«علی» با خدای داستان نویسی در سیبری چه كرد؟
داستایوسكی در این باره می نویسد: «دیدار من با او یكی از زیباترین ملاقات های تمام دوران زندگی ام بود. "علی" موجودی استثنایی با منشی چنان شگفت آور بود كه هیچ پندار زشتی نمی توانست در طبیعت او راه یابد.» و این شخصیت در قالب قهرمانان اخلاقی كه آن همه مورد علاقه داستایوسكی بودند چنان مورد تجلیل قرار گرفت كه در نوشتارهای این داستان نویس روس لااقل كم نظیر است.
ابعاد شخصیت حضرت علی در حالی كه تصور می شود به دوران حیات امیرالمومنین و در نهایت دوران حیات فرزندان ایشان و محدوده جغرافیایی جهان اسلام محدود است، اما در طول قرن های متمادی شیعیان واقعی نیز در خارج از این محدوده چنان رفتار كرده اند كه برخی چهره های شاخص جهان كه به دیگر ادیان گرویده بودند، نیز مسیرشان در بخشی از زندگی شان با اسلام همراه شد و داستایوسكی نویسنده شهیر ادبیات جهان یكی از این شخصیت هاست.
به گزارش سرویس فرهنگی «آینده»؛ فیودور میخاییلوویچ داستایوسكی زادهٔ كه از 1821 تا 1881 میلادی نویسندهٔ مشهور و تاثیرگذار اهل روسیه بود و به عنوان مبنا و مانیفست سورئالیستها همواره مورد توجه ادیبان بوده و یكی از خدایان داستان نویسی است كه همواره در ادبیات جهان به آن اشاره شده، داستایوسكی است كه آثارش مملو از مضامینی ساده پیرامون زندگی مردم، مصائب شان و روان شان است؛ آثاری كه شاید میان آنها جنایت و مكافات، برادران كارامازوف، جن زدگان و ابله برای ایرانی ها، نام آشناتر باشد.
او كه یك ارتشی بود و از ارتش روسیه كناره گیری كرده بود، در سال ۱۸۴۹ توسط پلیس مخفی به جرم براندازی دستگیر شد. دادگاه نظامی برای او تقاضای حكم اعدام كرد كه در ۱۹ دسامبر مشمول تخفیف شد و به چهار سال زندان و سپس خدمت در لباس سرباز ساده تغییر یافت. در زمان تبعید و زندان حملات صرع كه تا پایان عمر گرفتار آن بود بر او عارض گشت. در ۱۵ فوریه ۱۸۵۴ از زندان بیرون آمد تا دورهٔ بعدی مجازاتش را در لباس سرباز عادی طی كند. به عنوان مأمور خدمت در گردان هفتم پیاده نظام سیبری به سمیپالاتینسك اعزام شد. آن گونه كه در كتاب زندگی و آثار داستایوسكی نوشته لئونید گروسمن آمده، در این دوران او در زندان اومسك با تبعیدیان لزگی، چچن و تاتارهای مقیم داغستان قفقاز برخورد كرد.
داستایوسكی در میان دسته تبعیدیان با جوانی به نام «علی» آشنا می شود؛ جوانی با قلبی مهربان و چهره ای گشاده و زیبا كه در كنار زندان داستایوسكی زندانی بود. داستایوسكی در این باره می نویسد: «
دیدار من با او یكی از زیباترین ملاقات های تمام دوران زندگی ام بود. "علی" موجودی استثنایی با منشی چنان شگفت آور بود كه هیچ پندار زشتی نمی توانست در طبیعت او راه یابد.»
و این شخصیت در قالب قهرمانان اخلاقی كه آن همه مورد علاقه داستایوسكی بودند چنان مورد تجلیل قرار گرفت كه در نوشتارهای این داستان نویس روس لااقل كم نظیر است.
این مسلمان كه برای مسیحیت و حضرت عیسی نیز احترام بالایی قائل است، شخصیتی شبیه به دیگر قهرمانان داستان های او دارد و آن مردانی است بی باك و تزلزل ناپذیر كه با خشم به اوضاع می نگرند و این خشم قطعاً با توجه به سانسوری كه در دوران تزار حاكم بود بی جهت نمی توانست باشد. داستایوسكی در جای دیگر درباره او می نویسد: «
این مسلمان ظریف اندیش، برای خشنودی دوست تازه خود، به ستایش از ایمان مذهبی او بر میخیزد و اظهار می دارد: عیسی پیامبر مقدسی است.»
داستایوسكی در بهار 1859 استعفایش از ارتش پذیرفته شد و توانست به نزدیكی مسكو نقل مكان كند، عرضحالی برای الكساندر دوّم فرستاد و بدین طریق اجازه یافت به پترزبورگ برود اما نمی تواند مسلمانی به نام «علی» را به فراموشی بسپارد و آیینی كه او را چنین كرده بود، مورد توجه قرار ندهد. اینچنین بود كه در این زمان او در نامه ای از برادرش تقاضا می كند تا آثاری از مورخان اروپایی، نوشته هایی از اقتصاددانان، كشیشیان، آثار هگل و كانت و كتبی با محتوای فیزیك و روانشناسی و البته یك جلد "قرآن" برایش بفرستد. آری، هم زندان بودن داستایوسكی با یك «علی» او را چنان كرد كه قرآن بخواند و این اثری است كه باید رفتار یك شیعه داشته باشد؛ باشد كه ما نیز چنین باشیم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)