صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 41

موضوع: پيشداديان { شاهان پيشدادي }

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پيشداديان { شاهان پيشدادي }

    نخستين دودمان فرمانروا در تاريخ اساطيرى و حماسى ايران زمين «پيشداديان» بودند. پيشداد به معنى «اولين كسى كه قانون آورده است».
    معادل اوستايي پیشداد پَرَداتَ است.

    متاسفانه بواسطه كتاب سوزي عظيمي كه در زمان هجوم اعراب به ايران صورت گرفت منابع براي شناخت اين سلسله باستاني كم و ناچيز است و فقط مي توان به اوستا و شاهنامه فردوسي تكيه كرد
    در اين تايپيك سعي مي كنم يافته هاي اندك خودمو براي شما دوستان به اشتراك بگذارم . اول اسم اين شاهان رو ذكر ميكنم و بعد بمرور شرح مختصري بر زندگي انان مي نويسم
    اميدوارم مورد استفاده دوستان قرار بگيره


    1 - كيومرث
    2 - هوشنگ
    3 - تهمورث
    4 - جمشيد
    5 - ضحاك
    6 - فريدون
    7 - ايرج
    8 - منوچهر
    9 - نوذر
    10- زو
    11- گرشاسب
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  2. #2
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    کیومرث




    كيومرث یا گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.
    گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافته است.

    در شاهنامه فردوسى نخستين پادشاه پيشدادى «گيومرث» (كيومرث) (كيومرس) بود كه در متون اوستايى و باستانى نخستين انسان آريايى و اولين فرمانروا بوده و مطابق متون اساطيرى بعد از اسلام نخستين مرد كيومرث و نخستين زن «مرديانه» بود. بعد از او به ترتيب هوشنگ و جمشيد به جهاندارى مى رسند. ضحاك تازى بعد از آنكه جمشيد را شكست مى دهد، مدتى بر ايران حكومت مى كند و فرزندان جمشيد را اسير مى نمايد. اما دچار قيام كاوه آهنگر و فريدون مى شود. بعد از زندانى شدن ضحاك در دماوندكوه، فريدون، منوچهر، نوذر، زاب و گرشاسب به فرمانروايى و سردارى مى رسند. بعد از زوال پيشداديان يكى از نوادگان منوچهر به نام كيقباد به كمك رستم قهرمان داستان هاى حماسى ايران، فرمانروايى خاندان كيان را پايه ريزى مى كند.



    كيومرث
    طبق متون اوستايى او آدم ابوالبشر است و اولين انسانى است كه از «اهورامزدا» (داناى بزرگ) كه خداوند يكتا است اطاعت كرد. مورخين اسلامى او را گلشاه لقب داده اند كه به معنى فرمانرواى كوهستان است. در ادبيات بعد از اسلام او را نخستين كشورگشا معرفى كرده اند. نخستين بزرگى كه كشور گشود- سرپادشاهان كيومرث بود. فردوسى درباره او مى گويد: كيومرث چون ابتدا در كوه اقامت داشت پلنگينه (پوست پلنگ) مى پوشيد و در اشعارش مى گويد: كيومرث شد بر جهان كدخداى _ نخستين به كوه اندرون ساخت جاى سر تخت و بختش برآمد ز كوه _پلنگينه پوشيد خود با گروه. مى گويند بنياد شهرسازى از او است. شهر هاى اسطخر، دماوند و بلخ را او بنا كرد. چون فرزندش سيامك به دست ديوان كشته شد، بعد از مرگ كيومرث پادشاهى به نوه اش «هوشنگ» رسيد.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  3. #3
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    کیومرث در اوستا و در متون فارسي ميانه
    کیومرث در اوستا

    گویا در یکی از نسکهای مفقود اوستا(ی ساسانی) به نام «چهرداد» سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمده است. گیومرث در اوستا با صفت «نخست‌اندیش» آمده است زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.


    گیومرث در متون فارسی میانه


    در متون پهلوی آمده است که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سه‌هزارسال پس از خلقت بی‌حرکت بود و وظایف دینی انجام نمی‌داد ولی به آن می‌اندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سی‌سال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یک‌سوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمده است: «مشی و مشیانه»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و .... تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند.
    شادروان مهرداد بهار (پژ ص ۴۹) اظهار داشته‌است که اسطورهٔ کیومرث اسطوره‌ای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمی‌گردد و در اسطورهٔ کهن‌تر (مربوط به اقوام هندوایرانی) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان بشمار می‌آمدند.
    هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستین‌انسان‌بودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شده است. برای نمونه در دینکرد به او لقب «گرشاه» { از آنجا که املای «گر» و «گِل» در رسم‌الخط پهلوی یکسان است لقب کیومرث به صورت «گِل‌شاه» نیز آمده است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه لقب کیومرث را به صورت «ملک الجبل» (=کوه‌شاه) می‌آورد اما اشاره می‌کند که بعضی آن را «ملک‌الطین» (=گِل‌شاه) می‌دانند } به معنی شاه کوهستان داده‌ شده است.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  4. #4
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    كیومرث در شاهنامه
    گیومرث در شاهنامه




    گیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته‌ شده‌است که سی سال شهریاری جهان را بر عهده‌ داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوه‌نشینی کیومرث اشاره شده است:


    که چون نو شد او بر جهان کدخدای



    نخستین به کوه‌اندرون ساخت جای


    به علاوه او کسی‌است که پلنگینه (به معنی کلی‌تر پوست جانوران) بر تن می‌کند و کشاورزی هم در زمان شهریاری او آغاز می‌شود:


    سر بخت و تختش برآمد به کوه

    پلنگینه پوشید خود با گروه
    ازو اندر آمد همی ‌پرورش
    که پوشیدنی نو بُد و نو خورش

    از بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات فارسی نمی‌بینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید.

    در شاهنامه کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن (در زمان حیات کیومرث) کشته می‌شود.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  5. #5
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض



    کیومرث



    سخن گوی دهقان چه گوید نخست

    که نامی بزرگی به گیتی که جست
    که بود آنکه دیهیم بر سر نهاد
    ندارد کس آن روزگاران به یاد
    مگر کز پدر یاد دارد پسر
    بگوید ترا یک به یک در به در
    که نام بزرگی که آورد پیش
    کرا بود از آن برتران پایه بیش
    پژوهنده​ی نامه​ی باستان
    که از پهلوانان زند داستان
    چنین گفت کآیین تخت و کلاه
    کیومرث آورد و او بود شاه
    چو آمد به برج حمل آفتاب
    جهان گشت با فر و آیین و آب
    بتابید ازآن سان ز برج بره
    که گیتی جوان گشت ازآن یکسره
    کیومرث شد بر جهان کدخدای
    نخستین به کوه اندرون ساخت جای
    سر بخت و تختش برآمد به کوه
    پلنگینه پوشید خود با گروه
    ازو اندر آمد همی پرورش
    که پوشیدنی نو بد و نو خورش
    به گیتی درون سال سی شاه بود
    به خوبی چو خورشید بر گاه بود
    همی تافت زو فر شاهنشهی
    چو ماه دو هفته ز سرو سهی
    دد و دام و هر جانور کش بدید
    ز گیتی به نزدیک او آرمید
    دوتا می​شدندی بر تخت او
    از آن بر شده فره و بخت او
    به رسم نماز آمدندیش پیش
    وزو برگرفتند آیین خویش
    پسر بد مراورا یکی خوبروی
    هنرمند و همچون پدر نامجوی
    سیامک بدش نام و فرخنده بود
    کیومرث را دل بدو زنده بود
    به جانش بر از مهر گریان بدی
    ز بیم جداییش بریان بدی
    برآمد برین کار یک روزگار
    فروزنده شد دولت شهریار
    به گیتی نبودش کسی دشمنا
    مگر بدکنش ریمن آهرمنا
    به رشک اندر آهرمن بدسگال
    همی رای زد تا ببالید بال
    یکی بچه بودش چو گرگ سترگ
    دلاور شده با سپاه بزرگ
    جهان شد برآن دیوبچه سیاه
    ز بخت سیامک وزآن پایگاه
    سپه کرد و نزدیک او راه جست
    همی تخت و دیهیم کی شاه جست
    همی گفت با هر کسی رای خویش
    جهان کرد یکسر پرآوای خویش
    کیومرث زین خودکی آگاه بود
    که تخت مهی را جز او شاه بود
    یکایک بیامد خجسته سروش
    بسان پری پلنگینه پوش
    بگفتش ورا زین سخن دربه​در
    که دشمن چه سازد همی با پدر
    سخن چون به گوش سیامک رسید
    ز کردار بدخواه دیو پلید
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  6. #6
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    هوشنگ اولين شاهنشاه پيشدادي
    هوشنگ یکی از شخصیت‌های اساطیری ایران است. وی در شاهنامه ، پسر سيامك و نوهٔ كيومرث و در متون پهلوی، نخستین شاه پيشدادي است.


    هوشنگ در اوستا «هائو شيانگها» (Haoshyangha) ذكر شده. بعضى از مورخين او را اولين پيشداد (اولين قانونگذار) معرفى مى كنند، زيرا بر هفت اقليم فرمانروايى مى كرد. درباره معنى اسم او اختلاف است. فردوسى هوشنگ را برگرفته از هوش و فرهنگ مى داند و در اين باره مى گويد: گرانمايه را نام هوشنگ بود _ تو گفتى همه هوش و فرهنگ بود
    زبان شناسان باستانى و شرق شناسان اروپايى «هائو شيانگها» را به معنى «فراهم سازنده منازل خوب» آورده اند، چون او بود كه شهر هاى شوش و بابل را بنياد نهاد. در زمان او آهن و آتش كشف شد و ابزار هاى جنگى آهنى فراهم آمد. فردوسى در باب كشف آتش مى گويد كه هنگام پرتاب سنگ براى كشتن مار آن سنگ به سنگ ديگرى برخورد كرد و اخگرى پديد آمد.
    فروغى پديد آمد از هر دو سنگ _ دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ. چون تهيه آتش براى زندگى مشكل بود، به دستور هوشنگ آتشكده هايى در فارس، آذربايجان و خراسان برپا كردند تا مردم بتوانند، آتش آماده از آن بردارند. داستان هوشنگ درباره كشف آتش نشان مى دهد كه ايرانيان آتش پرست نبوده اند ولى آتش را از جهت روشنايى و گرمى بخشيدن به زندگى آدميان حفظ مى كردند و سعى در نگهدارى آن داشتند.به انگيزه كشف آهن در دهم بهمن جشن سده را برپا مى داشت، يعنى زمانى كه پنجاه شب و پنجاه روز تا اول بهار (عيد نوروز) باقى بود. فردوسى درباره جشن سده مى گويد:ز هوشنگ ماند اين سده يادگار _ بسى باد چون او دگر شهريار /در زمان او مردم توانستند كه از پوست حيوانات لباس تهيه نمايند.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  7. #7
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    هوشنگ در شاهنامه
    در شاهنامه انتقام قتل سیامک را از اهریمن می‌گیرد و پس از کیومرث به پادشاهی جهان می‌رسد. همچنین، یافتن آتش و برپایی جشن سده را در شاهنامه و اسطوره‌های ایرانی به او نسبت می‌دهند.
    هوشنگ شاه، مردم زمان خود را با آبیاری و صنعت و جداکردن آهن و سنگ و ساختن ابزار و آلات آهنی آشنا ساخت و به ایشان کشت و زرع آموخت. در شاهنامه، طبخ غذا، پختن نان و گله‌داری از آموزه‌های او برای مردم به شمار می‌رود.

    هوشنگ

    یکی روز شاه جهان سوی کوه
    گذر کرد با چند کس همگروه

    پدید آمد از دور چیزی دراز
    سیه­رنگ و تیره­تن و تیزتاز
    دو چشم از برِ سر چو دو چشمه خون
    ز دود دهانش جهان تیره­گون
    نگه کرد هوشنگ با هوش و سنگ
    گرفتش یکی سنگ و شد تیزچنگ
    بزور کیانی رهانید دست
    جهانسوز مار از جهانجوی جست
    برآمد از سنگ گران سنگ خُرد
    همان و همین سنگ بشکست گرد
    فروغی پدید آمد از هر دو سنگ
    دل سنگ گشت از فروغ آذرنگ
    نشد مار کشته و لیکن ز راز
    ازین طبعِ سنگ آتش آمد فراز
    جهاندار پیشِ جهان­آفرین
    نیایش همی کرد و خواند آفرین
    که او را فروغی چنین هدیه داد
    همین آتش آنگاه قبله نهاد
    بگفتا فروغیست این ایزدی
    پرستید باید اگر بخردی
    شب آمد برافروخت آتش چو کوه
    همان شاه در گرد او با گروه
    یکی جشن کرد آن شب و باده خورد
    سده نام آن جشن فرخنده کرد
    ز هوشنگ ماند این سده یادگار
    بسی باد چون او دگر شهریار
    کز آباد کردن جهان یاد کرد
    جهانی به نیکی از او یاد کرد
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  8. #8
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تهمورث ديوبند
    تهمورث ديوبند



    سومين پادشاه پيشدادى تهمورث (طهمورث) است به معنى دلير ملقب به «زيناوند» به معنى دارنده سلاح و زين. در تاريخ طبرى و مروج الذهب مسعودى آمده است كه در زمان او بودا در هند ظهور كرد. او بت پرستى را برانداخت و چون بر ديوان مازندران غلبه كرد، ديوان به او سواد خواندن و نوشتن آموختند لذا به آنان امان داد. در زمان او مردم ريسندگى و بافندگى آموختند.


    طهمورث یا تهمورث یا تهمورس از شخصیت‌های اساطیری ایرانی است. وی از پادشاهان پيشدادي و در شاهنامه پسر هوشنگ به شمار می‌آید.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  9. #9
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تهمورث در اوستا و در متنهاي فارسي ميانه
    در اوستا


    صورت
    اوستایی نام طهمورث تخمو اوروپَ است. جز اول این نام همان است که در فارسی تهم شده‌است و در ترکیباتی چون تهمتن دیده می‌شود. معنی جزء دوم دقیق معلوم نیست در اوستا طهمورث مزین به صفت «زیناوند» (مسلح) است. مطابق اوستا وی بر هفت کشور فرمانروایی داشت و سی‌ سال بر اهریمن سوار بود. در رام یشت بندهای ۱۱ تا ۱۳ ذکر او رفته‌است. در این بندها طهمورث از ایزد اندروای طلب پیروزی بر دیوان و مردمان دروند و همهٔ جادوان و پریان و درآوردن اهریمن به پیکر اسبی و سواری بر او را می‌کند و ایزد اندروای وی را کامیابی می‌بخشد. همچنین در زامیاد یشت، بندهای ۲۸ و ۲۹، و یشت ۳۲، بند ۲، ذکر طهمورث رفته‌است.

    در متنهای فارسی میانه

    صورت پهلوی نام طهمورث تخمورب است که به صورت اوستایی آن بسیار نزدیک است. نسب طهمورث در متنهای پهلوی با نسب طهمورث در شاهنامه متفاوت است. برای نمونه در بندهشن بزرگ میان طهمورث و هوشنگ دو تن فاصله است: طهمورث پسر ویونگهان پسر انگهت پسر هوشنگ.
    روایت سواری بر اهریمن در متون پهلوی به تفصیل بیشتری آمده‌است. خلاصهٔ داستان این است که طهمورث سی‌سال از اهریمن سواری می‌گرفت. تا اینکه اهریمن همسر طهمورث را به‌وعده فریفت و از او این اطلاع را کسب کرد که در سراشیبی البرز کوه بر طهمورث که سوار بر اهریمن است ترس مستولی می‌شود. اهریمن در مقابل این خدمت زن به وی دو چیز بداد: یکی دشتان بد و دیگری کرم ابریشم. پس اهریمن طهمورث را در آنجا زمین زد و بلعید. بعدها جمشید طهمورث را از شکم اهریمن بیرون کشیده و در استودان دفن کرد.
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




  10. #10
    موسس و مدیر
    نمی‌دانم در کدامین کوچه جستجویت کنم ؟ آسوده بخواب مادر بیمارم
    تاریخ عضویت
    Feb 2010
    محل سکونت
    13 78 57
    نوشته ها
    13,577
    تشکر تشکر کرده 
    15,753
    تشکر تشکر شده 
    17,227
    تشکر شده در
    4,905 پست
    حالت من : Khoonsard
    قدرت امتیاز دهی
    24982
    Array

    پیش فرض

    تهمورث در شاهنامه
    در شاهنامه از وی با لقب دیوبند (/دیٓوْبَنْد/ ) یاد می‌شود و پسر هوشنگ است. لقب دیوبند یادآور چیرگی او بر دیوان و جادوان است که در متون کهن‌تر هم به آن اشاره شده‌است. طهمورث در ابتدای پادشاهی هدفش را شستن جهان از بدیها، کوته کردن دست دیوان از هر جا و آشکار کردن چیزهای سودمند در جهان اعلام داشت. چیدن پشمِ بُز و رشتن آن از آموزه‌های طهمورث برای مردمان بود وی همچنین مردم را به ستایش جهان‌آفرین تشویق کرد. با راهنمایی‌های شَهْرَسْپ، دستور خردمند طهمورث، شاه از بدیها پالوده گشت و از او فرهٔ ایزدی تابید.
    به چیرگی طهمورث بر اهریمن در شاهنامه هم اشاره شده‌است. پس از تابیدن فرهٔ ایزدی از طهمورث، او رفت و اهریمن را به افسون ببست و بر وی زین نهاد و زمان‌تا‌زمان سوار بر وی گرد گیتی می‌تاخت. دیوان چون چنین دیدند به جنگ شاه برخاستند. طهمورث دو بهره از ایشان را به افسون ببست و باقی را با گرز گران تارومار کرد. چون ایشان را به بند کشید، دیوان به وی گفتند که اگر ما را رهایی بخشی تو را هنری یاد خواهیم داد که تا این زمان نشناخته باشی و آن هنر نبشتن بود :

    کی نامور دادشان زینهار
    بدان تا نهانی کنند آشکار
    چو آزاد گشتند از بند او
    بجستند به ناچار پیوند او
    نبشتن به خسرو بیاموختند
    دلش را به دانش برافروختند
    نبشتن یکی نه که نزدیکِ سی
    چه رومی چه تازی و چه پارسی
    چه هندی چه چینی و چه پهلوی
    نگاریدن آن کجا بشنوی

    طهمورث سی سال پس از این واقعه بزیست. این یادآور سی سال چیرگی طهمورث بر اهریمن (در متون کهن‌تر) است. در شاهنامه به چگونگی مرگ طهمورث اشاره‌ای نشده‌است. پس از وی جمشید، پسرش، به پادشاهی رسید.


    طهمورث

    پسر بد مراو را یکی هوشمند
    گرانمایه طهمورث دیوبند
    بیامد به تخت پدر بر نشست
    به شاهی کمر برمیان بر ببست
    همه موبدان را ز لشکر بخواند
    به خوبی چه مایه سخنها براند
    چنین گفت کامروز تخت و کلاه
    مرا زیبد این تاج و گنج و سپاه
    جهان از بدیها بشویم به رای
    پس آنگه کنم درگهی گرد پای
    ز هر جای کوته کنم دست دیو
    که من بود خواهم جهان را خدیو
    هر آن چیز کاندر جهان سودمند
    کنم آشکارا گشایم ز بند
    پس از پشت میش و بره پشم و موی
    برید و به رشتن نهادند روی
    به کوشش ازو کرد پوشش به رای
    به گستردنی بد هم او رهنمای
    ز پویندگان هر چه بد تیزرو
    خورش کردشان سبزه و کاه و جو
    رمنده ددان را همه بنگرید
    سیه گوش و یوز از میان برگزید
    به چاره بیاوردش از دشت و کوه
    به بند آمدند آنکه بد زان گروه
    ز مرغان مر آن را که بد نیک تاز
    چو باز و چو شاهین گردن فراز
    بیاورد و آموختن‌شان گرفت
    جهانی بدو مانده اندر شگفت
    چو این کرده شد ماکیان و خروس
    کجا بر خرو شد گه زخم کوس
    بیاورد و یکسر به مردم کشید
    نهفته همه سودمندش گزید
    بفرمودشان تا نوازند گرم
    نخوانندشان جز به آواز نرم
    چنین گفت کاین را ستایش کنید
    جهان آفرین را نیایش کنید
    که او دادمان بر ددان دستگاه
    ستایش مراو را که بنمود راه
    مر او را یکی پاک دستور بود
    که رایش ز کردار بد دور بود
    خنیده به هر جای شهرسپ نام
    نزد جز به نیکی به هر جای گام
    همه روزه بسته ز خوردن دو لب
    به پیش جهاندار برپای شب
    چنان بر دل هر کسی بود دوست
    نماز شب و روزه آیین اوست
    سر مایه بد اختر شاه را
    در بسته بد جان بدخواه را
    همه راه نیکی نمودی به شاه
    همه راستی خواستی پایگاه
    چنان شاه پالوده گشت از بدی
    که تابید ازو فره‌ی ایزدی
    برفت اهرمن را به افسون ببست
    چو بر تیزرو بارگی برنشست
    زمان تا زمان زینش برساختی
    همی گرد گیتیش برتاختی
    چو دیوان بدیدند کردار او
    کشیدند گردن ز گفتار او
    شدند انجمن دیو بسیار مر
    که پردخته مانند ازو تاج و فر
    چو طهمورث آگه شد از کارشان
    برآشفت و بشکست بازارشان
    به فر جهاندار بستش میان
    به گردن برآورد گرز گران
    همه نره دیوان و افسونگران
    برفتند جادو سپاهی گران
    دمنده سیه دیوشان پیشرو
    همی به آسمان برکشیدند غو
    جهاندار طهمورث بافرین
    بیامد کمربسته‌ی جنگ و کین
    یکایک بیاراست با دیو چنگ
    نبد جنگشان را فراوان درنگ
    ازیشان دو بهره به افسون ببست
    دگرشان به گرز گران کرد پست
    کشیدندشان خسته و بسته خوار
    به جان خواستند آن زمان زینهار
    که ما را مکش تا یکی نو هنر
    بیاموزی از ماکت آید به بر
    کی نامور دادشان زینهار
    بدان تا نهانی کنند آشکار
    چو آزاد گشتند از بند او
    بجستند ناچار پیوند او
    نبشتن به خسرو بیاموختند
    دلش را به دانش برافروختند
    نبشتن یکی نه که نزدیک سی
    چه رومی چه تازی و چه پارسی
    چه سغدی چه چینی و چه پهلوی
    ز هر گونه‌ای کان همی بشنوی
    جهاندار سی سال ازین بیشتر
    چه گونه پدید آوریدی هنر
    برفت و سرآمد برو روزگار
    همه رنج او ماند ازو یادگار
    زندگی در بردگی شرمندگی است * معنی آزاد بودن زندگی است
    سر که خم گردد به پای دیگران * بر تن مردان بود بار گران




صفحه 1 از 5 12345 آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/