شعر اختصاصي رشته ي مكانيك
مکانیک اهرم هستی به روی شاخ گاوی نیست
تو می دانی متاسنتر درون شناور ها برای چیست؟
اگر آن سیب سرخ آتشین آنروز، به روی آن درخت می ماند،
تو می دانی چگونه این بشر می خواست، چنین اجرام سنگینی، مثال آهن و پولاد و انواع مصالح را،
به پرواز آورد روزی و گرداند در این عالم که این کارش چه بی همتاست؟
به آن ماهی توجه کن، که دائم می کشد بالا، تمام آب دریاها
که آن را جزر و مد خوانند
و انسان را تصور کن که این حرکت به بالا را، دگر بیهوده ننگارد
و از آن قدرتی سازد برای مصرف برق و، برای قوم خود آماده و راحت رها سازد.
مکانیک مادر هستـیـست
این همه ماه و ستاره، آسمانی مملوء از پویایی و حرکت
جاذبه، آوردشان در نظم و این گهواره ی ما را
درون یک مدار زندگی آورد و چرخاند و بساط بودن ما را درون این جهان آورد.
زمانی اولین چرخ جهان اینجا، درون سرزمین ما
به گردش آمد و حالا، نمی دانم چرا این چرخش دنیا به روی چرخ دشمن هاست
درون خانه ات بنگر،
نمی بینی مکانیک را؟
درون لوله های آب و گاز و حرکت ساعت
و گرمایی زمستانی و خفتن، در فصول گرم
تو می دانی شتاب ذره ها، حاصل ز نیرویی برای حرکت آنهاست؟
درون زندگی آیا به جز این می توان، حرکت نمود و به فردا ها نظر انداخت؟
به جز این حرکت و پویایی و فردانگاری ها برای ما
به ما از خالقی گوید که بی همتاست
که عالم بر جهان است و، شگفتی های این عالم، زقدرت ها و حکمت های پاک او
روان است و
برای مردمان پیداست
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)