نمایش نتایج: از شماره 1 تا 1 , از مجموع 1

موضوع: دانشگاه از نگاه يک عاشق

Hybrid View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #1
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض دانشگاه از نگاه يک عاشق

    شنبه:
    همون لحظه که وارد دانشگاه شدم منوجه نگاه سنگينش شدم.
    هر جا که مي رفتم اونو مي ديدم. يکبار که از جلوي هم در اومديم نزديک بود به هم بخوريم صداشو نازک کرد و گفت:‍ ببخشيد من که مي دونستم
    منظورش چي بود. تازه ساعت 10:30 هم که داشتم برد را مي خوندم آمد و پشت سرم شروع به خوندن بُرد کرد.
    آره دقيقآ مي دونم منظورش چيه اون مي خواد زن من بشه. بچه ها مي گفتن اسمش مريمه. از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون، تصميم گرفتم باهاش ازدواج کنم
    يکشنبه:
    امروز ساعت 8 به دانشگاه رفتم. موقع رفتن تو سرويس يه خانمي پشت سرم نشسته بود
    و با رفيقش مي گفتن و مي خنديدن. تازه به من گفت:ببخشيد آقا مي شه شيشه ي پنجرتونو ببندين.
    من که مي دونستم منظورش چي بود. اسمش رو مي دونستم اسمش نرگسه.? مثه روز معلوم بود که با اين خنديدن مي خواد دل منو نرم کنه که بگيرمش.
    راستيتش منم از اون بدم نمي آد از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون، تصميم گرفتم با نرگسم ازدواج کنم
    دوشنبه:
    امروز به محض اينکه وارد دانشگاه شدم سر کلاس رفتم.
    بعد از کلاس، مينا يکي از هم کلاسيهام جزوه ي منو ازم خواست. من که مي دونم منظورش چي بود.
    حتمآ مينا هم علاقه داره با من ازدواج کنه.
    راستيتش منم از مينا بدم نمي آد. از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون، تصميم گرفتم با مينا هم ازدواج کنم
    سه شنبه:
    امروز روز خوبي نبود نه از مريم خبري بود نه از نرگس نه از مينا.
    فقط يکي از من پرسيد: آقا ببخشيد امور دانشجويي کجاست؟. من که مي دونم منظورش چيه. ولي تصميم نگرفتم باهاش ازدواج کنم چون کيفش آبي رنگ بود احتمالا استقلاليه وقتي جريانو به دوستم گفتم به من گفت: اي بابا بدبخت منظوري نداشته.
    ولي من مي دونم رفيقم به ارتباط بالاي من با دخترا حسوديش مي شه. حالا به کوري چشم دوستم
    هم هر جور که شده با اين يکي هم ازدواج مي کنم.
    چهارشنبه:
    امروز وقتیکه داشتم وارد سلف مي شدم يه مرتبه متوجه شدم که از دانشگاه آزاد ساوه به دانشگاه
    ما اردو اومدن. يکي از دختراي اردو از من پرسيد: ببخشيد آقا! دانشگاه پرستاري کجاست؟من که مي دونستم منظورش چيه. اما تو کار درستيه خودم موندم که چه طور دختر ساوجي هم منو شناخته
    و به من علاقه پيدا کرده. حيف اسمش رو نفهميدم. از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون.
    تصميم گرفتم هر طور شده پيداش کنم و باهاش ازدواج کنم. طفلکي گناه داره که از عشق من پير بشه
    پنج شنبه:
    يکي از دوستاي هم دانشگاهيم به نام احمد منو به تريا دعوت کرد.
    من که مي دونستم از اين نوشابه گرفتن منظورش چيه! مي خواد که من بي خيال مينا بشم. راستيتش از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون عمرآ قبول کنم.
    جمعه:
    امروز صبح در خواب شيريني بودم که داشتم خواب عروسيه بزرگ خودمو مي ديدم.
    عجب شکوه و عظمتي بود داشتم انگشتمو تو کاسه ي عسل فرو مي بردم که ... مادرم يهو از خواب بيدارم
    کرد و بهم گفت که برم چند تا نون بگيرم. وقتي تو صف نونوايي بودم دخترخانمي ازم پرسيد:
    ?ببخشيد آقا صف چند تايي ها کدومه؟ من که مي دونم منظورش چي بود اما عمرآ باهاش ازدواج کنم.
    راستش از خدا پنهون نيست از شما چه پنهون من از دختري که به نونوايي بياد خيلي خوشم نمي آد.
    شنبه:
    امروز صبح زود از خواب بيدار شدم صبحانه را خوردم و اومدم که راه بيافتم که مادرم گفت:
    ? نميخواد دانشگاهبري. امروز جواب نوار مغزت آمادست. برو از بيمارستان بگير.?... وقتي به آزمايشگاه رسيدم
    از خانم مسئول آزمايشگاه جواب نوار مغزم رو خواستم. به من گفت: ?آقا لطفآ چند دقيقه صبر کنيد.?
    من که مي دونستم منظورش چيه .... حتما ميدونه ميرم دانشگاه واز من خوشش اومده
    ..........واین قضیه ادامه دارد........
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/