عميق ترين درد در زندگي
عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه نداشتن کسي است که الفباي دوست داشتن را برايت تکرار کند و تو از او رسم محبت بياموزي .


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه گذاشتن سدي در برابر رودي است که از چشمانت جاري است.


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه پنهان کردن قلبي است که به اسفناک ترين حالت شکسته شده .


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه نداشتن شانه هاي محکمي است که بتواني به آن ها تکيه کني و از غم زندگي برايش اشک بريزي .


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترين داستان زندگي است که مجبوري آخرش را با جدائي به سرانجام رساني .


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه نداشتن يک همراه واقعي است که در سخت ترين شرايط همدم تو باشد


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست ،
بلکه به دست فراموشي سپردن قشنگ ترين احساس زندگي است .


عميق ترين درد در زندگي مردن نيست،
بلکه يخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.