خوارزم در گذر تاریخ


نگاهی به سرگذشت سرزمین خوارزم












c28a105067d9e69f8aa1b0e0950c57d6











امپراتوری بزرگ ایران سرزمین های وسیعی را شامل می شد که اکنون هر کدام به کشوری مستقل تبدیل شده است. داستان جدایی و تکه تکه شدن این امپراتوری عظیم داستان دراز دامنی است که مقال و مجال عظیم برای تشریح آن نیاز است. در این مقال کوتاه به بررسی تا سرگذشت سرزمینی خواهیم پرداخت که زمانی جز ایران بزرگ بوده و حتی مشهور است موطن اصلی نژاد آریایی در آنجا قرار داشته است. این سرزمین، سرزمین خوارزم است که با اسامی دیگری خوراسیما و خیوه نیز خطاب شده است.
همان گونه که اشاره شد خوارزم موطن آریایی ها بوده است. در مهریشت اوستا در مورد خوارزم آمده است: "آنجا که شهریاران دلیر بسیار بسیج کننده، آنجا که کوه های بلند و چراگاه های بسیار برای ستوران هست. آنجا که دریا های فراخ و ژرف هست. آنجا که رود های پهناور و در خور کشتی رانی با انبوه خیز آب های خروشان به سنگ خواره و کوه خورد و به سوی مرو و سغد و خوارزم شتابند."
بسیار از آریایی ها از همین ایالت خوارزم به سوی فلات مرکزی ایران مهاجرت کرده اند. خوارزم پس از این مهاجرت و تا قرن ها بعد فرهنگ ایرانی خود را حفظ کرد. شواهد فراوانی دال بر تدوام فرهنگ ایرانی در خوارزم در میان منابع تاریخ و متون کهن موجود است که یکی از آنها گفته های خوارزمی در مورد فرهنگ و تاریخ خوارزم است. اظهارات ابوریحان بیرونی، که خود از دانشمندان این ناحیه است، در مورد خوارزم نشان می دهد که خوارزمیان تا زمان حیات ابوریحان از تقویم ایران و ماه های ایران باستان در تقویم استفاده می کردند.
اما اینکه چگونه و در چه زمانی خوارزم پس از مهاجرت قوم آریایی در قلمرو ایران بزرگ قرار گرفت منابع تاریخی آن را به مربوط به دوران کوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی می دانند. گویا زمانی که کوروش هخامنشی، در پی گسترش امپراتوری هخامنشی به نواحی همجوار تاختن آغاز کرد، به خوارزم نیز تاخت و آنجا را به قلمروی خود افزود.
در مورد وجه تسمیه خوارزم روایت های مختلفی وجود دارد. فردوسی در شاهنامه در این مورد معتقد است: آن گاه که کیخسرو به کین خواهی پدر خود سیاوش، بر افراسیاب شورید، در نبردی که بر لب آمو دریا، در زمینی هموار با سپاه توران رو در رو شد. شیده سردار تورانیان با سخن گفتن از دلاوری های خود کیخسرو را به جنگ تن به تن فرا خواند، بدین شرط که پیروز مبارزه، پیروز جنگ باشد. در آن نبرد کیخسرو بر شیده پیروز شد و خوارزم را به چنگ آورد. برخی بر این نظرند که چون خوار در زبان فارسی به معنی آسان و کار بی مایه است، مراد از خوارزم، رزم آسان بوده است.
زکریای قزوینی در این باره روایتی دیگر دارد؛ وی می نویسد: گویا پادشاهی بر چهار صد نفر از بزرگان ملک خویش خشم گرفت و آنان را به جایی دور از میهن اصلی یعیم شهر کاث تبعید کرد. تبعیدیان در آن مکان خانه هایی برای خود ساختند. پادشاه به دیدن آنها رفت، حالشان را پرسید و پاسخ شنید که "ما ماهی داریم و هیزم، ماهی بریان می کنیم و می خوریم". به گفته قزوینی چون گوشت ماهی در زبان آنها خوار و هیزم رزم خوانده می شد آن سرزمین را خوارزم نامیدند و رفته رفته یکی از "ر"های آن افتاد و به خوارزم مشهور شد.
یاقوت حموی نیز به روایتی نظیر روایت قزوینی اشاره می کند با این تفاوت که یاقوت می نویسد: "وقتی مأموران به سراغ آنها آمدند مشاهده کردند که کوخ هایی ساخته و به صید ماهی اشتغال دارند و در اطرافشان خرمای فراوانی است از آنان پرسیدند که حال و روزتان چگونه است؟ پاسخ دادند که این گوشت ماهی و خرما رزق و روزی ما است. مأموران مراجعت کردند و خبر را برای پادشاه بردند. به همین دلیل نیز آن سرزمین به خوارزم اشتهار یافت. زیرا گوشت ماهی در زبان خوارزمی "خوار" و خرما "رزم" نامیده می شد.
در قرون اولیه، خوارزم دو شهر عمده در غرب و شرق جیحون داشت که از مناطق دیگر خوارزم آباد تر و مهم تر بودند. یکی از این دو شهر جرجانیه یا اورگنج بود که هویتی کاملا ایرانی داشت و شهر دیگر کاث نام داشت که در قرن چهارم بر اثر طغیان جیحون ویران شد.
یکی از دلایل اهمیت خوارزم موقعیت ویژه جغرافیایی این منطقه بود که آن را تبدیل به منطقه ای استراتژیک در تجارت می ساخت. قافله های تجاری در زمستان با استفاده از ضخامت یخ های رودخانه جیحون آمد و شد می کردند. صادرات عمده خوارزم خواروبار و غلات و میوه بود. زمینی بسیار حاصلخیز داشت و محصول پنبه و فرآورده پشم گوسفند آن فراوان بود. گله های بزرگ گاو و گوسفند ودر چمنزار های حوالی آرال زیست می کرد و انواع لبنیات از آنها به دست می آمد و صادر می گردید. بازار های جرجانیه به داشتن امتعه نفیس و متنوع پشمین که از ناحیه بلغار و سواحل ولگا به آنجا می آوردند شهرت داشت و سیاهت مفصل آن را مقدسی و دیگر مورخین در نوشتجات خود نقل کرده اند.
ورود اسلام به خوارزم چندان آسان صورت نگرفت، فتح کامل خوارزم به دست قتیه بن مسلم در سال ۹۳هـ .ق روی داد. بر پایه نوشته های جغرافی نویس های اسلامی خوارزم سرزمینی بوده است که در شمال و باختر آن، سرزمین ترکمانان و در جنوب و خاور آن، خراسان و فرارود قرار داشته است.
خوارزم تا روزگار سامانیان همچنان هویت ایرانی خود را حفظ کرد و اقوام ایرانی در این منطقه اکثریت غالب را در اختیار داشتند. با افول قدرت سامانیان به تدریج قبایل ترک به سوی جنوب پیشروی کردند و شهر های خوارزم محل توطن ترک ها شد. با ظهور سلطان محمود غزنوی و به دنبال قتل مأمون بن محمد (خوارزمشاه) چون غزنویان بر خوارزم مسلط شدند، دستور سلطان محمود غزنوی آلتونتاش، حاجب سلطان محمود، به حکومت خوارزم منصوب شد و لقب خوارزمشاه یافت.
هر چند با سلطه ترکان بر خوارزم بویژه در دوران حکومت غزنویان تغییرات محسوسی در بافت اجتماعی خوارزم پدید آمد اما تا دوران حکومت سلاجقه همچنان هویت ایرانی خوارزم حفظ شده بود. در دوره حکومت سلجوقیان، اقوام ترک نه تنها امکان نفوذ بیشتری در خوارزم یافتند بلکه با استفاده از زمینه های مساعدی که سلجوقیان فراهم کرده بودند خوارزم را موطن خود قرار دادند در این دوره ساخت قومی و اجتماعی خوارزم به نفع ترک ها تغییر یافت. در دوره حکومت خوارزمشاهیان نیز همچنان روند نفوذ اقوام ترک در خوارزم ادامه یافت. اما وجود ادبا و دانشمندانی که نماینده فرهنگ و هویت ایرانی بودند نشان از حضور فرهنگ ایرانی در این منطقه دارد. حضور علما و مفسران بزرگی نظیر امام فخر رازی و رشید الدین وطواط در خوارزم، آن هم در در دوره تسلط ترکمانان حکایت از تداوم و عمق ریشه های فرهنگ و تمدن ایرانی در خوارزم دارد.
در دوره تسلط مغولان بر خوارزم که با غلبه بر خوارزمشاهیان شکل گرفته بود خرابی های سنگینی بر این منطقه وارد آمد به گونه ای که از اورگنج پایتخت خوارزمشاهیان جز تلی خاک چیزی باقی نماند. در هجوم وحشیانه مغولان به خوارزم و کشتار مردم به دست آنها نزدیک به همه گنجینه دانش و ادبی را که خوارزمیان در طول سال ها اندوخته بودند بر باد داد. در یورش چنگیز شمار فراوانی از دانشمندان و شاعران کشته شدند. تسلط مغول ها بر خوارزم حدود ۱۴۰ سال تداوم یافت.
علی رغم ویرانی های گسترده ای که در اثر حملات مغول به وجود آمده بود پس از چند سال در مجاورت اورگنج که به دست مغول ها ویران شده بود، نقطه دیگری رو به آبادانی نهاد و پایتخت جدید ایالت خوارزم شد. به گفته این اثیر، در سال ۷۲۸ هـ.ق شهری نو در مجاورت خوارزم کهنه ایجاد شد. پیش از حمله مغول به گفته یاقوت حموی و مورخان و جغرافی نویسان دیگر، در چند فرسخی کرسی قدیم خوارزم شهری وجود داشت موسوم به گرگانج کوچک که ایرانیان آن را گرگانچک می نامیدند و ظاهرا خوارزم جدید در محل همین گرگانچک ساخته شد.
در حد فاصل حکومت مغول ها و قبل از بر آمدن تیمور گورکانی شاخه ای از خاندان قنقرات در خوارزم حکومت کرد. این سلسله که به صوفی مشهور بودند و نام خود را از موسس این سلسله، حسن صوفی اخذ کرده بودند به دست تیمور گورکانی مضمحل شدند. پس از تیمور و تا قبل از ظهور شاه اسماعیل صفوی، خاندانی از تیره جوجی مغول بر خوارزم حکمرانی کردند که به بنی شیبان شهرت داشتند. شاه اسماعیل صفوی در حالی حاکم خوارزم، شیبک خان ازبک، را شکست داد و مجددا خوارزم را به سرزمین اصلی ایران پیوند داد که در طول یک دوره سیطره اقوام مغولی و ترک در این منطقه، فرهنگ ایرانی کمرنگ شده بود. لازم به ذکر است کم و بیش پس از پیدایش ازبکان بدین سو، خوارزم را خیوه خوانده اند.
در زمان صفویان باز هم بین ازبکان و صفویان بر سر خوارزم درگیری های به وجود آمد و گروهی از ازبک ها که به حاکمان خیوه شهرت داشتند این منطقه را از دست صفویان خارج ساختند اما دیری نپایید که در مقابله با تهدید های همسایه های خود به صفویه متوسل شدند. وابستگی خاندان حاکم بر خوارزم به صفویه به حدی رسید که حاکمان از سوی صفویان انتخاب می شدند.
پس از صفویه برای مدتی خوارزم دچار درگیری و آشوب شد. با بر آمدن نادر، وی سعی کرد تسلط مجدد حکومت ایران بر خوارزم برقرار شود. در لشکر کشی نادر به خوارزم نبردی بین او وایلبارس خان، حاکم منطقه به وجود آمد که سرانجام موفقیت از آن نادر گردید. نادرشاه افشار پس از شکست ایلبارس خان، محمد طاهر خان چنگیزی مشهور به تگیر را به حکومت خوارزم منصوب کرد. دوره حکومت دست نشانده نادر در خوارزم دیری نپایید. خاندان بنی عربشاه با سوء استفاده از درگیری های نادر شاه در داغستان به حاکم افشار خوارزم تاختند حکومت را به دست آوردند. پس از نادر نیز کشاکش های قدرت بین سران و فرماندهان حکومت افشار مانع از آن شد که نفوذ حاکمیت ایران در خوارزم تداوم یابد.
در دورانی که ایران دچار کشمکش های خاندانی شده بود و به طور مشخص در حد فاصل حکومت نادرشاه تا زمان تثبیت حکومت قاجار ها ضمن اینکه حکومت ایران نفوذ چندانی در خوارزم نداشت حکامی که در این منطقه به قدرت می رسیدند و عمدتاً از ترکمانان بودند، مناطق شمالی ایران بویژه خراسان را محل تاخت و تاز خود قرار داده و خسارات فراوانی به این نواحی وارد می کردند. لذا قاجار ها زمانی که موفق به تثبیت حکومت خود شدند در زمان فتحعلی شاه در چندین نوبت قوایی برای سرکوب یاغیان فرستاد که مشهور ترین آنها قوایی بود که به فرماندهی عباس میرزا به سمت خوارزم روانه شدند. عباس میرزا قصد داشت خوانین منطقه خوارزم را مطیع کند اما در این زمان مکنیل، کاردار سفارت انگلیس در ایران به وضوح در موضوع دخالت کرد و عباس میرزا از تصمیم خود منصرف شد.
پس از فتحعلی شاه تا اواسط دوران حکومت محمد شاه خانات خیوه به دلیل کشمکش های داخلی و ضعف و فتور از دست اندازی به ایران و به طور مشخص خراسان ناتوان بودند اما در سال ۱۲۵۷ هـ.ق خبر هجوم تراکمه به خراسان و غارت حرم امام رضا (ع) باعث شد محمد شاه فرستاده ای برای بررسی علل این هجوم و غارت نزد خان خیوه فرستاد که البته با احترام از سوی وی پذیرفته شد. به همین دلیل رابط حسنه ای بین دولت مرکزی و خان خیوه برقرار شد.
در دوره حکومت ناصرالدین شاه و با بالا گرفتن کار شورش سالار در خراسان، خان خیوه به حمایت از سالار پرداخت. با شکست سالار خان خیوه مجددا از در آشتی به حکومت مرکزی در آمد. لذا نماینده ای سیاسی را روانه ایران کرد. در این دوره میرزا تقی خان امیرکبیر در صدد بر آمد از طریق روابط حسنه سیاسی سلطه دولت مرکزی ایران بر منطقه را حفظ نماید اما با قتل امیر کبیر این تلاش ناکام ماند و پس از پیشروی آرام تدریجی و توسعه طلبانه روس های تزاری در جنوب شرق منطقه خوارزم بی هیچ مزاحمتی از سوی ایرانیان تحت لوای امپراتوری روسیه درآمد.
پس انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ در روسیه و همزمان با تشکیل جمهوری های خود مختار در سرزمین های تحت تصرف تزارهای سابق، دولتی به نام جمهوری خوارزم به وجود آمد. در سال ۱۹۲۴ سرزمین خوارزم بر اساس اصل ملیت بین جمهوری های ازبکستان و ترکمنستان تقسیم شد.
break









عرفان کریمی




روزنامه رسالت ( www.resalat news.com )