نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: داستان حسودی مردی به همسرش

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    ناظم ارشد انجمن
    شاید من بی عیب نباشم اماتوهم نیستی...پس برو وپیش از شمارش اشتباهات من به خطاهای خودت رسیدگی کن
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    زیر ی سقف کنار عزیزترینم
    نوشته ها
    12,484
    تشکر تشکر کرده 
    190
    تشکر تشکر شده 
    12,809
    تشکر شده در
    3,688 پست
    حالت من : Relax
    قدرت امتیاز دهی
    11330
    Array

    داستان حسودی مردی به همسرش

    داستان حسودی مردی به همسرش
    A man was SICK and TIRED of going to work every day while his wife stayed home.


    مردی ناخوش و خسته شده بود از اینکه باید هر روز به سر کار برود درحالیکه همسرش در خانه به سر میبرد


    And further jealous of her, as she received lot of Women's Day wishes and compliments


    و بعلاوه به او حسودیش شد، چرا که همسرش بسیاری تعاریف و آرزو و تبریک در روز زن دریافت کرده بود






    He wanted her to see what he went through so he prayed:

    دلش خواست که همسرش بفهمد که او چه کارهایی انجام میدهد

    :پس آرزو کرد

    1328393180

    "Dear Lord: I go to work every day and put in 8 hours while my wife merely stays at home. I want her to know what I go through. So, please allow her body to switch with mine for a day.Amen!"
    خدای عزیزم، من هر روز، روزی 8 ساعت سر کار میروم درحالیکه همسرم فقط در خانه میماند. میخواهم او بداند که من چه سختی را تحمل میکنم. پس تقاضا دارم که اجازه دهی بدن من و او با هم جابجا شود، تنها برای یک روز. آمین
    Poof!!!
    God, in his infinite wisdom, granted the man's wish.
    خداوند با حکمت بیکرانش آرزوی مرد را برآورده کرد
    .
    .
    .
    .
    .
    The next morning, sure enough, the man awoke as a woman.
    فردا صبح مرد به عنوان یک زن، از خواب بیدار شد
    He arose,
    از جایش برخاست
    1310630022
    cooked breakfast for his mate, Awakened the kids,
    برای همسرش صبحانه حاضر کرد، بچه ها را بیدار کرد
    1364591787
    Set out their school clothes, Fed them breakfast,
    لباس های مدرسه بچه ها را مرتب کرد، به آنها صبحانه داد
    1376591933
    Packed their lunches, Drove them to school, Came home and picked up the dry cleaning,
    ناهارشان را بسته بندی کرد، آنها را به مدرسه برد
    به خانه برگشت و لباسها را برای بردن به خشکشویی برداشت
    1369466362
    Took it to the cleaners And stopped at the bank to make a deposit,
    آنها را به خشکشویی داد و به بانک رفت تا حساب پس انداز باز کند
    1339328506
    Went grocery shopping, Then drove home to put away the groceries,
    به خواروبار فروشی رفت
    سپسخریدهایش را به خانه برد
    1291476930
    Paid the bills and balanced the check book...
    قبضها و صورتحسابها را پرداخت کرد و مانده حسابها را در دفتر خرج بررسی کرد
    1344445360
    He cleaned the cat's litter box and bathed the dog.
    جای خاک گربه را تمیز کرد و سگ را حمام کرد
    Then, it was already 1.00pm
    ساعت دقیقا 1 شد
    1384309287
    And he hurried to make the beds...
    و با عجله تختها را مرتب کرد
    1300379088
    ...do the laundry...
    لباس ها را شست
    1366188499
    vacuum, Dust, And sweep and mop the kitchen floor...
    جاروبرقی کشید، گردگیری کرد و کف آشپزخانه را جارو و طی کشید
    1372786112
    ...Ran to the school to pick up the kids and got into an argument with them on the way home.
    به سرعت رفت به مدرسه تا بچه ها را بردارد و در راه خانه با هم بحث کردند
    Set out milk and cookies and...
    شیر و کیک برایشان ریخت
    1322983203
    ...got the kids organized to do their homework.
    و بچه ها را سازماندهی کرد تا تکالیفشان را انجام دهند
    Then,
    1345242373
    set up the ironing board and watched TV while he did the ironing.
    سپس میز اتو را برداشت و در حین تماشای تلویزیون لباس ها را اتو زد
    At 4:30pm
    ساعت 4:30 بعدازظهر,
    1326980640
    he began peeling potatoes and washing vegetables for salad...
    سیب زمینیها را پوست کند و سبزی ها را برای درست کردن سالاد شست
    1325044501
    ...rolled meatballs and snapped fresh beans for supper.
    گوشت قل قلی درست کرد و لوبیاهای تازه را برای شام آماده کرد
    After supper
    بعد از شام
    1324135491
    He cleaned the kitchen, Ran the dishwasher..
    آشپزخانه را تمیز کرد و ماشین ظرفشویی را روشن کرد .
    1303949968
    ...Folded laundry, Bathed the kids, And put them to bed.
    لباسها را تا کرد، بچه ها را حمام کرد و آنها را خواباند
    At 9.00pm,
    ساعت 9 شب
    1381895558
    He was exhausted and, though his daily chores weren't finished, he went to bed where he was expected to make love,
    او بسیار خسته بود و با اینکه هنوز همه کارهای روزانه اش تمام نشده بود به تختخواب رفت تا عشق بازی کند
    1305864737
    The next morning,
    صبح روز بعد
    he awoke and immediately knelt by the bed and said:
    :او بیدار شد و سریع کنار تختش زانو زد و گفت
    1336664835
    "Lord, I don't know what I was thinking. I was so wrong to envy my wife's being able to stay home all day. Please, Oh! Oh! Please, let us trade back. Amen!"
    خدایا! من نمیدانستم که به چه چیزی داشتم می اندیشیدم. من خیلی اشتباه کردم که به خانه ماندن همسرم حسودی می کردم. خواهش میکنم، آه، آه، لطفا بیا قرارمان را برگردانیم. آمین
    The Lord, in his infinite wisdom, replied:
    :خداوند با حکمت بیکرانش پاسخ داد
    "My son, I feel you have learned your lesson and I will be happy to change things back to the way they were. You'll just have to wait NINE MONTHS, though. You got pregnant last night."
    پسرم میدانم که اکنون درس خودرا آموختی و منخوشحال خواهم شد که همه چیز را به روال گذشته اش بازگردانم. اما تو باید 9 ماه صبر کنی چرا که دیشب باردار شدی
    [SIGPIC][/SIGPIC]

  2. کاربر مقابل از mehraboOon عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/