نام کتاب : مرشد و مارگاریتا
نویسنده : میخائیل بولکاگف
حجم کتاب : ۵٫۲۹ مگا بایت
تعداد صفحات : ۴۰۱
رمان از سه داستان موازی تشکیل شده است که در نهایت یکپارچه میشوند :۱-داستان حضور شیطان در مسکو: شیطان در قالب شعبده باز به نام “ولند” همراه سه دستیارش به مسکو می آیند و مردم را وسوسه می کند و در همان حال آنها را به خاطر گناهانشان مجازات میکند. شیطان در داستان بولگاکف موجود شریری نیست بلکه در نقش ممتحنی است که از مردم امتحان می گیرد و در ضمن سریعا هم پاداش و جزای آنها را می پردازد! و در پایان تنها مارگاریتا است که روح خود را کاملا در اختیار شیطان می گذارد و در امتحانات او قبول می شود و به این ترتیب رستگار شده و به آرامش ابدی میرسد. 2-داستان مرشد و مارگاریتا: نویسنده ای که مرشد نامیده می شود داستانی درباره روز اعدام مسیح می نویسد. داستان با عکس العمل شدید مجامع ادبی مسکو روبرو می شود بطوریکه تمام نویسندگان بزرگ مسکو آن را یک افتضاح بزرگ می دانند. در تمام این مراحل زنی شوهردار به نام مارگاریتا با او رابطه دارد و پشتیبان و همراه اوست. در آخر خسته از شرایط موجود، رمان خود را به آتش می اندازد و خود را به تیمارستان تحویل می دهد.این داستان خود به نوعی داستان زندگی بولگاکف است: او دوازده سال آخر عمرش را صرف نوشتن این داستان کرد در این مدت ۸ بار این داستان را بازنویسی کرد، مارگاریتا در نسخه های اولیه داستان در قصه وجود نداشت و بعد از ازدواج بولگاکف با معشوقه اش “النا” به داستان اضافه شد. بعد از اتمام داستان بولگاکف که از انتشار کتاب در شوروی آن زمان( زمان حکومت استالین) ناامید شده بود کل کتاب را به درون آتش انداخت و تنها بعد از مرگ بولگاکف بود که النا نسخه ای را که پیش خود داشت برای چاپ آماده کرد و کتاب با حدود ۳۰ صفحه سانسور اجازه انتشار یافت. 3- داستان به صلیب کشیدن مسیح: این داستان که در زمان گذشته و در اورشلیم می گذرد در حقیقت همان داستانی است که مرشد در حال نگارش آن است و آخر هم به پاداش نوشتن این داستان سزاوار آرامش ابدی می شود. این داستان در حقیقت حدیث نفس پونتیوس پیلاطس حاکم آن زمان اورشلیم است که علیرغم علاقه ای که به مسیح داشت از ترس کاهنان و بخاطر حفظ مقام خود مسیح را به مسلخ فرستاد. بولگاکف سعی کرده با مطرح کردن داستان اورشلیم در کنار مسکو به قیاسی بین دو حکومت مستبد دست بزند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)