چه احساس بیتابی دارم امشب
چه سرگردان و پریشانم امشب
سکوت را به میهمانی لحظات تنهایی خویش فراخواندم
و در پس ثانیه ها
به دنبال امیدهای واهی ام
عاشقانه هایت را از بر کردم
زمزمه هایت را زمزمه کردم
خواندم،ماندم،تحمل کردم
اما کنون چه چیز مرا دلداری دهد؟
بی اعتناییهایت یا خیانتهای بیشمارت؟
مرا با خود تنها گذاشتی
مرا شکستی و خود پرواز کردی
دیگر چه بگویم
که هیچ ندارم
که بیتابی و اندوه را هدیه کردی برایم
میمانم با این درد و اندوه
با تاریکی های سرد و سنگین
با دلی شکسته
چشم می دورم به فردا
شاید آسمان آفتابی باشد.....
فرزانه
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)