عمری است شبانه روز لب هایت را ....
لب باز نکن ، هنوز لب هایت را ....
نه ، سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
عمری است شبانه روز لب هایت را ....
لب باز نکن ، هنوز لب هایت را ....
نه ، سیر نمی شوم به چندین بوسه
بر روی لبم بدوز لب هایت را
می آیی و آب می شود تب هایم
مهتاب تمام می شود شب هایم
لب بر لب تو گذاشـ.... بیدار شدم
طعم گس بوسه می دهد لب هایم
بوسه یعنی مست ازمشروب عشق
بوسه یعنی آتش گرمای عشق
بوسه یعنی لذت ازدلدادگی*لذت ازشب*لذت ازدیوانگی
بوسه یعنی حس خوب*طعم عشق*طعم شیرین به رنگ سادگی
بوسه یعنی آغاز برای ما شدن
لحظه ای بادلبر تنهاشدن
بوسه آتش میزند در جسم وجان
بوسه یعنی عشق من بامن بمان
من با چشمانی مردد
دورو برم را نگاه می کنم
نه از صدای بوسه ای که بر دستان خالیم میزنی
از ترس اینکه عطر دهانت
حواس عابران را به سوی ما پرت کند
بوسه مگر چیست فشار دو لب
آنکه گناه نیست چه روز و چه شب
بوسه یعنی ُ وصل شیرین دو لب
بوسه یعنی عشق در اعماق شب
بوسه یعنی مستی از مشروب عشق
بوسه یعنی آتش و گرمای تب
بوسه یعنی لذت از دلدادگی
لذت از شب ُ لذت از دیوانگی
بوسه یعنی حس خوب طعم عشق
طعم شیرینی به رنگ سادگی
بوسه یعنی ُ آغازی برای ما شدن
لحظه ای با دلبری تنها شدن
بوسه آتش می زند بر جسم و جان
بوسه بر می دارد این شرم از میان
بوسه یعنی شادی و شور و نشاط
بوسه یعنی عشق خالی از گناه
بوسه یعنی قلب تو از آن من
بوسه یعنی تو همیشه مال من
لختی بشوران خلق را با شور طنٌازی
لیلا شو تا جانی بگیرد قصه پردازی
خرماپزان چشم هایت فصل روییدن
زیر و بم آن لهجه ات باب خوش آوازی
لب های شرجی خورده را نذر لبانم کن
بشکن بهای بوسه را با دست و دل بازی
عمری اگر بازنده ی بازی تقدیرم
اما کنارت می شوم پیروز این بازی
کارون به کارون زنده رودی در دیار من
غرق غرورم می کنی بانوی اهوازی
آغوشتو به غیر من به روی هیشکی وا نکن
منو از این دلخوشیها آرامشم جدا نکن
من برای با تو بودن پر عشق و خواهشم
واسه بودن کنارت تو بگو به هر کجا پر میکشم
منو تو آغوشت بگیر آغوش تو مقدسه
بوسیدنت برای من تولد یک نفسه
چشمای مهربون تو منو به آتیش میکشه
نوازشه دستای تو عادت ترکم نمیشه
فقط تو آغوش خودم دغدغه ها تو جا بذار
به پای عشق من بمون هیچکسو جای من نیار
مهر لباتو رو تن و روی لب کسی نزن
فقط به من بوسه بزن به روح و جسم وتن من
قدمهای پاییز
بر رخسار زمین می باریدند
در میان برگهای افتاده
خزان من و تو نیز
زمانی شروع شد
که درختان
برگ هایشان را رها کردند
ولب های من
بوسه های تو را
برگها بر سینهی زمین افتادند
و بوسه های من بر نگاه سحر آمیز تو
بوسه یعنی لذت دلدادگی ، لذت از شب لذت از دیوانگی ،
بوسه آغازی برای ما شدن ، لحظه ای با دلبری تنها شدن ،
بوسه آتش می زند بر جسم و جان ،
بوسه یعنی عشق من با من بمان
تو با هزار فانوس
من با يكی آينه،پيشانی بر پيشانیِ دريا...
اينك اينجا
ميانِ سبزها وُ قرمزها
شُدها وُ آمدها
تنها ايستاده اَم
با داغِ دِلنِشينِ يكی بوسه
كه ايمانِ صَنعانی اَم بِسوخت !
تا آيه هایِ زمينی اَم
آيِنه اَت را قابی بگيرد
ديری ست اِنجيل بر نِيزه می كنم
مسيحِ من
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)