآمد، روزها درمورد آن با من حرف میزد و همه جزئیات را مو به مو برایم تعریف میکرد. من هیچوقت با چیزهایی که درمورد نامزدش میگفت درمورد او قضاوت نمیکردم چون میدانستم فقط حرفهای یک طرف قضیه شنیدهام. بنابراین بااینکه میدانستم این رابطه خیلی از نظر احساسی برای سلامت او مفید نیست، به خودم حق دخالت نمیدادم و همیشه سعی میکردم که نظرم را بیطرفانه ابراز کنم.
نکته مهمی که باید به یاد داشته باشید این است که دوستان و خانواده تان میخواهند همیشه شما را شاد و سرحال ببینند و یک دوست واقعی همیشه خوب شما را میخواهد. اما هیچ کس واقعیت رابطه شما را نمیداند و درک نمیکند مگر خودتان و طرف مقابلتان چون فقط شما دو نفر هستید که میدانید دقیقاً در آن رابطه چه میگذرد. نصیحتهای دوستان و خانواده همیشه بنابر چیزهایی است که شما درمورد رابطه تان به آنها میگویید به همین علت دیدگاه آنها همیشه محدود است. با این وجود این نگرش به آنها امکان میدهد الگوهایی را در رابطه شما پیدا کنند که خودتان آنها را نمیبینید چون دوستان و خانواده تان کسانی هستند که بهتر از بقیه شما را میشناسند. بعضی وقتها وقتی عاشق کسی هستیم، از خیلی چیزها می گذریم، خیلی چیزها را نمیبینیم و دوستانتان اولین کسانی هستند که پاهایتان را دوباره روی زمین برمیگردانند و جنبه های خاص رابطه تان که خودتان چشمتان را روی آن بسته اید را به شما نشان میدهند.
وقتی دوستان یا خانواده تان نصیحتتان میکنند، یادتان باشد که آنها از تجربیات خودشان استفاده میکنند. اگر شک دارید که طرف مقابلتان به شما خیانت میکند و آنها هم قبلاً خیانت دیده باشند، خیلی سخت است که تجربه خودشان را در نصیحتی که به شما میکنند وارد نکنند. اگر خیلی صدمه دیده باشند، احساسات حل نشده ای دارند که آن را در نظراتشان پیاده میکنند که ممکن است اصلاً در مورد شما موقعیت شما کاربردی نداشته باشد. دوستتان میخواهد شما تجربه بدی که آنها داشتهاند را تکرار نکنید. بنابراین به یاد داشته باشید که وقتی دوستی شما را نصیحت میکند، باید به حرفهایش خوب گوش کنید، آن را بررسی کنید و چیزهایی را که فکر می کنید به درد شما و موقعیتتان میخورد را از آن بیرون بکشید و از آن برای بهتر کردن رابطه تان استفاده کنید.
وقتی میخواهید به دوستی درمورد رابطه جدیدش توصیه کنید، مهمترین چیزی که باید در نظر داشته باشید این است که بیطرف و صادق باشید. دوست دارید دوستتان به شما اعتماد کند و درمورد رابطهاش آزادانه با شما دردودل کند و خیلی مهم است که احساس نکند که او را قضاوت میکنید. یکی از دوستانم در رابطه ای بود که خانوادهاش اصلاً از آن راضی نبودند و تا آخر هم خانوادهاش آن رابطه را نپذیرفتند. این مسئله باعث شده بود که سختی های زندگی برای دوست من سخت تر شود چون نمیتوانست به خانواده اش که نزدیکترین کسانش بودند تکیه کند. اگر دوستتان با کسی وارد رابطه شده است که فکر میکنید به درد او نمیخورد، نگرانی خودتان را حتماً ابراز کنید و بعد انتخاب را به خود او واگذار کنید و یادتان باشد که دستی بین شما از همه اینها مقدم تر است. همیشه این احساس را به آنها بدهید که هر زمان که دوست داشتند میتوانند برای دردودل و کمک روی شما حساب کنند.
نکته مهم این است که توصیه مهمترین کسی که باید همیشه گوش دهید خودتان هستید. اگر به دوستتان میگویید که کاری اشتباه است چرا باید خودتان آن را بپذیرید؟ پس همیشه به حرف دوستان و خانواده تان گوش دهید و توصیه هایشان را نادیده نگیرید اما خودتان بهتر از هر کسی میدانید که چه چیز به نفعتان است. فقط یادتان باشد که همیشه با خودتان صادق باشید.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)