دخترها هم عاشق میشوند
- هنوز دقیقا معلوم نیست که چه اتفاقی افتاده است. سادهاش این که چند سریال در سه چهار سال اخیر پخش شده که موازنه سنتی رابطه عشقورزی در آنها به هم خورده است، دخترها عاشق پسرها شدهاند. اولش قضیه چندان مهم نبود. یک داستانک فرعی بود که در یکی دو سریال که معمولا طنز هم بودند خیلی کمرنگ به آن اشاره میشد. فکر میکنم در پاورچین مهران مدیری بود که اول بار نقش خواهر خودش عاشق نقش سیامک انصاری میشد. چند بار دیگری هم در همین طنزهای روتین این اتفاق افتاد. عاشق شدن دخترهای یکی دو تا از طنزهای ماه رمضانی رضا عطاران نمونههای نزدیکتری است که احتمالا به یادتان مانده است. اما قضیه جدی نبود. مهم هم نبود. یعنی قرار بود در کنار همه طنازیهای طنزهای شبانه بخندیم به اینکه دختری هم عاشق پسری شده است. خندهدار هم بود. درستتر بگویم آن جوری که نشانمان میدادند خندهدار بود، و البته حقارتآمیز برای دخترانی که خود را به آب و آتش میزنند تا معشوق پسر متوجه شود که دوستش دارند و باید بیاید خواستگاریشان! تا اینکه یک دفعه شوخی و جدی تعداد سریالهایی که حتی موضوع اصلی سریالشان همین بود زیاد شد، قضیه مهم شد. چند تایی سریال مهم و پرطرفدار که چند تاییشان طنز هم نبودند در داستانهایشان نشان دادند که دخترها هم عاشق میشوند. در آرزوهای شیرین سریال ظهرهای برنامه خانواده یکی از دخترها سعی وافری دارد تا عشقش را یک جورهایی به پسر برساند، غیرمحرمانه شبکه پنج یکی از برادرزادههای عموی مخترع چشمش به دنبال آقای مهندس بود و دنبال کنید قضیه را تا همین آخری ماه عسل، سریال نوروزی شبکه دو که باز هم یک دختر عاشق یک پسر دیگر میشد، و اشکها و لبخندها که دختر نقزن نقش شهره لرستانی ظاهرا عاشق آقای لوطی شده است؛ و البته دو نمونه ویژه هم این وسط بود که باید بیشتر دربارهشان حرف بزنیم: مهراوه شریفینیای روز حسرت، عاشق پسر خوشتیپ ماجرا بود. و گوشهای از سریال شهریار کمال تبریزی که دخترک پیرمرد صاحب خانه دوران جوانی شهریار عاشق شهریار میشد.
و این چیزی بود که تا قبل از آن در نمایشهای تلویزیونی ایرانی جایی نداشت. جایگاه سنتی عاشق مرد و معشوقه زن که از پشتوانه چند هزار ساله ادبیات ایرانی برخوردار بود به قدری جای پای خودش را در رسانههای ایرانی محکم کرده بود که اگر چه این تغییر بسیار کند و تدریجی و کمرنگ اتفاق افتاد اما واقعا اتفاق کوچکی نبود.
در همه نمایشهای تلویزیونی سالهای قبل اگر عشقی از طرف دختری به پسری ابراز میشد معمولا در یک رابطه دو طرفه این اتفاق میافتاد؛ رابطهای که معمولا اینقدر نزدیک به ازدواج شده بود که میتوانستیم آنها را زن و شوهر بدانیم. اما اینجا رابطه دیگر یک طرفه شده بود؛ یا حداقل میتوان گفت یکطرفه شروع میشد و طرف عاشق ماجرا هم یک دختر بود. در عین حال همه سریالهایی که در این یکی دو ساله به رابطه عاشقانه یک طرفه از جانب دخترها پرداختند، هرگز از یک خط قرمز ظاهرا توافق شده میان خودشان فراتر نرفتند. پایان خوش و فرجام عشقهای یک طرفه با تبدیل شدنشان به عشقهای دو طرفه. در اکثر این سریالها معمولا در شرایطی سادهلوحانه خود آقا پسر هم از سر اتفاق عاشق دخترخانم میشد و قضیه به خیر و خوشی به پایان میرسید. تنها مورد تلخ سریال روز حسرت بود. اما داستان روز حسرت شرایطی عادی نداشت، دختر معتاد بود و پسر، زن اولش تصادف کرده بود و فلج شده بود و احساس عذاب وجدان میکرد و همین بود که عشق دختر را پس میزد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)