صفحه 1 از 20 1234511 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 193

موضوع: زندگی نامه و اشعار هوشنگ ابتهاج

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jun 2010
    نوشته ها
    7,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,069
    تشکر تشکر شده 
    4,117
    تشکر شده در
    2,249 پست
    قدرت امتیاز دهی
    866
    Array

    اي فردا سروده اي از هوشنگ ابتهاج

    می‌خوانم و می‌ستایمت پُرشور

    ای پردۀ دلفریبِ رویا رنگ!

    می‌بوسمت، ای سپیدۀ گلگون؛

    ای فردا! ای امید بی‌نیرنگ!

    دیری‌ست که من پی تو می‌پویم.


    هر سو که نگاه می‌کُنم، آوخ!

    غرق است در اشک و خون نگاه من.

    هر گام که پیش می‌روم، برپاست

    سر نیزۀ خون‌فشان به‌راه من

    وین راه یگانه: راه بی‌برگشت.


    ره می‌سپریم همره امید

    آگاه ز رنج و آشنا با درد.

    یک مرد اگر به خاک می‌افتد،

    برمی‌خیزد به‌جای او صد مرد.

    این‌ست که کاروان نمی‌ماند.


    آری، ز درون این شب تاریک

    ای فردا! من سوی تو می‌رانم.

    رنج است و درنگ نیست، می‌تازم.

    مرگ است و شکست نیست، می‌دانم.

    آبستن فتح ماست این پیکار.


    می‌دانمت، ای سپیدۀ نزدیک؛

    ای چشمۀ تابناک جان‌افروز!

    کز این شب شوم‌بخت بدفرجام

    برمی‌آیی شکفته و پیروز

    وز آمدن تو: زندگی خندان.


    می‌آیی و بر لبِ تو صد لبخند.

    می‌آیی و در دلِ تو صد امید.

    می‌آیی و از فروغ شادی‌ها

    تابنده به‌دامن تو صد خورشید.

    وز بهر تو باز گشته صد آغوش.


    در سینۀ گرم توست، ای فردا!

    درمان امیدهای غم‌فسرد.

    در دامن پاک توست، ای فردا!

    پایان شکنجه‌های خون‌آلود.

    ای فردا؛ ای امید بی‌نیرنگ! . . .

  2. کاربر مقابل از Sara12 عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  3. #2
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    زندگی نامه و اشعار هوشنگ ابتهاج

    زندگی نامه و اشعار هوشنگ ابتهاج

    هوشنگ ابتهاج ه.ا.سایه
    هوشنگ ابتهاج در سال 1306 در شهر رشت زاده شد
    دوره آموزش دبستانی را در همین شهر و آموزش دبیرستانی را در تهران پایان رساند
    وی مدتی را به عنوان مدیر کل شرکت دولتی سیمان تهران به کار اشتغال داشت از سال 1350 تا 1356 نیز برنامه گلهای تازه و گلچین هفته رادیو ایران را سرپرستی می کرد
    او در دوران دبیرستان اولین دفتر شعر خود را به نام نخستین نغمه ها منتشر کرد
    وی با سرودن شعر های عاشقانه آغاز کرد اما با کتاب شبگیر خود که حاصل سالهای پر تب و تاب پیش از 1332 است به شعر اجتماعی روی آورد

    دفترهای شعر
    نخستین نغمه ها رشت 1325

    سراب صفی علیشاه 1320

    سیاه مشق امیر کبیر 1332

    شبگیر زوار 1332

    زمین برگزیده شعر نیل 1334

    چند برگ از یلدا تهران 1334

    یادگار خون سرو توس 1360

    اینه در اینه برگزیده شعر نشر چشمه 1368
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  4. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #3
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    نیلوفر

    ای کدامین شب
    یک نفس بگشای
    جنگل انبوه مژگان سیاهت را
    تا بلغزد بر بلور برکه شچشم کبود تو
    پیکر مهتابگون دختری کز دور
    با نگاه خویش می جوید
    بوسه شیرین روزی آفتابی را
    از نوازشهای گرم دستهای من
    دختری نیلوفرین شبرنگ مهتابی
    می تپد بی تاب در خواب هوسنک امید خویش
    پای تا سر یک هوس آغوش
    و تنش لغزان و خواهشبار می جوید
    چون مه پیچان به روی درههای خواب آلود سپیده دم
    بسترم را
    تا بلغزد از طلب سرشار
    همچو موج بوسه مهتاب
    روی گندمزار
    تا بنوشد در نوازشهای گرم دستهای من
    شبنم یک عشق وحشی را
    ای کدامین شب یک نفس بگشای مژگان سیاهت را
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  6. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  7. #4
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    احساس

    بسترم
    صدف خالی یک تنهایی است
    و تو چون مروارید
    گردن آویز کسان دگری ...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  8. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  9. #5
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    دیوار

    پشت این کوه بلند
    لب دریای کبود
    دختری بود که من
    سخت می خواستمش
    و تو گویی که گالی
    آفریده شده بود
    که منش دوست بدارم پر شور
    و مرا دوست یدارد شیرین ...
    و شما می دانید
    آه ای اخترکان خاموش
    که چه خوشدل بودیم
    من و او مست شکر خواب امید
    و چه خوشبختی پک
    در نگاه من و او می خندید ...
    وینک ای دخترکان غماز
    گر نه لالید و نه گنگ
    بگشایید زبان
    و بگویید که از این بهتان چون شد این چشمه غبار آلوده
    و میان من و او اینک این درشت بزرگ اینک این راه دراز
    اینک این کوه باند ...
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  10. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  11. #6
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    آواز نگاه تو

    می شنوم آِناست
    موسیقی چشم تو در گوش من
    موج نگاه تو هم آواز ناز
    ریخت چو مهتاب در آغوش من
    می شنوم در نگه گرم توست
    گم شده گلبانگ بهشت امید
    این همه گشتم من و دلخواه من
    در نگه گرم تو می آرمید
    زمزمه شعر نگاه تو را
    می شنوم با دل و جان آشناست
    اشک زلال غزل حافظ است
    نغمه مرغان بهشتی نواست
    می شنوم در نگه گرم توست
    نغمه آن شاهد رویانشین
    باز ز گلبانگ تو سر می کشد
    شعله این آرزوی آتشین
    موسیقی چشم تو گویاتر است
    از لب پر ناله و آواز من
    وه که تو هم گر بتوانی شنید
    زین نگه نغمه سرا راز من
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  12. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  13. #7
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    شنا سوز

    چرا پنهان کنم ؟ عشق است و پیداست
    درین آشفته اندوه نگاهم
    تو را می خواهم ای چشم فسون بار
    که می سوزی نهان از دیرگاهم
    چه می خواهی ازین خاموشی سرد ؟
    زبان بگشا که می لرزد امیدم
    نگاه بی قرارم بر لب توست
    که می بخشی به شادی های نویدم
    دلم تنگ است و چشم حسرتم باز
    چراغی در شب تارم برافروز
    به جان آمد دل از ناز نگاهت
    فرو رز این سکوت آشناسوز
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  14. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  15. #8
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    اندوه رنگ

    می روی اما گریز چشم وحشی رنگ تو
    راز این اندوه بی آرام نتواند نهفت
    می روی خاموش و می پیچد به گوش خسته ام
    آنچه با من لرزش لبهای بی تاب تو گفت
    چیست ای دلدار این اندوه بی آرام چیست
    کز نگاهت می تراود نازدار و شرمگین ؟
    آه می لرزد دلم از ناله ای اندوه بار
    کیست این بیمار در چشمت که می گرید حزین ؟
    چون خزان آرا گل مهتاب رویا رنگ و مست
    می شکوفد در نگاهت راز عشقی ناشکیب
    وز میان سایه های وحشی اندوه رنگ
    خنده می ریزید به چشمت آرزویی دل فریب
    چون صفای آسمان در صبح نمنک بهار
    می تراود از نگاهت گریه پنهان دوش
    آری ای چشم گریز آهنگ سامان سوخته
    بر چه گریان گشته بودی دوش ؟ از من وامپوش
    بر چه گریان گشته بودی ؟ آه ای چشم سیاه
    از تپیدن باز می ماند دل خوش باورم
    در گمان اینکه شاید شاید آن اشک نهان
    بود در خلوت سرای سینه ات یادآورم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  16. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  17. #9
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    نوش نگاه

    باز واشد ز چشمه نوشی
    همچو باران زلال ناز و نگاه
    باز در جام جان من سرداد
    همچو مهتاب باده ای دلخواه
    بازم از دست می برد نگهی
    نگهی چون شراب مستی بخش
    چه نگاهی که همچو بوی گلاب
    می شود در مشام جانم پخش
    آه می نوشمت چو شیره گل
    چیستی ؟ ای نگاه نازآلود
    تو گلابی گلاب شهد آگین
    تو شرابی شراب گل پالود
    چه شرابی کز آن پیاله چشم
    همچو لغزاب ساغر لبریز
    می چکد خوش به کام تشنه من
    آتش افروز و آرزو انگیز
    آه پیمانه ای دگر که هنوز
    می گدازد ز تشنگی جگرم
    چه شرابی تو ؟ وه چه شورانگیز
    سرکشیدم تو را و تشنه ترم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  18. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  19. #10
    عضو سایت
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    هر جا که دل خوش باشه
    نوشته ها
    9,369
    تشکر تشکر کرده 
    12,680
    تشکر تشکر شده 
    7,551
    تشکر شده در
    3,656 پست
    قدرت امتیاز دهی
    3149
    Array

    پیش فرض

    درد گنگ

    نمی دانم چه می خواهم بگویم
    زبانم در دهان باز بسته ست
    در تنگ قفس باز است و افسوس
    که بال مرغ آوازم شکسته ست
    نمی دانم چه می خواهم بگویم
    غمی در استخوانم می گدازد
    خیال ناشناسی آشنا رنگ
    گهی می سوزدم گه می نوازد
    گهی در خاطرم می جوشد این وهم
    ز رنگ آمیزی غمهای انبوه
    که در رگهام جای خون روان است
    سیه داروی زهرآگین اندوه
    فغانی گرم وخون آلود و پردرد
    فرو می پیچیدم در سینه تنگ
    چو فریاد یکی دیوانه گنگ
    که می کوبد سر شوریده بر سنگ
    سرشکی تلخ و شور از چشمه دل
    نهان در سینه می جوشد شب و روز
    چنان مار گرفتاری که ریزد
    شرنگ خشمش از نیش جگر سوز
    پریشان سایه ای آشفته آهنگ
    ز مغزم می تراود گیج و گمراه
    چو روح خوابگردی مات و مدهوش
    که بی سامان به ره افتد شبانگاه
    درون سینه ام دردی ست خونبار
    که همچون گریه می گیرد گلویم
    غمی ‌آِفته دردی گریه آلود
    نمی دانم چه می خواهم بگویم
    وقتی با خدا گل یا پوچ بازی می کنی ، نترس ، تو برنده ای

    چون خدا همیشه دو دستش پره


    [SIGPIC][/SIGPIC]

  20. کاربر مقابل از mozhgan عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


صفحه 1 از 20 1234511 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/