دردرجه اول او صاحب اراده بود، نيروي اراده اي كه با همه دگرگوني ها و شكلها به منصه ظهور رسيده بود. نيروي اراده اش خود را به گونه اي انعطاف ناپذير و خودراي نماياند.اين نيروي اراده ، مشخصه اي بود براي گردهمايي هاي انتخاباتي هيتلر؛اين سخنران توده هاي متعصب،انتقامجوي تسليم ناپذير نيرومند و چابك،مرد تصميم گيريهاي صريح،مرد خشمگيني كه تمام موانع سر راهش را خرد و نابود مي كرد.اما اراده به تنهايي براي تسخير يك سرزمين كافي نيست.استعداد ديگر او حافظه اعجاب انگيزش بود. توانايي خارق العاده اي داشت كه مي توانست به كمك آن معلومات جامع و گوناگوني از موضوعهاي مورد علاقه اش كسب كند.با اين وصف نبايد تصور كرد كه اين خودآموز تسليم ناپذير و امين، فاقد هرگونه ظرافت و زيركي بوده است.رفتار هيتلر به قدري متناقض بود كه به نظر مي رسيد بازيگري مادرزاد است.حيله گري و شناخت هدف ، شايد خصوصيتي باشد كه راز موفقيت او را به بهترين شكلي بيان كند.اين مرد كه از هيچ مانعي نمي هراسيد و به خوبي ميتوانست براي اجتناب از بروز شكست و ناكامي با آن كنار بيايد ، با هنر تمام خود را با شرايط وفق مي داد.او تمام زير و بم دروغ ، لاف ، نيرنگ و ريا را به كار مي بست تا به هدف خويش برسد. نقش خود را در برابر ملت، همكاران ، حكومتمردان بيگانه در صحنه جهاني به قدري با موفقيت ايفا مي كرد كه بهترين تعليم يافته ها نيز فريفته مي شدند.او تا مدتها عروسك گردان كليه وقايعي بود كه در رايش اتفاق مي افتاد. هر آنچه مي كرد حساب شده و نيرنگي در آن نهفته بود. تا دم مرگ نيز از عهده انجام نقش رهبري بر مي آمد.استعداد ديگر او داشتن نيروي امواج مغناطيسي خارق العاده بود كه به آن حس ششم ذاتي و پيشگويي نيز كه غالبا برايش نقش تعيين كننده داشت مي افزود.او بطور اسرار آميزي خطرهايي را كه تهديدش مي كرد و نيز واكنشهاي پنهاني توده ها را احساس مي كرد و به شيوه غير قابل وصفي مخاطبان خويش را مجذوب مي ساخت.او چون يك مديوم "" وسيط "" تاثير پذير و در عين حال چون يك متخصص خواب مصنوعي "" هيپنوتيسور "" خاصيت ارسال امواج مغناطيسي داشت.تصورات او در سطحي قرار داشت كه ديگر انساني نبوده و پاره اي از افكارش نقشي از نيرنگ و ريا داشت . نجات يافتن او در سوء قصدها به كمك يك سلسله شرايط بي نهايت اعجاب انگيز مسئله اي قابل تامل است. از اين رو شخص او به اين باور ميرسد كه سرنوشت برايش (( رسالتي )) مقدر كرده است. اين انسان خارق العاده با ولع قدرت طلبي و نياز به فرمانروايي نزديك بود بنيان جهان هستي را در هم ريزد.او هيتلري واحد نبود، چند هيتلر در وجود يك تن بود، آميخته اي بود از :دروغ و حقيقت ؛ صداقت و بي رحمي ؛ سادگي و تجمل ؛ رافت و خشونت ؛ عرفان و واقع گرايي ؛ هنرشناسي و ستيزنيروي محركه اي كه اين رهبر توده ها را به حركت در مي آورد ، راحتش نمي گذاشت و به او فرصت تعمق نمي داد. هيتلر چون موتوري مدام با شتاب به پيش مي راند . وظايف ، طرحها ، برنامه ها و طرحهاي چهار ساله با شتابي گيج كننده يكديگر را دنبال مي كردند . او تجسم زنده فلسفه آلماني اشتياق به جاودانه شدن است كه تحمل هيچ تاخيري را نداردو هيچ درنگي را جايز نمي شمارد.هيچگاه مجذوب آينده و يا از آن راضي نبود. به درون گردابي از نو آوريها، آفرينشها، اصلاحات و عمليات جنگي افتاده بود و در هيات الهي كه خود را متكي به آن مي دانست ، آنرا توجيه مي كرد.او چون ستاره دنباله دار روشني در دوران تيره روزي و فلاكت ملت آلمان برخواست. آن هنگام ، با زباني با ملت سخن راند كه به آن نياز داشت و با شوري آتشين وعده هايي داد كه در انتظارش بود و به طور كاذب به او انرژي و اميد بخشيد.اما... اين ستاره دنباله دار در خطي مشي غرور آميزش سعي كرد با گروه اختران عناد بورزد و قوانين جاوداني كهكشان را نابود سازد و اين پايان او بود... برگرفته از كتاب : زندگي خصوصي آدولف هيتلرنوشته آلبرت زولر ترجمه محمود ابريشم چيان