مقدمه




هدف مقالة حاضر شناسايي منشاء دريانوردي ايران و سير تحولات در قشر دريانوردان ايراني مي باشد. براي رسيدن به چنين هدفي، روش تحليل و تبيين تاريخي با ديدي جامعه شناختي (از منظر طبقاتي) به كار گرفته شده است. منابع تحقيق نيز عمدتاً منابع كتابخانه اي از جمله كتب تاريخي همچون تأليفات هرودت، گزنفون، توسيديد و…، يافته هاي باستان شناسي از جمله مهرها و كتيبه هاي و نيز منابع اسطوره اي ايران است. متن مقاله گرچه براساس ترتيب زماني وقايع است، محدودة جغرافيايي آن در اصل پيرامون خليج فارس، به عنوان هستة پيدايش دريانوردي ايران، است. اما به كشورهايي كه توسط هخامنشيان تحت تابعيت درآمد، بعنوان بخشي از نيروي دريايي چند مليتي هخامنشي نيز نظر دارد و از اين رو به سابقة دريانوردي در آنها اشاره مي شود. و چون در منابع تاريخي اشارات مستقيم اندكي به اقشار دريانورد شده است، اين مقاله خواهد كوشيد از لابلاي وقايع عصر هخامنشي كه مرتبط با دريا بوده است، فراز و نشيب زندگي اين اقشار را استخراج واستنباط نمايد. از اين رو جنگها و وقايع مربوط به دريا از مسائل مورد توجه در اين مقاله بوده است.


1- مدخل


1-1 زمينة جغرافيايي آب و هوايي خليج فارس


موقعيت جغرافيايي جنوبي ترين نقطة خليج فارس بر حسب فاصله از خط استوا حدود 26 درجه و 30 دقيقه عرض شمال مي باشد. بنابراين خليج فارس تماماً در منطقة معتدلِ شمالي زمين قرار دارد. فاصله بين جنوبي ترين نقطة آن تا مدار رأس السرطان، كه حد فاصل منطقة استوايي و معتدل زمين است، بيش از 3 درجه نيست و حتي شمال نقطة خليج فارس كمتر از 7 درجه با مدار رأس السرطان فاصله دارد پس به اين ترتيب تمام خليج فارس در طوقة بسيار گرم و جنوبي منطقه معتدل شمالي است، كه از نظر عرضي جغرافيايي شبيه به مصر، ليبي و نواحي شمال صحراي آفريقا است.
وضع ناهمواري در نوار ساحلي به فاصله 200 كيلومتر از ساحل چنين است كه بدنة پله مانندِ فلات ايران در برخي مناطق از ساحل آغاز مي شود و در برخي نواحيِ داخلي تا 3000 متر ارتفاع مي يابد. عمقِ خليج نيز از سمت شمال به جنوب كاسته مي شود. از اين رو كار كشتيراني در بنادر ايران آسانتر، مساعدتر و كم خطر تر (خطر برخورد كشتي با سنگهاي ساحلي) از بنادر ساحل جنوبي خليج فارس است.


در سمت شمال غربي خليج فارس (خوزستان) معادن نفت وجود دارد كه در گذشته به صورت تراوش قير طبيعي مورد استفادة مردم و كشتي سازان آن نواحي بود.


در چنين نواحي درختان جنگلي تنومندي كه به كار ساخت كشتي هاي بزرگ بيايد، در حد قابل اعتنايي وجود نداشت. موقعيت جغرافيايي خليج فارس، وضع ناهمواريهاي آن و واقع شدن در كنارِ بيابان شبه جزيرة عربي، موجب پيدايش وتثبيت آب و هواي خاصي در منطقة خليج فارس شده است. كه از ميان اجزاي متنوع آن، از جهت ارتباط به بحث اين مقاله، به بادهاي اين منطقه اشاره مي‌شود. خليج فارس از نواحي بسيار گرم دنيا است كه بي شك در ميان نواحي هم عرض خود از حيث گرما نظير ندارد. متوسط دماي ساليانة آنجا از 24 تا 28 درجه سانتيگراد متغير است. و حداكثر گرماي آن به حدود 53 درجه مي‌رسد. گرمترين ماههاي سال تير و مرداد و خنك ترين ماهها در آنجا دي و بهمن است. در خليج فارس تحت تأثير هسته هاي هواي كم فشار درياي مديترانه كه پس از عبور از صحراي سوريه و عراق به ايران مي رسند، در ماههاي آبان تا فروردين بطور متوسط هر 5 روز يك بار باد مي آيد (بادهاي شمال غربي و جنوب غربي). در ماههاي گرمِ سال نيز طوفانهاي موسمي هندوستان از جهت جنوب شرقي رسيده وهواي خليج فارس را تحت تأثير قرار مي دهند ولي اثر آنها به هيچ وجه به پاي طوفانهاي غربي مديترانه اي نمي‌رسد. بطور كلي بادها دو گونه اند: يكي بادهاي محلي، و ديگري بادهاي منظم و فصلي. مهمترين بادهاي محلي خليج فارس عبارتند از: باد شمال كه از اواسط خرداد تا اواخر تير با نظم و شدت بسياري از سمت سوريه و عراق مي وزد و براي سفرهاي كوتاه دريايي مناسب است. باد شني (باد شمال شرقي)، كه در ناحيه هرمز مي وزد و معمولاً باران آور است. و باد شرجي (باد جنوب شرقي) كه زمستانها به سمت مديترانه مي وزد و در تابستان رطوبت دريا را به سواحل شمال مي آورد و بنابراين نامطلوب است. اما بادهاي منظم و فصلي، كه معمولاً شديد نيستند، در زمستان كه هواي مجاور آبهاي گرم خليج فارس از هواي مجاور فلاتهاي عربستان و ايران گرمتر است، از شمال و جنوب به طرف داخل خليج و از آنجا از سمت شمال غربي به جنوب شرقي به موازات ساحل مي وزند. اما همين كه هسته هاي كم فشار مديترانه اي به خليج فارس برسد، نظم بادها به هم مي خورد و از سمت جنوب شرقي، شمال غربي يا جنوب غربي به سمت مديترانه مي وزند.بنابراين احتمال مي رود كه دريانوردان سواحل، مثلاً فنيقي ها در فصل زمستان به راحتي مي توانسته اند از شمال خليج فارس به سمت بحرين و عمان و هندوستان مسافرت كنند و شايد اين يكي از دلايل رونق دريانوردي در اين مناطق بوده است.


2-1 زمينة تاريخي واقتصادي دريانوردي در خليج فارس

علت آوردن آشوريان و بابليان در مقدمه اين است كه بعدها نيروهاي دريايي آنان در نيروي دريايي هخامنشي هضم شد با توجه به تعريف جهاني بودن بر امپراتوري هخامنشي بر طبق برخي نظريه ها، سه شاخة نژاد انسان باستاني در كرانه هاي خليج فارس مي زيسته اند، كه عبارتنداز: دراويديها Dravidians در كرانه هاي مكران و بلوچستان،‌ سامي هاي شبه جزيره عربستان كه حامي هاي سياه و بومي Eur- Negrito را در درون خود حل كردند. و ايلاميان در جنوب غربي ايران. برخي منابع از سكونت اقوام سومري، فنيقي و بابلي نيز در مجاورت خليج فارس ياد كرده اند.


سامي ها نيز اقوامي بودند كه شاخه هايي از آنها بعدها در شبه جزيرة عربي به نام آرامي، در مشرق به نام بابلي و آشوري، در جنوب به غرب و در مغربِ شبه جزيره (يعني در سواحل مديترانه) به نام فنيقي و يهودي مشهور شدند. همگي اين اقوام در سرزمينهايي كه امروزه شامل عراق، اردن، سوريه، لبنان، فلسطين،‌شبه جزيره عربي و يمن است و هلال اخضر ناميده مي شد مي‌زيستند.



چنانكه در گزارش پنجاه سال باستان شناسي فرانسه در ايران آمده است برخي از اين اقوام سامي، از جمله سومريان، قبل از استقرار دولت ايلام در اطراف شوش مي زيسته اند و با استيلاي ايلاميان بر آنجا ساميان به خدمتِ آنان در آمدند.از سوي ديگر متون سومري و اكديِ كما بيش منسوب به اين دوره،‌به حيات تجارت دريايي در خليج فارس در اوايل هزارة 3 ق.م. اشاره دارد. تا آنجا كه مردمِ بين النهرين از اين طريق مس، چوب، عاج و سنگهاي قيمتي و حتي پياز مورد نياز خود را وارد مي كرده اند. ليست نامهاي شاهان افسانه اي، نيمه افسانه اي و تاريخيِ سومر، حملة آنان را به ايلام يادآور مي شود. اكدي ها هم در قرن 23 ق.م. مدتي را بر ايلام حكمراني نمودند. اما فنيقي را بايد مشهور ترين قوم معاصر را كه در همسايگي ايلام به دريا نوردي و تجارت مشغول بودند دانست كه به امر دريانوردي اشتغال داشتند.



بنا به گفتة هرودت آنان منشأ خود را از سواحل خليج فارس مي دانستند. اما شواهدي آنان را به بحرالميت منتسب مي سازد. درهر حال قبرستانِ منطقة‌ ابوعلي در نزديكي بندر منامه در بحرين كه به فنيقيان منسوب است، نشان مي‌دهد كه آنان در خليج فارس بازرگانان ماهر و فعالي بوده اند. علاوه بر اين آنان در 1100 ق.م. پاپيروسي را از مصر به سواحل شام بردند. تورات نيز به تجارتِ وسيع دريايي آنان اشاره نموده است. روايات كتاب كهنِ گنزاربا (كتاب مقدس صائبين = مندائيان) نيز مهارتِ نجاران وكشتي سازان شهر حران در ساحل فرات در ميانة‌ راه موصل و شام را تاييد نموده است. فنيقيان در سواحل شرقي مديترانه بنادر مشهور صور (تير)
Tyre، صيدا و بيبلوس Byblos را بنا نمودند و حتي مستعمراتي در كارتاژ (تونس فعلي) و احتمالاً قبرس پديد آورند. و علاوه بر تجارت ميان هند و عربستان، تجارت دريايي شرق مديترانه را نيز به دست گرفتند. و با استفاده از منابع محليِ چوب چنار و سرو، كشتي هاي بزرگي ساختند. به طوري كه در قرن 9 ق.م. در كنار كشتي هاي بادباني هندي كه به گروهي مردان پاروكش مجهز بودند و ادويه، حرير،‌شال، انواع چوب، آبنوس و پارچه هاي زري را با خود مي آوردند. فنيقي ها نيز در كرانه‌هاي شرقي مديترانه كالاي مزبور را از راه فرات به دولت هاي حوضة‌ مديترانه واروپا مي رساندند. آنان از افريقا عاج،‌ از تونس مرجان، از اسپانيا نقره،‌از بريتانيا قلع، از بالتيك عنبر، از قبرس مس و چوبِ سرو و از كرانه هاي درياي سياه آهن و برده به خليج فارس مي آوردند. برخي محققين معتقدند كه فنيقي‌ها تجربيات خود در دريا نوردي، تجارت و روابط بين المللي دريايي را به كمك قوم مِينوئن (مينوسي)، كه پيش از ايوني ها در يونان واطراف جزيرة كرت مي‌زيستند، تكميل نموده بودند. فنيقي ها به چنان ثروتي و نيروي دريايي وسيعي دست يافتند كه بعدها به خدمت نيروي دريايي هخامنشي در آمدند. و نيز قرنها بعد سلطة خود بر تجارت مديترانه را حفظ نمودند. تا اينكه روميان آنان را در جنگهاي پونيك شكست دادند و بر اقتدار آنان در حوضة مديترانه ضربات مهلكي وارد ساختند.


آشوريان امپراتوري نظامي قدرتمندي بودند كه ناوگان دريايي خود را عمدتاً براي فتوحات به كار مي بردند. چنانكه نخستين كتيبه هاي آشوري كه سارگن كبير در 2872 ق.م. نگاشته است، حاكي از تصرف جزيرة ني دوك كي و نيز عمليات دريايي در سواحل خليج فارس مي باشد. در اين كتيبه از خليج فارس تحت عنوان سرزمين سياهپوستان ياد شده است. آنان در نيمة اول هزارة اول پيش از ميلاد منافع تجاري بسياري در خليج فارس داشتند و بر سلطه بر تجارت اين منطقه تأكيد مي نمودند. چنانكه كتيبه هاي نارام سين آشوري جانشين سارگن، خبر از تصرف ماگان (عمان) و آوردن غنايمي چون، مس، سنگ چخماق و گله هاي بز به سرزمين آشور دارد. از اين گذشته در آن زمان كشتي هاي عمان و بحرين انواع كالاها را بين هندوستان و نواحي اروند جابه جا مي كردند. اين مطلب را تشابه مُهرهاي يافته شده در نزديكي بغداد و نيز مُهرهاي هندي تأييد مي نمايد.نقوش برجستة آشوري نشان مي دهد كه نيروي دريايي آشوريان به گروهي غواصي نيز مجهز بود كه عمدتاً براي نفوذ به درون قلعه ها از طريق خندقهاي پر از آب و آبراههاي شهرها، مهارت بسياري داشته اند. و حتي از خيك هاي چرمي كه از پوست حيواناتي چون بز و گوسفند ساخته شده بود، استفاده مي نمودند تا اكسيژن مورد نياز خود را براي تنفس در زير آب تأمين نمايد. آنان بنا به گواهي بسياري منابع از جمله روايات نيمه اساطيري ارمني، نجاران و فلز كاران ماهري بودند و كشتي هاي محكمي مي ساخته اند.



بابليان مردمي ثروتمند و تجمل گرا و داراي ناوگان دريايي و رودخانه اي وسيع و بنادري پررونق بودند. بابل به دليل قرار گرفتن در ميانة‌ راه دريايي كه دره رود سند را به درياي مديترانه و درياي سياه مي پيوست، مركز عمدة تجارت بين المللي در آسياي غربي به شمار مي رفت و بيشتر اين رونق را مديون ناوگان خود بود. كتاب اشعيا، كه يكي از اسفار تورات و مربوط به حدود قرن هفتم ق.م. است، اين مطالب را تأييد مي نمايد. نمايشنامة ايرانيان اثر ايسكيوس يوناني نيز ثروت بابل و مهارتِ نيروي دريايي آن را ستوده است.



و بي دليل نيست كه بابلي ها،‌همچون مينوئن ها در يونان، از حدود 3000 ق.م خداياني چون «رع» (خداي آبهاي شيرين) و بسياري از خدايان درياييِ افسانه ها شبيه بود، مي پرستيدند. بابليان در قرن ششم ق.م بندري در كنار مرداب و نيز شهرِ ترودن
Teredon را در ساحل غربي فرات بنا نمودند. از اين گذشته بخت النصر دوم بابلي بندر فنيقي صور در سواحل شرق مديترانه را ويران نمود تا شهر تردون جايگاه تجاري آن بندر را اشغال نمايد. چنانكه تردون تا زمان نئار خرس (دريا سالارِ اسكندر مقدوني) بزرگترين بازار كالاهاي عربستان و هند بوده است. شهر كلدانيِ اور نيز از شهرهاي مهم تجارت دريايي آن روزگار بود.


بابليان از زمان بخت النصر اول(1123 – 1146 ق.م) به عيلام سلطه داشته و از سواحل شمال خليج فارس نيز بهره مي بردند. و حتي نمادهايي از فرهنگ و تمدن و دريا نوردي آنان در عصر هخامنشي نيز به ايران منتقل شد. تصوير خداي بابلي و درياها و آب و آنسي
Oannes كه به شكل نيم ماهي و نيم انسان بر ديوارهاي كاخ بار كورش در پاسارگاد تصوير شده است، شاهدي بر اين مدعاست.


2- دريانوردي در ايران



1-2 آغاز دريا نوردي ايرانيان



تمدن ايلام كه در دشت هاي جنوب غربي ايران در ميان خليج فارس از سمت جنوب، تا ايذه در شمال و تا بين النهرين از مغرب و تا نزديكي شهر ادِ كرمان و شهر سوختة‌ زابل امتداد داشت، از اواخر هزارة‌ چهارم قبل از ميلاد با تمدنهايي كه در بالا ذكر شد، معاصر و معاشر بوده است. چنانكه حفريات باستان شناسي نشان مي دهد، مهمترين مراكز دريانوردي ايلاميان بندرليان
Liyan (ريشهر يا بوشهر) به عنوان واسطة‌ راه دريانوردي هند به شوش و جزيرة خارك بوده است. حفاريهاي م.و.ژ. پزار Pezard فرانسوي در سال 1913.م ساختمانهاي آجري كتيبه داري از عهد شوتروك ناخونتة ايلامي را در اطراف بوشهر كشف كرد كه احتمالاً معبدي وقفي براي الهة ايلامي كيويرشا موسوم به بانوي ليان بوده است16. جزيرة خارك نيز بنا به حدسيات گيرشمن،‌ از 3000 ق.م. بخشي از دولت ايلام بود و فاصلة ليان تا آنجا با يك كشتي بادي بيش از سه تا چهار ساعت نبوده است. دامنة قلمرو ايلام تا ايالت فارس (تپة ژاليان) در دشت فسا مي رسيد. سفالينه هايي بزرگ با نقوش ماهي از تمدن ايلام در آن نقاط توسط شخصي به نام توللي كشف شده است ايلاميان بندر ليان را به مركز تجاري پر رونقي براي بازرگاني با مصر و هندوستان تبديل نمودند. تا آنجا كه ليان توانست به بنادر مشهور آن روزگار از جمله جراء،‌ خاراكس، بحرين و تردون رقابت نمايد. كالاهاي اقتصادي مهم اين دوران بسيار متنوع و شامل مازاد محصولات كشاورزي، دامي، معدني و مصنوعات دستي بود كه از آن جمله اند: جو، گندم، ذرت، خرما و سبزي از بين النهرين وخوزستان، بز وگوسفند و فراورده هاي دامي از فلات ايران، مس، سنگ آتش زنه و نمك از عمان، عاج، چوب و برده از شرق آفريقا.


در آن روزگار دوراه اصلي در تجارت دريايي بين المللي مطرح بود يكي راهي كه هند را از طريق اقيانوس هند، درياي عمان خليج فارس، رودهاي جنوب غربي ايران، بين النهرين، حاشيه غربي شبه جزيره عربي و درياي سرخ، به سواحل شرقي درياي مديترانه متصل مي كرد. و ديگري راهي كه بنادر شرق درياي مديترانه را به شمال آفريقا و جنوب اروپا متصل مي كرد. از اين گذشته راهي وجود داشت كه از طريق سواحل شرقي درياي مديترانه به درياي سياه و اروپا مي رفت.



مهر استوانه اي زيبايي از شوش مربوط به هزارة سوم پيش از ميلاد به دست آمده است كه نقوش آن با يك خط افقي به دو قسمت تقسيم شده است. در قسمت بالا خداي كشتي به صورت انساني در كنار بز كوهي كه شاخهاي پرپيچ و بلندي دارد، ايستاده و شاهيني با بالهاي گشوده بر صحنه نظارت دارد. در قسمت پائين،‌خداي كشتي كه حاميِ كشتي رانان است، درون كشتي ايستاده است. كشتي به شكل تنِ ماهي است و سكان آن از نيم تنة انسان كه تاج شاخ دار به سر دارد تشكيل يافته است. بدون ترديد اين كشتي مظهر آرامش آب است كه خداي كشتي درون آن ايستاده است. در كنار نقش كشتي، نقش يك پلنگ ديده مي شود. نقشي شاهين نماد برتري و فرمانروايي بر آسمانها، نشان دهندة ادامة زندگي و مقاومت در برابر حوادث دريايي طوفان است و مجموع نقوش نمادي است از سلطة ايلاميان بر دريانوردي خليج فارس. از بررسي نقوش كشتي بر اين مُهر و مُهرهاي قبل از ايلامي برمي آيد كه در آن عهد كشتي سازان ايلامي كشتي ها را به صورت هلال مانندي كه دو نوك آن به شكل حلزوني به سمت بالا پيچ خورده بود، مي ساختند و نيز چوبهاي نرده مانند در عرض كشتي كنار هم گذاشته مي شدند كه به الوارهاي كشتي متصل مي شد و بدنه آن را مي ساخت و به نظر مي رسد كه درزهاي ميان چوب ها را با قير پر مي كرده اند. چنانكه امروزه قايق سازان خوزستاني انجام مي دهند، زيرا هم منابع فراوان قير، بويژه در خوزستان، موجود بود و هم ظروف و مجسمه هاي زيبايي كه ايلاميان از قير ساخته اند. نشانة آشنايي و مهارت آنان در به كارگيري اين ماده مي باشد. زيرا آنان حتي براي جلوگيري از نفوذ آب به درون تابوتها، آنها را قير اندود مي كرده اند. اين كشتي ها مجهز به سكاني در عقب و بارو بوده اند. بعدها،‌بادبان به آن افزوده شد. اين مطالب گوياي مهارت قشر كشتي سازان ايلامي است. ايلاميان، با توجه به وسعت دايرة تجارت دريايي خود با ملل همسايه، بي گمان با ستاره شناسي و مكان يابي براساس ستاره ها و محاسبات مربوط به آن آشنايي داشته و كشتي هاي آنان از يك منجم يا دست كم از ناخدايي كه به كمك ستارگان راهيابي مي كرده و در هواشناسي هم مهارت داشته، خالي نبوده است. تصاوير مهرهاي ما قبل ايلاميِ شوش كه به آنها اشاره كرديم، نشانه هايي از علم نجوم رياضيات دقيق اكدي و سومري دربردارند و بعيد نيست كه اين ميراث،‌مانند بسياري ديگر از مظاهر تمدن، به ايلاميان منتقل شده باشد. موانع دريانوردي در آن زمان به نقايص تكنيكي و وابستگي حركت كشتي به آب و هوا و … منحصر نمي شد. بلكه دزدي دريايي يكي از مشكلات مهم ديگري بود كه از آنان روزگار كشتي هاي تجاري و تجارت دريايي بين المللي را تهديد مي نمود و گرچه بارها شاهان بابل وايلام با آن به مبارزه برخاستند. كما بيش تا امروزه نيز دوام آورده است.



پس از سقوط دولت ايلام در 646 ق.م بدست آشورباني پال قوم ايلامي،‌در مناطق كوهستاني شمال شرقي خوزستان استان اليمايي را تشكيل دادند و در ازاي وجه نقد، سرباز و دوام در اختيار دولت هخامنشي قرار مي دادند. و به احتمال زياد دريانوردان ايلامي در خدمت آنان قرار گرفتند. اين سياست تا سقوط هخامنشيان ادامه داشت و از آن پس ايمائيدها دوباره بر جلگه هاي ساحلي جنوب غربي ايران سلطه يافتند و به بازرگاني دريايي با عربستان وهند مشغول شدند.







2-2 دريانوردي در عهد ارياها در ايران



1-2-2- دريانوردي مادها



دربارة احوال دريانوردي و دريانوردان ايران در دوران مادها مطالب اندكي وجود دارد. شايد اين مشكل بدليل كمبود اساسي است كه در منابع تاريخ ماد، اعم از نوشته ها و اسناد باستان شناختي باشد، تحقيقات جديد نيز، تا آنجا كه مورد بررسي قرار گرفت چندان اطلاعي در اين زمينه عرض نمي نمايند. برخي از اين تحقيقات اوضاع دريانوردي ايران را متناسب با امكانات و امكانات و نيازهاي زمانه ابتدايي توصيف نموده و البته اين توصيف را در مقايسه با عصر هخامنشي ارائه نموده اند. از سوي ديگر مادها قسمت اعظم روابط بين المللي خود را با خارج، اعم از جنگ يا تجارت، را از طريق راههاي زميني و عمدتاً با مللي كه در غرب آنها قرار داشتند، مانند آشوريان، مانايي ها و اوراتورها، برقرار نمودند. بويژه كه مادها، بويژه در منطقة نسا و ارمنستان كوچك، بزرگترين پرورشگاههاي اسب را در جهان باستان در اختيار داشتند و به سواره نظام نيرومندي مجهز بودند. البته تجارت اسب مادي و ارمني در آسياي صغير و جزاير درياي مديترانه، بطور غير مستقيم رواج دريانوردي را در اين عهد نشان مي دهد. اما اين مطالب كمك چندان به فهم چند و چون دريانوردي ايران در عهد ماد، نمي نمايد و همچنين است دربارة تابعيت مردمان دريانورد سواحل كرمان و جزاير خليج فارس، ناحية سكاها (سيستان) و منطقة پاريكانيان و دراويديان (مكران و بلوچستان) از دولتِ ايختو ويگو (آستياگ شاهِ ماد). و نيز مي دانيم كه مادها در معماري چوب سِدر و سرو، و قير را به كار مي برند. اما دربارة كشتي سازي آنان در منابع، تا حدي كه نگارنده آنرا مورد بررسي قرار مي داد، مطلبي يافت نشد. معاصر با اين زمان فنيقي ها، بابلي ها هنديان، مصريان و يونانيان تجارت دريايي جهان را در دست داشتند. فعاليت هاي كاخ سازي اورارتوها (ارمني ها) در كنار درياچة وان، با توجه به ارتباطات رودخانه اي آنجا با اطراف، نيز در روايات نيم اساطيري ارمني ياد شده است.



روايتي داستان وار از آگاثار خيدس مورخ يوناني وجود دارد كه مي نويسد اريثراس، كه حاكم بخشي از سواحل خليج فارس بوده است، نخستين بار به دنباله گله اسبان خود كه از شيري ترسيده و از تنگة هرمز گذشته و به جزيرة قشم گريخته بودند، به آنجا قدم گذاشته است. برخي ديگر از متون متقدم حكايت از آن دارد كه آرامگاه اريثراس در جزيرة اُراكتا
oracta (يا اگوريس ogyris = جزيره قشم) قرار دارد. و از آن رو خليج فارس را درياي اريتره مي ناميدند. اما روايتِ آگاثار خيدس مي گويد كه اريثراس زمستانها را د رپاسارگاد مي‌گذرانده است. از سوي ديگر مي دانيم كه پيش از كوروش دوم (كوروش بزرگ) پاسارگاد بنا نشده بوده است. بنابراين انتساب اين روايت به عهد مادها ترديد آميز است. با توجه به اينكه مورخين يوناني تا مدتها هخامنشيان را به نام مادها (مدها) مي ناميدند. اما در هر حال اين روايت نشان مي دهد كه صاحب منصبان محلي به سواحل و جزاير فارس و مسكوني نمودن آنجا توجه داشته اند. اما آنان از كوچاندن مردم تهيدست به جزاير چندان روشن نيست. آيا آنان در پي بهره گيري از منابع دست نخوردة طبيعي و تأمين معيشتي بر پاية ماهيگيري و دريانوردي براي آنان بوده اند يا مي خواستند به تدريج سلطة خود را بر درياهاي مجاور تاييد نمايند؟ هدف هر چه باشد، نتيجه آن به جامعه اي ماهيگير و صياد مرواريد، دريانورد و بازرگان و نيز احتمالاً عرضه كننده كالاها و خدمات مربوط كشتي هاي رهگذر همچون بادبان و طناب بافي يا تعمير كشتي منجر شد.


1-2-2-2- توجه كورش بزرگ به دريا و دريا نوردي



2-2-2- دريا نوردي ايران در عهد هخامنشي



در هر حال در سال 550 ه.ق، با پيروزي كورش دوم (كورش بزرگ هخامنشي) بر آژي دهاك ،آستياگ آخرين شاه ماد كه روايات اساطيري وي را با ضحاك مار دوش يكي دانسته اند، سلسلة هخامنشيان بنيان گذاشته شد. كورش گرچه پايتخت را در پاسارگاد و سپس همدان قرار دارد، اما چندان از مراكز تجارت دريايي و سواحل غافل نبود. چنانكه ليدي، را كه در كنارة درياي سياه بود، و بابل، را كه از مراكز مهم تجاري آن روزگار و بر ساحل فرات واقع بود، را تصرف نمود. و سپس بحرين را بعنوان پايگاه دريايي ايران قرار داد تا يك نيروي دريايي جديد را تشكيل دهد. كورش در لشكر كشي هاي خود صنعتگرانِ ملل گوناگون را با سپاه خود همراه مي كرد تا به تجهيز و ترميم مداوم آن بپردازند چنانكه آهنگران، چرم سازان، اسلحه سازان و نجاراني كه به تهية تير و كمان براي تيراندازان و تعمير ارابه ها مي پرداختند، را همراه سپاه نموده بود. و بعيد است كه اقشار دريانورد و قايق ران را در فتوحات خود،‌ بويژه در تصرف بابل به همكاري فرا نخوانده باشد. كورش همواره در بين شهرهاي شوش، همدان (هگمتانه) و بابل در رفت و آمد بود و نيز جادة شاهي شوش تا سارد را بنا نهاد و نيز شوش را به جاي بابل مركز تجارت بين المللي قرار داد تا كشتي ها از طريق رود كارون كالاهاي خود را در شوش تخليه نمايند. وي علاوه بر توجه به راههاي زميني به مسيرهاي دريايي نيز توجه داشت چنانكه يكي از قصرهاي خود را در نزديكي ساحل خليج فارس در نزديكي شهرستان برازجان در حدود 529 ق.م بنا نموده بود. ساخته شدن اين كاخ در كنار دريا همانند كاخهاي ايلامي ليان (بوشهر) نشانة توجه وي به دريا بوده است. از اينجا شايد بتوان حدس زد كه هخامنشيان از ميراث و تجارب ايلاميان در زمينة دريانوردي نيز بهره برده باشند و چه بسا كه دريانوردان ساكن بندر ليان (بوشهر) را نيز به خدمت گرفته باشند. و بعيد نيست كه قايق هاي آنان از دريا و از طريق رود آردي، كه امروزه خشكيده است، تا نزديكي كاخ مي آمده است.



قلمرو كورش از شمالِ شرق ايران تا دولت شهرهاي ايونيه در غرب مي رسيد. علاوه بر اين، دولت شهرهاي دريانورد و بازرگان، فنيقيان كه سابقة آنان در دريا نوردي و تجارت اشاره شد، همانند ايوني هاي آسياي صغير نيز از مللِ تابعة دربار كورش به شمار مي رفتند. فنيقي ها و بابليان پس از الحاقِ بابل به امپراتوري هخامنشي، به خدمت ارتش و دولت ايران در آمدند، زيرا منافع وسيع تجاري آنها از اين طريق حفظ مي شد.چنانكه حزقيال در تورات به حضور سربازان ايران در كشتي هاي فنيقي اشاره نموده است.



2-2-2-2- فتح مصر در دوران كمبوجيه و وابستگي به ناوگان فنيقي



كوروش پس از فتح بابل، ليدي در پي تصرف مصر بود اما در نبرد با قبايل مهاجم ماساژت در مرزهاي شرقي ايران كشته شد. كمبوجيه، پسر و جانشين وي كه شخصيتي نظامي بود، اولين مأموريت خود را اتمام كارهاي پدر و تصرف مصر مي دانست. پيش از پرداختن به الحاق مصر به هخامنشيان بايد گفت اگر امپراتوري هخامنشي را يك امپراتوري جهاني (چند مليتي) بدانيم كه با تركيبي از ملل تابعه جامعه اي واحد پديد آورد. دريانوردان مصري را مي توان دركنار فنيقيان، ايلاميان ، ايوني ها وهنديان در رديف دريانوردان هخامنشي به شمار آورد. مصريان از ملل ثروتمند و متمدن جهان باستان بودند كه سابقة درخشاني در كشتيراني داشتند. چنانكه كوزه اي از حدود (3200- 3600 ق.م) در مصر به دست آمده است كه تصوير قايقي مجهز به پاروهاي متعدد، دوكابين، يك پرچم و يك بادبان را نشان مي دهد. اين اثر اكنون در موزة دانشگاه شيكاگو نگهداري مي شود. در سال 1991 باستان شناسان در زير شن هاي بيابان نزديك معبدِ «خنتيامنتيو»
khantyamentiv واقع در ناحية آبيدوس در مصر، بقاياي چهارده كشتي مربوط به دوران اولين سلسلة‌ فراعنه (2775- 290 ق.م) را كه از جنس چوب و هر يك به طول 25 متر بودند يافتند. اما بايد گفت كه اولين وسيله هاي نقليه مصري قايقهايي از جنس ني بود كه براي رفت و آمد، حمل و نقل، ماهيگيري و حتي براي انجام تشريفات تدفين فراعنه و بزرگان بر روي بستر نيل ساخته شده بود. و اين به سبب گسترده شدن رود نيل در سراسر مصر، حركت بر روي آب، و رواج اندكِ استفاده از چرخ و ارابه براي حمل و نقل در مصر بوده است.


دريانوردي مصريان ابتدا حوزه هاي مديترانه (بنادر فنيقي مديترانه و پونت) و درياي سرخ و سپس در دوران رامسس سوم و سزوتيس اقيانوس هند (قرن 12 ق.م) و قبرس را در برگرفت. آنان چوب سرو و نيز فن ساخت كشتي هاي چوبي اقيانوس پيماي بزرگ را از فنيقيان بويژه از بندر بيبلوس به مصر آوردند.تا آنجا كه اين گونه كشتي ها در مصر به كبنت
kbnt يعني كشتي بيبلوس مشهور شدند. بردگان آسيايي و آفريقايي نيز از ديگر واردات مصر بود كه براساسِ نقوشِ ديواريِ مصري موجود در موزة ملي برلين پاروزنان سياه پوست با موهاي مجعد،‌ در كشتي ها به كار گماشته مي شدند. سفرهاي اكتشافي دريايي همچون سفر حتشپسوت Hatshepsut به پونت و قبرس در مديترانه، يا سفر اكتشافي ملوانان فنيقي به سواحل شرقي آفريقا به فرمان نخو Necho نيز در رشد دريانوردي مصريان تأثير گذار بود.


انعكاس اين گونه سفرها در «داستان ملوان كشتي شكسته‌ي مصري» كه در آب هاي سواحل شاخ آفريقا مدتي را در جزيره اي غير مسكوني زيسته است، به چشم مي خورد. اين داستان در حدود 2200 ق.م نوشته شده است و كشتي ايي را توصيف مي كند كه 75 متر طول و 25 متر عرض داشته و مجهز به يك بادبان بزرگ و يكصد و پنجاه تن از بهترين ملوانان مصر كه آسمان و زمين تا كنون به چشم ديده و دلهايي قوي تر از دل شير داشته اند» بوده است.



نياز مصريان به كالاهاي دولت هاي ساحلي و نيز تهديدات ناوگان ملل دريانوردي چون ايوني ها و يونانيان فراعنه اي چون تتموس سوم Ш Thutmose و رامسس سوم Ш Ramses را به صدور فرمان تشكيل نيروي دريايي،‌ خريد كشتي از مراكزي چون قبرس و فنيقيه و حتي اتحاد با دولت هايي دريانوردي چون دولت شهر ساموس و قبرس، واداشت. به اين ترتيب، به تديج،‌در مصر قشر دريانورداني پديد آمده بود كه شامل گروههاي گوناگوني از جمله تاجران، ناخدايان، پاروزنان و نيز مناصبي چون «فرماندهان كشتي هاي سلطنتي» فرمانده‌ي كشتي هاي خداي دو جهان ]فرعون[» ، فرماندهان كشتي هاي آمون» (كه شامل كاهنان معبد آمون بود) و حتي «فرمانده‌ي كشتي هاي راه خانه (معبد آمون)،‌ملوانان، سربازان دريايي (حداقل 50 نفر در يك كشتي كه شامل دو گروه تيراندازان و نيزه داران بودند) و سكان داران مي شد.



تاجران دريانورد در آغاز تاجران مصري و فنيقي بودند و با فتح مصر توسط كمبوجيه و سپس داريوش هخامنشي تاجران ايراني نيز به آنان افزوده شدند. تاجران مصري را عمدتاً كاتباني به عنوان نمايندگان فرعون و كاهنان، به ويژه كاهنان معبد ثروتمند آمون، تشكيل مي دادند. در زمان هخامنشي گروهي از تاجران ايراني به مصر و فلسطين (فنيقيه) مهاجرت نمودند و در مصر تحت عنوان «آمو»
Amu يا منتو Mantu يا مرتو Marto مشهور شدند. آنان، و تاجران هندي، لاجورد، طلا، نقره، مس، نوعي مفرغ سخت و نيز حيواناتي چون شتر را به مصر مي بردند. در كنار اين تاجران دولتي، قشري آزاد از تاجران دريانورد مصري وجود داشتند كه در سطحي پايين تر از تجار دولتي به فعاليت مشغول بودند.